borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد نهم»
بيان حقيقت صدق و معنا و مراتب آن

بدان واژه صدق در شش معنا به كار مى‌‌رود كه عبارتند از: صدق در گفتار، صدق در نيت و اراده، صدق در عزم، صدق در وفاى به عزم، صدق در عمل كسى كه به صدق در همه آنها موصوف شود صدّيق گفته مى‌‌شود. زیرا واژه صدّيق صيغه مبالغه از صدق است؛ و صدّيقان را درجاتى است، كسى كه از صدق در چيزى بهره‌اى دارد نسبت به آنچه صدق او در آن است صادق است .

صدق اول، در زبان است و آن در هنگام دادن خبر يا چيزى كه متضمن خبر دادن است تحقق مى‌‌يابد و خبر يا به گذشته تعلق دارد يا به آينده و در همين جاست كه وفاى به وعده يا تخلف از آن ظهور مى‌‌يابد، به هر بنده‌اى حق است كه الفاظ خود را نگهدارد و جز به صدق سخن نگويد. و اين مشهورترين و روشن‌ترين انواع صدق است، و كسى كه زبانش را از دادن خبرهاى خلاف واقع باز دارد او صادق است.

صدق دوم، در نيت و اراده است و آن به اخلاص بازگشت دارد. كسى كه داراى اين درجه از صدق است در همه حركات و سكنات خويش، جز خداوند انگيزه‌اى ندارد، و اگر شايبه‌اى از لذت‌هاى نفسانى با نيت و اراده او آميخته شود صدق نيتش باطل مى‌‌شود. گفته شده است : صدق عبارت از صحت توحيد در قصد است، از اين رو خداوند متعال فرموده است : ﴿وَ اللَّـهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْـمُنافِقينَ لَكاذِبُونَ﴾ ،[1] در حالى كه آنها گفتند: ﴿إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّـهِ﴾،[2] و اين سخنى راست است ليكن خداوند آنها را تكذيب كرد و اين از جهت، آنچه بر زبان جاری كردند نبود بلكه حق تعالى چيزى را كه منافقان در درون دل داشتند تكذيب كرد.

صدق سوم، صدق در عزم است، زيرا آدمى پس از عمل عزم مى‌‌كند و در پيش خود مى‌‌گويد: اگر خداوند مالى روزيم فرمايد؛ همه يا نیمی از آن را صدقه خواهم داد همچنين؛ اگر در طريق حق با دشمنى برخورد كردم با او پيكار خواهم كرد و باك ندارم كه در اين راه كشته شوم؛ و نيز اگر خداوند به من حاكميتى عطا كند در آن به عدالت رفتار خواهم كرد و باگرايش به اشخاص ‍ و ستمگرى مرتكب گناه نخواهم شد. اين عزم و تصميم كه در نفس ملاحظه مى‌‌شود گاهى قاطع و صادق است و زمانى در آن انحراف و ترديد و ضعف وجود دارد كه در اين صورت با صدق در عزم تضاد خواهد داشت.

صدق چهارم، در وفاى به عزم است، و عزم در حال مستلزم داشتن سخاوت نفس است زیرا در عزم و وعده به آينده، مشقتى نيست و زحمت آن سبك و ناچيز مى‌‌باشد هنگامى كه وعده فرا مى‌‌رسد و تمكن حاصل مى‌‌گردد، شهوت‌ها برانگيخته مى‌‌شود و عزم از ميان مى‌‌رود و شهوت غالب مى‌‌شود و در نتيجه وفاى به عهد صورت نمى‌‌گيرد، و اين نيز ضد صدق است از اين رو خداوند فرموده است : ﴿رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّـهَ عَلَيْهِ﴾.[3]

صدق پنجم، در اعمال است و آن عبارت از اين است كه بكوشد اعمال ظاهرى او بر امرى باطنى كه وى بدان متصف نيست دلالت نداشته باشد، و اين كوشش نبايد او را وادار سازد كه اعمال را ترك كند، بلكه بايد باطن را به سمت تصديق ظاهر سوق دهد.

بنابراين راه نجات از اين خطرات آن است كه نهان و آشكار انسان يكسان باشد باطنش را مانند ظاهرش يا بهتر از آن كند چه اگر ظاهرش خلاف باطنش باشد و به عمد اين كار را مرتكب گردد عمل او ريا گفته مى‌‌شود و فاقد اخلاص است و اگر بدون قصد باشد صدق در عمل را از دست داده است از اين رو پيامبر6 گفته است : «بار خدايا! نهانم را بهتر از آشكارم قرار ده و آشكارم را شايسته گردان »[4] گفته اند: اگر آشكارش بهتر از نهانش باشد ستم است، لذا يكسان بودن ظاهر و باطن، يكى از انواع صدق مى‌‌باشد.

در اين مورد اميرمؤمنان7 فرموده است : «به خدا سوگند! من شما را بر اداى طاعتى تشويق نكردم جز اين كه در عمل به آن بر شما پيشى گرفتم . و از گناهى شما را نهى نكردم جز اين كه پيش از شما از آن دست باز داشتم ».[5]

صدق ششم، عبارت است از صدق در مقامات دين؛ مانند؛ صدق در خوف، رجا، تعظيم، زهد، رضا، محبت، توكل و امور ديگر از اين قبيل، چه اينها را مبادى و اصولى است كه اين اسامى به مظاهر آنها اطلاق مى‌‌شود، آنها را نتايج و حقايقى است. صادق حقيقى؛ كسى است كه به حقيقت آنها دست يابد؛ و هرگاه چيزى بر وجود انسان غالب و حقيقت آن در او كامل شد او را در آن چيز صادق مى‌‌نامند. چنان كه مى‌‌گويند: فلانى در جنگ صادق است، يا اين خوفى صادق است، و يا اين شهوتى صادق است خداوند فرموده است : ﴿إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذينَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا. . . . أُولئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ﴾[6] نيز: ﴿وَ لكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّـهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ﴾، سپس فرموده است : ﴿وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ، . . . أُولئِكَ الَّذينَ صَدَقُوا﴾.[7]

از ابوذر درباره ايمان پرسيدند؛ همين آيه را تلاوت كرد، به او گفتند: ما از تو درباره ايمان مى‌‌پرسيم، گفت : من از پيامبر خدا6 در خصوص ايمان پرسيدم همين آيه را قرائت فرمود[8] براى خوف مثالى مى‌‌آوريم چه هيچ بنده‌اى نيست كه به خدا ايمان داشته باشد جز اين كه از او ترسان است، و اين ترسى است كه مى‌‌توان نام خوف بر آن نهاد، ليكن خوفى صادق نيست چون به درجه حقيقت نرسيده است آيا نمى‌‌بينى كه هرگاه كسى از حاكمى يا از راهزنى در سفر بترسد چگونه رنگ رويش زرد مى‌‌شود و لرزه بر اندامش مى‌‌افتد و زندگانى‌اش آشفته مى‌‌شود و خورد و خواب بر او دشوار و فكرش پريشان مى‌‌گردد، به طورى كه كسانش از وجود او بهره نمى‌‌برند، و ممكن است در وطنش آرام نگيرد و انس را به وحشت و راحت را به رنج و مشقت بدل كند و خود را در معرض خطرهاى بسيار قرار دهد.

اين بود درجات صدق و معناى آن و سخنانى كه از مشايخ در حقيقت صدق نقل شده است و اغلب جز آحادى از آنها اين معانى را متعرض ‍ نشده‌اند آرى ابوبكر وراق گفته است : صدق سه گونه است : صدق توحيد، صدق طاعت و صدق معرفت، صدق توحيد، براى عموم مؤمنان است، خداوند فرموده است : ﴿وَالَّذينَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَ رُسُلِه‏ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ﴾؛[9] صدق طاعت، براى اهل علم، و صدق معرفت، از آن اهل ولايت است كه از اوتاد در زمین به شمار می‌آیند و همه اينها به آنچه ما در صدق ششم ذكر كرده‌ايم بازگشت دارد. [10]



[1] . سوره منافقون، آيه 2. . . ليكن خداوند گواهى می‌‌‌دهد كه منافقان دروغگويند.

[2] . سوره منافقون، آيه 2. . . (ما گواهى می‌‌‌دهيم ) به يقين تو پيامبر خدايى .

[3] . سوره احزاب، آيه 23:. . . مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده‌اند.

[4] . عراقى گفته است : من اين را نيافتم .

[5] . نهج البلاغه بخش خطبه ها، شماره 73.

[6] . سوره حجرات، آيه 15: مؤمنان واقعى تنها كسانى هستند كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده‌اند سپس هرگز شك و ترديدى به خود راه نداده‌اند.

[7] . سوره بقره، آيه 177:. . . ليكن نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا و روز بازپسين ايمان آورده‌اند. . . و در سختي‌ها و بيماري‌ها شكيبايند. . . . آنها كسانى هستند كه راست می‌‌‌گويند.

[8] . مسند اسحاق بن راهويه ، عبد بن حميد، ابن مردويه از قاسم بن عبدالرحمان ، الدرالمنثور، ج 1، ص 169.

[9] . سوره حديد، آيه 19: كسانى كه به خدا و پيامبرانش ايمان آوردند آنان صديقانند.

[10] . پایان گفتار مرحوم نراقی از معراج السعاده.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: