خداوند متعال در سوره انسان چنین میفرماید:
﴿وَ يُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْكيناً وَ يَتيماً وَ أَسيراً . إِنَّما نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّـهِ لا نُريدُ مِنْكُمْ جَزاءً وَ لا شُكُوراً﴾.[1]
یعنی: «و به مسکین و یتیم واسیر میدهند! (و میگویند:) ما شما را به خاطر خدا اطعام میکنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمیخواهیم.»
در مورد سبب نزول این آیات، بر اساس نقل عبدالله بن عباس میخوانیم: «حسن و حسین8 بیمار شدند، پیامبر اسلام6 با جمعی از یاران به عیادتشان آمدند و به حضرت علی7 فرمودند: ای ابوالحسن! خوب بود نذری برای شفای فرزندان خود میکردی، علی، فاطمه و فضه که خادمه آنها بود، نذر کردند که اگر آنها شفا یابند، سه روز روزه بگیرند.
چیزی نگذشت هر دو شفا یافتند. در حالی که از نظر مواد غذایی دست خالی بودند. حضرت علی7 سه من جو قرض نمود و حضرت فاطمه3 یک سوم آن را آرد کرد و نان پخت. هنگام افطار سائلی بر در خانه آمد و گفت: «سلام بر شما ای اهل بیت محمد! مستمندی از مستمندان مسلمانان هستم غذایی به من بدهید» آنها همگی مسکین را بر خود مقدم داشتند و سهم خود را به اودادند و آن شب جز آب ننوشیدند.
روز دوم را همچنان روزه گرفتند و موقع افطار وقتی که غذایی آماده کرده بودند یتیمی بر در خانه آمد آن روز نیز ایثار کردند و غذای خود را به او دادند. (باز با آب افطار کردند و روز بعد را نیز روزه گرفتند).
در سومین روز اسیری به هنگام غروب آفتاب بر در خانه آمد. باز سهم غذای خود را به او دادند. هنگامی که صبح شد، علی7 دست حسن و حسین را گرفت و به خدمت پیامبر اسلام6 آمدند. وقتی پیامبر آنها را مشاهده کرد. دید از شدت گرسنگی میلرزند. فرمود: «این حالی را که در شما میبینم برای من بسیار گران است. سپس برخاست و با آنها حرکت کرد. هنگامی که وارد خانه فاطمه3 شدند دید در محراب عبادت ایستاده در حالی که از شدت گرسنگی چشمهایش به گودی نشسته. .. پیامبر6 ناراحت شد. در همین هنگام جبرئیل نازل گشت و گفت: «ای محمد! این سوره را بگیر. خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت میگوید. سپس سورة «هل اتی» را بر او خواند.
شیخ طبرسی در تفسیر خود در خصوص آیات مورد اشاره چنین مینویسد: «همانا خاص (پیروان مذهب اهل بیت) و عام (پیروان مذهب اهل سنت) روایت نمودهاند که آیات 5 الی 22 از این سوره درباره علی، فاطمه، حسن و حسین: و خادمه آنها به نام «فضه» نازل شده است. »[2]
[1] . سوره انسان، آیه 5 ـ 22.
[2] . طبرسی، ج 7: 611.