زینب کبری3 نه تنها با مردم کوفه سخن گفت و آنان را بر کار زشتی که مرتکب شده بودند ملامت و عتاب کرد، که در دار الاماره «ابن زیاد» نیز چنان نیرومندانه ایستاد و پرخاشگرانه سخن گفت و آن پلید را که سرمست پیروزی (پنداری) بود، حقیر و کوچک شمرد که توان سخن گفتن را از او گرفت.
ابن زیاد برای این که زینب کبری3 را کوچک بشمارد، رو به آن حضرت کرده و گفت: خدای را شکر، که شما را رسوا نمود و مردان شما را کشت و وحی و اخبارتان را دروغ گردانید!! زینب3، این مرد آفرین روزگار، بی آنکه هیبت مجلس در روح بلندش کوچکترین تاءثیری گذارد، با نگاهی تحقیرآمیز، در پاسخ فرمود:
«حمد و سپاس خدا را که ما را به وسیله پیامبرش گرامی داشت و از هر پلیدی و آلودگی پاک و مبرا ساخت و همانا شخص تبه کار رسوا میشود و بدکار دروغ میگوید و او غیر از ماست مادرت به عزایت بنشیند، ای فرزند مرجانه! »
عبیدالله در حالی که از خشم، رگهای گردنش پر از خون شده بود، با مسخره گفت: چگونه دیدی کار خدا را درباره برادرت و خاندانت؟
زینب3 با همان بی اعتنایی فرمود:
«هر چه دیدم (چون در راه خدا بود) زیبایی و خیر بوده است.
آنان گروهی بودند که خداوند کشته شدن را بر آنها نوشته بود و از این روی (مردانه) به قتلگاه خویش شتافتند و زود است که خداوند تو و آنها را در یک جا جمع کند و در پیشگاه او محاکمه شوید، تا معلوم شود حق با کیست ای پسر مرجانه!»[1]
[1] . ره توشه راهیان نور، ص ۲۶۶ و ۲۶۷.