borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
افشاء توطئه‌اي خطرناک

قاعدتاً اشخاص ساده و سطحي‌نگر تا حدي تحت تأثير سخنان وي واقع شدند. اين بود که باز حضرت به فرمايشاتشان ادامه دادند و فرمودند. «سُبْحَانَ اللَّـهِ ما کان ابي رسول الله6 عن کتاب الله صادفا و لا لأحکامه مخالفا بل کان يتبع أثره و يقفو سوره»؛ خيلي جاي تعجب است! پدر من کسي نبود که سخني بر خلاف حکم خدا بفرمايد. وظيفه او اين بود؛ که احکام خدا را بيان و خود نيز به آنها عمل کند «أَفَتَجْمَعُونَ إِلَى الْغَدْرِ اعْتِلَالًا عَلَيْهِ بِالزُّورِ»؛ آيا مي‌خواهيد با حليه و نيرنگ رفتار پيغمبر را تخطئه کنيد و براي رفتار خودتان توجيهي بتراشيد؟! «و هذا بعد وفاته شبيه بما بغي له من الغوائل في حياته»؛ اين جمله رمز آميزي است. حضرت مي‌فرمايد: اين کار شما شبيه حيله‌اي است که در زمان حيات پيغمبر انجام گرفت.

حضرت به صورت مجمل مسأله را مطرح مي‌کنند اما شارحين؛ به خصوص، ابن ابي‌الحديد که خود از اهل تسنن است در اين جا داستاني از اساتيد خود و مورخان از جمله واقدي، در کتاب مغازي، نقل کرده‌اند که اجمال آن از اين قرار است که: عده‌اي از منافقان در صدد ترور پيغمبر اکرم6 برآمدند. يک شب که پيامبر در مسيري کوهستاني در حرکت بودند توطئه کردند که شتر پيغمبر را رم بدهند و حضرت را در دره بياندازند. پيامبر گرامي اسلام6‌ از توطئه آن‌ها باخبر شدند و نقشه آن‌ها ناکام ماند. با توجه به قرائن موجود و به خصوص نصي که واقدي در مغازي آورده مقصود حضرت زهرا3 غائله ترور پيامبر است.[1]

حضرت مي‌فرمايد: اين کاري که با من انجام مي‌دهيد شبيه آن غائله‌اي است که براي قتل پيغمبر تدارک ديده شد. اين هم دنباله همان جريان است و اکنون مي‌خواهيد ما را حذف کنيد. مي‌خواهيد ديگر اثري از آن بيت و از اهداف پيغمبر باقي نماند.

«هَذَا كِتَابُ اللَّـهِ حَكَماً عَدْلًا وَ نَاطِقاً فَصْلًا» اگر غرضي در کار نيست و واقعا وظيفه برايتان مشتبه شده است به قرآن مراجعه کنيد و به هر چه قرآن حکم مي‌کند عمل کنيد. قرآن مي‌گويد: «يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ‏‏»[2] حضرت با اشاره به اين آيه مي‌خواهند بگويند که اگر اين کلام صحيح باشد که پيامبران ارث باقي نمي‌گذارند بايد انبياء الهي خود به اين نکته واقف باشند. پس چرا حضرت زکريا از خداوند درخواست وارث کرد؟

حضرت باز به آيه ديگري اشاره مي‌کنند که صريحا به خلاف اين کلام اشاره دارد. مي‌فرمايد: «وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ؛[3] حضرت سليمان از حضرت داوود ارث برد. » اگر اين قاعده‌اي است که انبيا ارثي باقي نمي‌گذارند پس چه طور قرآن مي‌فرمايد: سليمان، وارث داوود بود و از او ارث برد؟

پس معلوم مي‌شود اين حديث درست نيست و با حداکثر توجيهي که مي‌توان کرد اين است که بگوييم: کلام را اشتباه شنيده‌ايد. ممکن است حديث اين گونه بوده باشد که: «إنَّ العُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِياءِ؛ إنَّ الْأَنبياءَ لَمْ يُورِّثُوا دِيناراً‌وَلادِرْهَماً‌وَلَکِنْ وَرَّثُوا العِلْمَ فَمشنْ أخَذَ مِنْهُ أخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ؛[4] يعني ما انبياء براي امت‌مان پول به عنوان ارث باقي نمي‌گذاريم. بلکه ارثي که امت از ما مي‌برند علم است. » اين سخن براي تشويق مردم به فراگيري علومي است که انبياء براي ايشان به جا گذاشته‌اند. اما معناي اين سخن اين نيست که پيامبران از آن جهت که فردي از افراد جامعه هستند و تابع احکام الهي، مثل ساير افراد جامعه براي فرزندانشان ارث نمي‌گذارند. پس اين که شما مي‌گوييد آن چه از ايشان باقي مي‌ماند در اختيار ولي امر است نمي‌تواند صحيح باشد؛ چرا که بر خلاف قرآن است.

«وَ بَيَّنَ عَزَّ وَ جَلَّ فِيمَا وَزَّعَ مِنَ الْأَقْسَاطِ وَ شَرَعَ مِنَ الْفَرَائِضِ وَ الْمِيرَاثِ- وَ أَبَاحَ مِنْ حَظِّ الذُّكْرَانِ وَ الْإِنَاثِ مَا أَزَاحَ بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلِينَ وَ أَزَالَ التَّظَنِّيَ وَ الشُّبُهَاتِ فِي الْغَابِرِينَ؛» خداي متعال در قرآن آياتي درباره ارث نازل فرموده و سهم الارث وارثان را تعيين کرده و تفاوت‌هاي ارث زن و مرد را هم بيان کرده است. قرآن مي‌گويد: همه مسلمانان از مورثينشان ارث مي‌برند. بنابراين جايي براي اين شبهه‌ها نيست که بگوييد پدر شما ارثي نگذاشته و هر چه مانده بايد صرف مصالح مردم شود. اين حکم قرآن استثناء ندارد و براي همه مسلمانان جاري است. کلا ﴿َبَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللّـهُ الْـمُسْتَعانُ عَلیٰ ما تَصِفُونَ﴾[5]

حضرت در اين جا از آيه‌اي اقتباس مي‌کنند که در داستان حضرت يوسف آمده است. ماجرا از اين قرار بود که برادران يوسف وقتي يوسف را در چاه انداختند و پيراهن خونينش را براي پدر آوردند گفتند: ما يوسف را نزد اثاث‌هايمان گذاشته بوديم اما وقتي برگشتيم ديديم که گرگ او را خورده و اين پيراهن خوني‌اش باقي مانده است. حضرت يعقوب فرمود: ‌آنچه شما بيان مي‌کنيد تصويري نفساني و شيطاني است؛ يعني شما دروغ مي‌گوييد و مي‌خواهيد من را فريب دهيد. اما من صبري نيکو خواهم داشت و در اين جرياني که شما نقل مي‌کنيد از خداوند کمک مي‌خواهم. حضرت زهرا3 اين آيه را براي آن‌ها خواندند؛ ‌يعني همان طور که فرزندان يعقوب به يعقوب دروغ مي‌گفتند شما هم به من دروغ مي‌گوييد و حيله‌اي به کار بسته‌ايد و من بايد در اين ماجرا صبر کنم تا خداوند حکمش را انجام دهد.

 


[1] . این ماجرا مربوط به بازگشت پیامبر اکرم6 از غزوه تبوک است.

[2] . سوره مريم، آيه 6.

[3] . سوره نمل، آيه 16.

[4] . الکافي،‌ ج1،‌ ص 34.

[5] . سوره يوسف، آيه 18.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: