borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
شرايط تحصيل حکمت

1ـ پرهيز از فضول کلام: قرآن مي‌فرمايد: تا چيزي را علم پيدا نکردي حق گفتنش را نداري.[1]

2ـ داشتن حسن ظن: اگر مي‌خواهيم عقل و حکمت سر جايش باشد بايد حسن ظن داشته باشيم نه سوظن.

در سوره نور آيه 12 مي‌فرمايد: ﴿لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً وَ قالُوا هذا إِفْكٌ مُبينٌ﴾؛ چرا هنگامي که اين بهتان را شنيديد مردان و زنان مؤمن درباره تو گمان نيک نبردند و نگفتند اين دروغي آشکار است. جواب اين آيه 16 سوره نور مي‌باشد.

﴿وَ لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ ما يَكُونُ لَنا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهذا سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظيمٌ﴾ وگرنه چرا هنگامي که آن را شنيديد، نگفتيد ما را سزاوار نيست که در اين موضوع تکلم کنيم. خدايا تو منزهي اين بهتان بزرگ است.

آيه 15 سوره نور مي‌گويد: ﴿إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَتَقُولُونَ بِأَفْوَاهِكُمْ مَا لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَتَحْسَبُونَهُ هَيِّنًا وَهُوَ عِنْدَ اللَّـهِ عَظِيمٌ﴾آنگاه که بهتان را از زبان يکديگر و با زبان‌هاي خود چيزي را که به آن علم نداشتيد، مي‌گفتيد و مي‌پنداشتيد که کاري سهل و کوچک است در صورتي که آن نزد خدا بسيار بزرگ بود.

سوره اسراء آيه 36 ﴿ وَلا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولا﴾؛ هرگز چيزي را که به آن علم نداري پيروي نکن که گوش و چشم و قلب پيش خدا مسؤولند.

3ـ رعايت حد اعتدال در شهوات حلال: سومين چيزي که باعث بر هم زدن عقل و حکمت است شهوات حلال، مثل زياد خوردن است.

امام کاظم7 در حديثي که بخشی از آن در اینجا آمده؛ به هشام بن حکم مي‌فرمايند: اگر کسي سه چيز را به سه چيز مسلط کند عقلش را نابود کرده است؛ کسي که نور تفکرش را به وسيله آرزوهاي دراز تاریک کند.

و ديگر چيزي که مخرب عقل است، به فضول الکلام که بر سه دسته است:

کلام منهي، مثل دروغ و غيبت تهمت و افترا

کلام بيهوده، مثل قضاوت عجولانه کردن حرف بي ربط زدن

کلام بدون علم ودانش، حکمت را محو مي‌کند.

همه معاني مثبت که درباره حکمت اشاره شد، در وجود فاطمه3 جمع است. در اينجا به مطلبي که استاد وحيد خراساني حفظه الله درباره شخصيت اميرالمؤمنين7 مطرح فرمودند[2] مي‌پردازيم در ادامه به اوصاف حضرت زهرا3 اشاره مي‌کنيم:

معاويه از سعد بن ابي‌وقاص پرسيد، با اينکه سبّ‌ علی بن ابي‌طالب7 را من در همه جا رواج دادم تو چرا او را سب نمي‌کني؟

سعد، گفت سه مطلب مرا مانع است از اين که متصدي سب او بشوم، پرسيد: آن سه چيز که مانع سب تو شده چيست؟

گفت اول وقتي اين آيه نازل شد ﴿انما يُريدُ اللَّـهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً﴾

پيامبر اکرم6 اول دست علی را گرفت برد زير کساء، بعد فاطمه و حسن و حسين را،بعد به خدا گفت: يا رب هولاء اهل بيتي. اين مانع اول من است چگونه سب کنم کسي که خدا درباره او آيه نازل کرده.

مانع دوم از سب علی، قضيه تبوک است.

وقتي علی7 به رسول خدا6 گفت: مرا سرپرست زنان و کودکان قرار دادي؟ جوابي که پيغبمر داد اين بود: ‌آيا راضي نيستي منزلت تو نسبت به من همان منزلت هارون باشد بالنسبهٔ به موسى؟

آن منزلت چيست؟ آن وزارت است يعني؛ تو وزير مني.

آن کسي که سبب پشتگرمي پيامبر6 شده علی بن ابي طالب است.

خلافتي که هارون بالنسبهٔ به موسى داشت او بالنسبهٔ به خاتم دارد از عجائب اين است که اين روايت را همه اساطين عامه نقل کردند اما مفهوم آن را درک نکردند.

مرحله سوم که ختم کلام است و‌آن اين است که در خيبر عَلَم را به دست اولي داد او بدون موفقيت برگشت

روز بعد به دست دومي داد او هم از جنگ خيبر فرار کرد، بعد همه اصحاب حيران و سرگردان بودند که فرمود: فردا علم و رايت را کسي عطا مي‌کنم که هم او محب خدا و رسول است و هم خدا و رسول محب اوست. آن شب صحابه تا صبح خوابشان نبرد که فردا قرعه به نام که خواهد افتاد. خورشيد طلوع کرد همه جمع شدند تا خاتم قدم رنجه کرد همه حيران و سرگردان که آيا چه خواهد شد فرمود؛ علی کجاست؟

گفتند؛ يا رسول الله، گرفتار رمد چشم است. چشم درد آزارش مي‌دهد. فرمود بگوييد بيايد. وقتی آمد، دست به چشم‌های علی کشيد، رمد رفت، علم را به دست او داد. فرمود: خدا خيبر را فتح مي‌کند، اما به دست او. يعني علی يدالله است. نه تنها يدالله است که عين الله و لسان الله است و ... عجيب اينکه صحت اين حديث را هم بخاري و هم مسلم تأييد کرده‌اند و هم چنين حديث اخوت را.

هم بخاري هم مسلم، بر دو مطلب اتفاق کردند مطلب اول، اخوت است اصحاب را خواست و همه را با هم برادر کرد از عجائب اين است عثمان را با عبدالرحمن بن عوف برادر کرد و همه اين‌ها معجزه است و کسي نفهميد اين برادري چرا؟ ريشه‌اش چيست؟ تا وقتي دومي (عمر) وصيت کرد که امر خلافت در میان شش نفر باشد اگر اختلاف کردند آن کسی که عبدالرحمن بن عوف بگرید، او خلیفه است. عبدالرحمن در اختلاف ستّه با خلافت عثمان موافقت کرد.

اعجاز کار خاتم الانبیاء6 اين جا روشن شد؛ اولي را با دومي برادر کرد. همه اين‌ها محيرالعقول است سلمان را با ابوذر برادر کرد.

بعد از همه گفت علی کجاست؟ وقتي آمد گفت؛ تو برادر مني. اين قضيه مورد اتفاق کل است. در خيبر علم را به آن دو داد. هر دو منهزماً‌برگشتند. بعد فرمود: فردا علم را به کسي خواهم داد که هم حبيب خداست و هم خدا حبيب اوست.

اصحاب، شب را تا صبح بیدار بودند و خواب به چشمشان راه نيافت. صبح که همه مجتمع در مسجد بودند، اميرالمؤمنين را صدا کرد و رايت را به دست او داد. مطلب به آنجا منتهي شد و خيبر را فتح کرد. فخر رازي تصريح مي‌کند؛ که فتح خيبر کار علی نبود، کار خدا بود که به دست علی اجرا شد. خود او فرمود والله ما قلعت باب خيبر بقوهٔ جسدانيه بلي... و این است مستند شیعه بر اثبات یدالله بودن علی7.[3]



[1]. ﴿وَ لاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾؛ (سوره اسراء آیه 36).

[2]. در تاریخ چهارشنه 11 شعبان 1427 در بحث هفتگی فدک.

[3] . پایان گفتار حضرت آیهٔ الله وحید خراسانی.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: