ماجرای فدک به عنوان جزئی از زندگانی حضرت زهرا3 در قالب نظم و نثر بیان شده است. شکی نیست که شعر، گذشته از زیبایی خاصی که در بیان مطالب دارد، از نظر تارخی میتواند به عنوان مدرک قابل توجهی برای حفظ سند و متن یک ماجرا به حساب آید. در اینجا برای نمونه چند بیت فارسی تقدیم میشود:
این فدک در آب و خاک و بذر ماست |
|
این توسل در تمام نذر ماست |
زین ولایت هر که باغی میخرد |
|
در دل اوّل نام زهرا میبرد |
گلی تنها محمد در مثالش |
|
فدک یک گوشه از حق جمالش |
طنین آب شبنم ارث زهراست |
|
فدک سهل است عالم ارث زهراست |
وای که بر موج خدا سد شکست |
|
کشتی پهلوی محمد شکست |
زآنکه در این بوته شک فاطمه ست |
|
عالم غصب و فدک فاطمه ست |
آه بیا کوچه شک را ببین |
|
سنگ پرانان فدک را ببین |
وای چه کس آتش عصیان فروخت؟ |
|
باغ فدک را که به ایمان فروخت؟ |
آن فرقهای که تیشه به نخل فدک زدند |
|
بر زخم قلب ختم رسولان نمک زدند |
مهدی بیا ز قاتل زهرا سؤال کن |
|
مادر چه کرده بود که او را کتک زدند |
شاعری خطاب به حضرت مهدی4 میگوید:
نحل سوزان فدک را آب ده |
|
باز شمشیر علی را تاب ده |
چشم بر بازوی تو دارد فلک |
|
وارث گلبرگ خونین فدک |
و سپس از لسان آن حضرت چنین آورده است:
آرزوی من سلام فاطمه است |
|
اذن حق در انتقام فاطمه است |
هیزم خصم علی در پیش ماست |
|
انتقام من از او در ابتدا است |
من حنین ناله زهرائیم |
|
صاحب آن ناله صحرائیم |
شهر من گشته غم آباد فدک |
|
پیش من باقی است اسناد فدک |
پاسدار عفت و پاکی منم |
|
داغدار چادر خاکی منم |
قلب من چون آن سند شد ریز ریز |
|
چونکه با خاک آشنا شد آن عزیز |
در کف من گوشواره مانده است |
|
مادرم آنجا پسر را خوانده است |