borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
صبر جمیل

شکیبایى در برابر حوادث سخت و طوفان‌هاى سنگین، نشانه شخصیت و وسعت روح آدمى است، آن چنان وسعتى که حوادث بزرگ را در خود جاى مى‌دهد و لرزان نمى‌گردد. یک نسیم ملایم مى‌تواند آب استخر کوچکى را به حرکت درآورد، اما اقیانوس‌هاى بزرگ همچون اقیانوس آرام، بزرگترین طوفان‌ها را هم در خود مى‌پذیرند، و آرامش آنها بر هم نمى‌خورد.

گاه انسان ظاهرا شکیبایى مى‌کند ولى چهره این شکیبایى را با گفتن سخنان زننده که نشانه ناسپاسى و عدم تحمل حادثه‌هاست زشت و بدنما مى‌سازد. اما افراد باایمان و قوى‌الاراده و پرظرفیت کسانى هستند که در این گونه حوادث هرگز پیمانه صبرشان لبریز نمى‌گردد، و سخنى که نشان‌دهنده ناسپاسى و کفران و بى‌تابى و جزع باشد بر زبان جارى نمى‌سازند، صبر آنها صبر زیبا و صبر جمیل است.

صبر جمیل؛ شکیبایى در برابر حوادث سخت و آزمایش‌های سنگینی است که نشانه شخصیت و وسعت روح آدمى است.

صبر جمیل صبری است که در آن پيمانه صبر لبريز نشود و در برابر مصيبت‌ها سخني كه نشان‌دهنده كفر، ناسپاسي و بي‌تابي و نارضايتي از مقدّرات الهي باشد، بر زبان جاري نكند. در تاريخ اسلام، كم نبودند افرادي كه يعقوب‌وار در سخت‌ترين لحظات و بلاها، حمد و سپاس حق گفتند.

«صبر جمیل» به معناى «شکیبایى زیبا» است، و آن صبر و استقامتى است که برای خدا صورت گیرد و تداوم داشته باشد؛ یأس و ناامیدى به آن راه نیابد؛ و توأم با بی‌تابى، شکوه و آه و ناله نگردد.

صبر جمیل؛ صبری نیست که توام با ناسپاسی خداوند باشد. بنده‌ای که صبر جميل پيشه کرده در مصیبت و بلا خدا را متهم به ظلم نمی‌کند بلکه در حالی به سر می‌برد که باور دارد از خدا جز خیر به او نمی‌رسد. کسی که صبر جمیل دارد ممکن است از مردم به خدا شکوه کند و با خدا درد دل کند و از خدا یاری بخواهد، همان‌گونه که حضرت یعقوب7 با خدا راز و نیاز می‌کرد؛ اما هرگز نه از خدا شکایت دارد و نه خود را پیش خلق خوار می‌کند. می‌داند که همه چیز و هر گشایشی در دست خداست و دیگران بدون خواست خدا نمی‌توانند کاری برای او بکنند.

کسی که صبر جمیل دارد از رحمت و لطف خدا مایوس نمی‌شود و یقین دارد که در این مشکل هم لطف خدا وجود دارد و خدا او را به حال خود رها نکرده است، خیری در کار است و عاقبت کارش اگر عمری باشد، به گشایش منجر می‌شود و اگر در دنیا گشایش در کار صلاح نباشد که صورت گیرد، خداوند حتما در آخرت، بسیار بیشتر و بهتر از آنچه را که در دنیا از آن محروم شده است، به او عطا خواهد کرد.

صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام‌آوران الهی است. پیامبران الهی در برابر اذیت و آزار مخالفان و مشرکان صبر می‌کردند؛ مشرکان و مخالفان، آنان را ساحر و دروغ‌گو می‌خواندند؛ بشارت‌های آنان را تکذیب می‌کردند، اما آنان لب به شکوه باز نمی‌کردند.

در آیه «وَجَآؤُوا عَلَى قَمِیصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَ اللّـهُ الْمُسْتَعانُ عَلیٰ ما تَصِفُونَ» «(برادران یوسف) پیراهن او را با خونى دروغین (نزد پدر)آوردند، (حضرت یعقوب‏ خطاب به فرزندانش) گفت: هوس‌هاى نفسانى شما، این كار را در نظرتان زینت داده، من‏ صبر جمیل مى‏كنم و از خداوند در برابر آنچه شما مى‏گویید، یارى مى‏طلبم».

از صبر «حضرت یعقوب‏» كه اسطوره‏اى در صبر و شكیبایى است، سخن به میان آمده است. او به فراق فرزند دلبندش حضرت یوسف7 كه سخت مورد علاقه‏اش بود گرفتار شد. سالیان دراز با چشمانى اشكبار صبر كرد تا سرانجام دیده‏اش نابینا شد، اما هرگز سخنى بر خلاف رضاى حق بر زبان نراند و پیوسته‏ شاكر و صابر بود، به تعبیر خودش‏ «صبر جمیل‏» داشت.

پیامبر اكرم6 نیز در برابر این سؤال كه صبر جمیل ‏چیست؟ فرمودند: «صبرى است كه شكایتى در آن نباشد».[1] آری صبر جمیل آن است كه شكایت نزد خلق در آن نباشد، و از آن ‏جمیل‏تر اینكه عرض حال خود به خالق كند و با این عرض حال و پناه آوردن به او، حق عبودیت را انجام دهد. وقتى‌كه فرزندان حضرت یعقوب7 بر آن حضرت خرده گرفتند، و گفتند: این قدر یاد یوسف مكن، حضرت فرمودند «قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّی وَحُزْنِی إِلَى اللّـهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّـهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» «من غم و اندوهم را تنها به خدا مى‏گویم، نه به دیگران و از خدا چیزهایى مى‏دانم كه شما نمى‏دانید»[2] خداوند در آیه پنجم سوره مبارکه معارج به پیامبر اکرم6 می‌فرماید: «فَاصْبِرْ صَبْراً جَميلاً» «بنابراین صبری جمیل پیشه کن»[3]

امام باقر7 در پاسخ این سؤال که صبر جمیل چیست؟ فرمودند: «صبری است که در آن شکایت به مردم وجود نداشته باشد.»[4]

و در تفسیر برهان از حسین بن سعید در کتاب (تمحیص) از جابر روایت کرده که گفت : از حضرت ابى جعفر7 پرسیدم معناى صبر جمیل چیست؟ فرمود: صبرى است که در آن شکایت به احدى از مردم نباشد، همانا ابراهیم7 یعقوب را براى حاجتى نزد راهبى از رهبان و عابدى از عباد فرستاد، راهب وقتى او را دید خیال کرد خود ابراهیم است، پرید و او را در آغوش گرفت، و سپس گفت : مرحبا به خلیل الرحمان، یعقوب گفت : من خلیل الرحمان نیستم بلکه یعقوب فرزند اسحاق فرزند ابراهیم‌ام. راهب گفت : پس چرا اینقدر تو را پیر مى‌‌بینم چه چیز تو را اینطور پیر کرده؟ گفت: هم و اندوه و مرض.

حضرت فرمود هنوز یعقوب به دم در منزل راهب نرسیده بود که خداوند به سویش وحى فرستاد: اى یعقوب ! شکایت مرا نزد بندگان من بردى ! یعقوب همانجا روى چهار چوبه در، به سجده افتاد، در حالى که مى‌‌گفت : پروردگارا! دیگر این کار را تکرار نمى‌‌کنم، خداوند هم وحى فرستاد که این بار تو را آمرزیدم،

بار دیگر تکرار مکن، از آن به بعد هر چه ناملایمات دنیا به وى روى مى‌‌آورد به احدى شکایت نمى‌‌کرد.



[1] . تفسیر قرطبى، ج 5، ص 338..

[2] . یوسف ـ 86 .

[3] . معارج ـ 5.

[4] . اصول کافی، ج 2، ص 93.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: