borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
ب: رسول خدا‌ راستگو است

آيا از آيات قرآن مي‌توان اثبات کرد که پيامبر خدا6 راستگو است و دروغ نمي‌گويد؟ ‌ديدگاه اهل سنت و جماعت در اين رابطه چيست؟ آيا آن‌ها هم معتقدند هر چه پيامبر فرموده‌اند راست و درست مي‌باشد؟

اين که پيامبر دروغ نمي‌گويد، و محال است که دروغ بگويد، را بايد قبل از قرآن و با برهان و استدلال عقلي ثابت کنيم. زيرا اگر اين با استدلال عقلي ثابت نشود و بخواهيم با استناد به قرآن آن را ثابت کنيم، ممکن است به ما گفته شود همين آياتي که بر راستگويي پيامبر ارائه داده‌ايد، خودشان دروغ هستند و وحي نمي‌باشند و پيامبر، به دروغ خودش را راستگو معرفي کرده است.

پيامبر کسي است که مي‌خواهد واسطه بين خداي بلند مرتبه و مردم باشد و سخن خداي را به مردم برساند. اين واسطه اگر امين و راستگو ومعصوم از لغزش و خطا و دروغ و. . . نباشد، نمي‌توان به سخنش اعتماد کرد و ادعايش؛ مبني بر آن که سخنانش، سخن خداست را پذيرفت.

از طرف ديگر، خدا هم هيچ گاه فردي را که ممکن است دروغ بگويد، ‌به وساطت بر نمي‌‌گزيند. چون مي‌خواهد سخنش بدون کم و کاست به مردم برسد و مردم مطمئن باشند که او دروغ نمي‌گويد و چون خدا بر همه چيز از جمله بر درون سينه‌ها آگاه است، مي‌داند که چه کساني به مرتبه‌اي از ايمان و باور رسيده‌اند که دروغ گفتن آن‌ها محال است و چنين کسي را براي رسالت و نبوت بر مي‌گزيند.

اين يک استدلال محکم عقلي است که قبل از نزول قرآن و قبل از آمدن پيامبران بر صداقت و راستگويي پيامبران دلالت دارد و کسي را که ممکن است دروغ بگويد يا مرتکب دروغ گويي شده را شايسته نبوت نمي‌داند.

اما آيات فراواني از قرآن بر راستگويي پيامبر دلالت صريح دارد از جمله:

1ـ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقين‏[1]

اي کساني که ايمان آورده‌ايد! بپرهيزيد از عذاب خدا و با راستگويان باشيد.

اين آيه مردم را به همراهي با راستگويان دعوت مي‌کند و مفهومش دوري گزيني از دروغگويان است و پيامبر اولين کسي است که خدا همراهي مردم را با او خواسته پس او بايد در بالاترين درجه صداقت باشد.

2ـ ﴿فَلا تُطِعِ الْمُكَذِّبين﴾‏[2]

پس اطاعت مکن دروغ گويان را.

با توجه به اين که در اينجا، خداوند از اطاعت دروغگويان نهي مي‌کند و در جاهاي فراوان ديگر مردم را به اطاعت از پيامبر فراخوانده است، معلوم مي‌شود که خدا پيامبر را ايمن از دروغگويي مي‌داند که به اطاعت بدون قيد و شرط از او فراخواند‌‌ه‌است.

3ـ ﴿تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْكاذِبينَ﴾[3]

بگو به ايشان بياييد تا حاضر نماييم ما پسران و زنان و نزديکان خود را که به منزله خود ما هستند. و شما هم حاضر کنيد پسران و زنان و نزديکان خود را.

در اينجا پيامبر موظف مي‌شود با آوردن عزيزان خود، لعنت و نفرين خدا را بر خود و محبوبانش در صورت دروغگو بودن قرار دهد و پيامبر هم اين کار را مي‌کند و اين آيه هم تصديق راستگويي پيامبر از طرف خدا و هم دلالت بر يقين پيامبر بر صداقت خودش دارد که خود و عزيزانش براي مباهله حاضر مي‌شوند.

4ـ در سوره نجم آيات 2 تا 5 مي‌فرمايد: ﴿ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى‏ *وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ *إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏ * عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى‏﴾ 

هرگز دوست شما [محمَد3] منحرف نشده و مقصد را کم نکرده است. *و هرگز از روی هواي نفس سخن نمي‌گويد! * آنچه مي‌گويد چيزي جز وحي که بر او نازل شده نيست! * آن کس که قدرت عظيمي دارد [جبرئيل امين] او را تعليم داده است.

آيا دروغ، سخن گفتن از روی هوي و هوس است يا نه؟ در حالي که خداوند مي‌فرمايد کلام او همه وحي الهي است.

و آيات فراوان ديگر که ذکر آن‌ها وقت و حوصله بسيار مي‌طلبد.

همه مسلمانان اعم از شيعه و سني معتقدند که پيامبر هر چه را به عنوان وحي فرموده، قطعا از جانب خدا بوده و ايشان هيچگاه مطلبي را از خود به خدا نسبت نمي‌دهد.

و غالب اهل سنت معتقدند که ايشان در مسائل سياسي ـ اجتماعي و . . . گر چه به رأي و فهم خود سخن گفته است، اما جز حق نمي‌گفته است و هر چه فرموده دقيقا با حق، همراستا است.

ولي بعضي از آن‌ها معتقدند که ايشان در مسائل غير مربوط به دين و شريعت از مسائل دنيايي و اقتصادي و اجتماعي و سياسي و . . . به فهم و رأي خود سخن گفته و چه بسا در اينجا سخن ايشان درست نباشد. مثلا روايتي آورده‌اند [مجعول و غير قابل قبول] که مدعي است پيامبر افراد مدينه را از گرده افشاني نخل‌ها نهي کرد و وقتي با محصول بد خرماي آن سال مواجه شد، فرمود:

هرگاه در مورد دين سخني گفتم، بدان عمل کنيد (که بلا شک حق است) و اگر در امور دنياي شما سخني گفتم، شما به امور دنيايي از من آگاه‌تر هستيد (و اگر دستور من صحيح نبود، عمل نکنيد).[4]

يا در مورد لعن و نفرين‌هاي خود گفته:

من هم بشري هستم که خوشحال و عصباني مي‌شود و (در اثر اين انفعال نفساني و به ناحق) افرادي را مدح يا لعن مي‌کنم و از خدا خواسته‌ام، لعن و نفرين‌هاي بيجاي من را، رحمت براي نفرين شده قرار دهد.[5]

البته اين نظريه‌ها سست هستند و مسائل سياسي افرادي را به ابداع اين نظريات و جعل اين احاديث وادار ساخته و غالب اهل سنت هم اين اباطيل را باور ندارند.

غالب آن‌ها هم معتقدند پيامبر در دين جز به وحي سخن نمي‌گويد و در مسائل فردي و سياسي و اجتماعي گر چه به فهم و رأي خود سخن مي‌گويد ولي جز حق نمي‌گويد.

متأسفانه در منابع دست اول اهل سنت مانند صحيح بخاري و مسلم (که بعد از قرآن بهترين کتاب معرفي مي‌کنند) بدترين توهين‌ها به خداوند و پيامبر اکرم 6 و... شده است.[6]


 

 


[1] . سوره توبه (9)، آيه 119.

[2] . سوره قلم (68)، آيه 8.

[3] . سوره آل عمران (3)، آيه 61.

[4] . سرخسي، مبسوط، بيروت، دار المعرفه، ج 23، ص 110.

[5] . زيلعي، تخريج الأحاديث و الآثار، رياض،‌ دار ابن خزيمه ، 1414 ق، ج 2، ص 260.

[6] . براي اطلاعات بيشتر حتما به کتاب سيري در صحيحين تأليف آيت الله نجمي مراجعه بفرماييد.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: