آنان؛ در خانواده خود پيوسته از كفر و گناه مسرورند و سرگرم شدن به لهو و لعب سرگرم اند و از تكاليف خود و خانواده غافلند.[1]
آنان؛ در آغاز ورود به عالم آخرت با خوراكيها و آشاميدنيهاي دوزخي پذيرايي و در قيامت به آتش سوزان وارد ميشوند. شخصيت ذاتي آنان در دنيا از آتش طبيعت و شرارت شان از شرر آن شكل گرفته است. از اين رو در آخرت نيز به اصل خويش باز ميگردند.
باطن آنان، در دنيا نيز از آتش اخروي شعلهور است، اما بر اثر حجابهاي ستبر آن را درك نميكنند تا اينكه با فرا رسيدن مرگ و برطرف شدن حجاب به آن پي ميبرند.[2]
امام علي7 فرموده است: «بزرگترين بلاها در قبر، نزول حميم و شرارههاي آتش و زوزههاي آن است كه راه فراري از آن وجود ندارد و هيچ مانعي جلودار آن نيست».[3]
آنان؛ در آخرت، نامه عمل را به نشانه مردود بودن، با دست چپ دريافت ميكنند؛ از اين رو آرزو ميكنند كه آن را دريافت نميكردند و از محتواي آن باخبر نميشدند؛ زيرا ميبينند كه عذاب دردناكي در انتظار آنان است و آرزو ميكنند در پي مرگ، معدوم شده و دوباره زنده نميشدند تا گرفتار عذاب جاويد شوند.
آنان؛ در دنيا ميپنداشتند با مال و سلطه به هر چيز دوست داشتني ميرسند و از هر رنجي دور ميمانند؛ از اين رو در پي كسب مال و سلطه كوشيدند و از پروردگار غافل شدند و اكنون كه ميبينند از آنها كاري ساخته نيست، از روي حسرت ميگويند: مالمان برايمان سودي نداشت و قدرت و شوكتمان از دستمان رفت. خداي سبحان به فرشتگان فرمان ميدهد : «آنان را بگيريد و در غل كشيد، آنگاه آنان را به ميان آتش افكنيد و در زنجيري كه درازاي آن 70 ذراع است، در بندشان كشيد.»[4] آنان در صحنه قيامت هيچ هواداري ندارند تا سبب نجاتشان شود؛ زيرا عقيده و عمل آنان چنان بود كه در آخرت شفاعت هيچ شفاعت كنندهاي به حالشان سودي ندارد. آنان در دنيا از دين و آيات الهي چنان رويگردان بودند كه خران رمنده از شير گريزاناند.
آنان؛ خوراكي جز عرق كافران يا چرك آميخته به خون ندارند. از درختي كه ميوهاش بسيار ناگوار است، خواهند خورد و شكمهاي خود را از آن پر خواهند كرد و براي هضم آن و رفع عطش مانند شتران تشنه، آب جوشان خواهند نوشيد.[5]
قرآن در آياتي ديگر تصويري دردناك از وضعيت اصحاب شمال در آخرت نمايان ميسازد: آب داغ و جوشاني بر آنان پاشيده ميشود و سايهاي از دود سياه بر آنان مستولي ميشود كه نه مانند سايههاي آفتاب خنك است و نه داراي خيري ميباشد.[6]
[1] . سوره انشقاق، آيه 13 و مجمعالبيان، ج 10، ص 700.
[2] . سوره واقعه، آيه 94-92؛ مجمع البيان ، ج9 ، ص344 و تفسير صدرالمتالهين، ج 7، ص 129 ـ 130.
[3] . نهجالبلاغه، خطبه 83.
[4] . سوره حاقه، آيه 32- 27 و الميزان ، ج 19، ص400.
[5] . سوره حاقه، آيه 36 - 35؛ سوره مدثّر، آيه 49 - 48؛ نور الثقلين، ج 5، ص 409؛ جامع البيان، مج 14، ج 29، ص 80؛ نور الثقلين، ج 5، ص 410 و التبيان، ج 9، ص 502.
[6] . سوره حج، آيه 19؛ سوره واقعه، آيه 44 - 42و الميزان، ج 19، ص 124.