﴿قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللّـهُ الْمُسْتَعانُ عَلیٰ ما تَصِفُونَ﴾
این جمله جواب یعقوب7 است، و این جواب را در وقتى داده كه خبر مرگ یوسف، فرزند عزیز و حبیبش را شنیده، فرزندان بر او درآمده اند در حالى كه یوسف را همراه ندارند، و با گریه و حالتى پریشان خبر مىدهند كه یوسف را گرگ خورده، و این پیراهن خون آلود اوست، و او در همین حال مقدار حسد برادران را نسبت به یوسف مىدانست، و اینكه او را به زور و اصرار از دستش ربودند به خاطر داشت و حال نیز كه پیراهنش را آوردهاند وضع خونین پیراهن اعلام به دروغگویى آنان مىكند، در چنین شرایطى این جواب را داده و همین را هم مىباید مىداد.
آرى، در این جواب هیچ اعتنایى به گفته آنان كه گفتند: ما رفته بودیم مسابقه بگذاریم نكرده، و فرموده : (بلكه نفس شما امرى را بر شما تسویل كرده) و (تسویل) به معناى وسوسه است، و معناى پاسخ او این است كه : قضیه اینطور كه شما مىگویید نیست، بلكه نفس شما در این موضوع شما را به وسوسه انداخته، و مطلب را مبهم كرده، و حقیقت آن را معین ننموده . آنگاه اضافه كرد كه من خویشتن دارم، یعنى شما را مؤاخذه ننموده، در مقام انتقام بر نمىآیم، بلكه خشم خود را به تمام معنى فرو مىبرم .
پس اینكه فرمود: ﴿بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا﴾ خود، تكذیب دعوى آنان و هم بیان این جهت است كه من به خوبى مىدانم فقدان یوسف مستند به این گفتههاى شما و دریدن گرگ نیست، بلكه مستند به مكر و خدعهاى است كه شما به كار بردهاید، و مستند به وسوسهاى است كه دلهاى شما آن را طراحى كرده، و در عین حال به منزله مقدمهاى است براى جمله بعد كه مىفرماید: ﴿فَصَبْرٌ جَمِیلٌ . . . ﴾
در جمله ﴿فَصَبْرٌ جَمِیلٌ﴾ صبر را مدح كرده و این از قبیل به كار بردن سبب در جاى مسبب است، یعنى در جایى كه مىبایست بفرماید (من بر آنچه كه بر سرم آمده صبر مىكنم، به سبب اینكه صبر خوب است) تنها سبب را آورده .
و اینكه كلمه صبر را نكره (بدون الف و لام) آورده، و آن را توصیف نكرده، بلكه به طور مبهم فرموده (صبر خوبست) اشاره به عظمت قضیه و تلخى و دشوارى تحمّل آن است .
و اگر حرف (فاء) را كه براى تفریع و نتیجه گیرى است بر سر جمله آورده و فرموده : (پس صبر خوبست) براى اشعار به این جهت است كه اسباب و آن جهاتى كه دست به هم داده و این مصیبت را به بار آورده وضعش طورى است كه در برابر آن جز صبر هیچ چاره دیگرى نیست (پس صبر بهتر است )، براى اینكه اولا، یوسف محبوبترین مردم بود در دل او، و اینك دارند خبر مىدهند كه چنین محبوبى طعمه گرگ شده، و براى گواهى خود پیراهن خون آلودش را آوردهاند، و ثانیا؛ او خود به طور یقین مىداند كه اینان در آنچه كه مىگویند دروغگویند، و در نابود كردن یوسف دست داشته و نقشهاى داشتهاند، و ثالثا؛ راهى براى تحقیق مطلب و به دست آوردن اینكه بر سر یوسف چه آمده، و او فعلا كجا است و در چه حالى است، در دست نیست.
او براى چنین پیشامدهاى ناگوارى جز فرزندانش چه كسى را دارد كه براى دفع آن به این سو و آن سو روانه كند؟ و فعلا این مصیبت به دست همین فرزندان رخ داده، نزدیكتر از ایشان چه كسى را دارد كه به معاونت وى از ایشان انتقام بگیرد؟ و به فرضى هم كه داشته باشد چگونه مىتواند فرزندان خود را طرد نماید. (پس باز صبر بهتر است ).