با اين سخنان حضرت، باز آن توقعي که خليفه داشت بر آورده نشد. وي ميخواست با آن ستايشها و چرب زبانيها که از آن حضرت کرده بود، فضا را آرام کند و کارش را به پيش ببرد. با بيانات حضرت، دوباره فضا تغيير کرد و مردم فهميدند که جريان به گونه ديگري است و حضرت زهرا3 ميگويند: شما نيرنگ ميزنيد و دروغ ميبافيد و ميخواهيد همان غائلهاي را تکرار کنيد که براي قتل پيغمبر بر پا کرديد. خيلي حرف عجيبي است.
وي وقتي اوضاع را مشاهده کرد، دوباره رشته سخن را به دست گرفت و گفت: «صَدَقَ اللَّـهُ وَ رَسُولُهُ وَ صَدَقَتْ ابْنَتُهُ»؛ شما آيات قرآن را خوانديد و خدا و رسول او راست گفتهاند. تو هم که دختر پيغمبر هستي راست ميگويي. باز به چرب زباني ادامه داد و گفت: انت معدن الحکمة و موطن الهدي و الرحمة و رکن الدين و عين الحجة؛ اوصاف عجيبي است! طبعا اگر بخواهند خشم کسي را فرو بنشانند بايد بگويند: «نه، ما با شما مخالفتي نداريم و مخلص شماييم. » وي بر اين اساس شروع کرد به گفتن اين سخنان که: من هرگز شما را تکذيب نميکنم! شما معدن حکمت، جايگاه هدايت و رحمت و سرچشمه حجت و برهان هستيد. شما رکن دين هستيد! خيلي تعبير عجيبي است.
اگر پايه خراب شود ساختمان فرو ميريزد. به حضرت ميگويد: شما داراي چنين مقام و موقعيتي در دين هستيد و من اينها را قبول دارم. «لا ادلي بجوابک و لا ادفعک عن صوابک لا ابعد صوابک و لا أنکر خطابک هؤلاء المسلمون بيني و بينک قلدوني ما تقلدت و باتفاق منهم اخذت ما أخذت غير مکابر و لا مستبد و لا مستأثر و هم بذلک شهود»؛ شما مطالبي را گفتيد و من هم تکذيب نميکنم؛ ولي ديگر در مقام جواب شمار برنميآيم و نميخواهم بحث را ادامه دهم و حرف شما را رد کنم. از اين پس کار را به مسلمانان واگذار ميکنم. من اين مقام را به انتخاب خودم اشغال نکردهام؛ بلکه مردم اين را به گردن من گذاشتهاند. تصرف فدک هم به رأي خودم نبود بلکه همه مردم نظرشان همين بود! من نخواستم مستبدانه کار کنم و نخواستم چيزي براي خودم برگزينم. اکنون نيز حکم بين من و شما مردم هستند؛ هر چه همه مردم بگويند من قبول ميکنم! و مردم هم شاهد هستند که من تنها اين کار را نکردم.
در واقع وقتي وي در احتجاج و بحث، در مقابل آيات قرآن و بيانات حضرت زهرا3 جواب قانع کنندهاي نداشت و فضا هم ديگر اقتضا نميکرد که بيشتر از اين مسأله طول بکشد، بهترين راهکار را اين ديد؛ که حضرت را روياروي همه مسلمانان قرار دهد. لذا چنين وانمود کرد که چون همه مردم با اين قضايا مواققت کردند، آنچه گذشت اعمال درستي بوده است.
اميرالمومنين7 در تشريح اين جريان ميفرمايند: براي اين که خلافت را از ما بگيرند و فدک را از ما غصب کنند به اجماع مسلمين استناد کردند و گفتند که امت اسلامي اتفاق بر خطا نميکنند.