﴿لَعَلَّكَ باخِعٌ نَفْسَكَ أَلاَّ يَكُونُوا مُؤْمِنينَ﴾.
«از وضع تو چنین برمیآید که میخواهی خود را از غصه هلاک کنی که چرا (به آیات این کتاب که بر تو نازل شده) ایمان نمیآورند».
محشر عظمائی به پا گشته، باران خون در مصیبت آسمانیها باریدن گرفته، سکوتی مرگبار صحرا را در بر گرفته، پناه دو عالم بی پناه افتاده، بر همه حنجرها خنجر نشسته، مرکبها بیراکب و خیمهها بیصاحب گشته،. .. دیگر صدای شمشیر نمیآید.
گریه بیرمق و جانسوز طفل بیشیر شنیده نمیشود، گهواره خالی از نگین انگشتری حسین در آتش خصم میسوزد، در خیمهها به غیر سجاد مردی نمانده و در صف کوفیان جز نامردی چیزی دیده نمیشود، نعرههای شادی دشمنان در بشکستن حریم ولایت و امامت خلایق ارضی و سمائی را بیتاب کرده و در مصیبت «آویزه عرش اله» خیل ملک جامه صبر را چاک کرده، آل عصمت با چشمی گریان و دلی بریان آماده اسارت گردیده، کاروان خون و شرف به سمت کوفه به راه افتاده، در راس این کاروان بانوی مخدرهای است که ملقب به امالمصائب است، غم دار اما دریا دل، رنجور اما پر از امید.
در این کاروان قلب عالم امکان، نور ششم از چهارده نور حجه الله علی خلقه، امام سجاد7 حضور دارد، که مخلوقات به طفیل آبروی او حیات دارند کلامش هم سنگ کلام حق و اوست که صاحب حلم رسول اللهی و در شجاعت چون حسین بن علی بیبدل است محرابش بهشت آرزویش و سجودش بیانگر اخلاصش،. .. . او در حادثه عاشورا بنابر مصلحت حضرت حق تبدار عشق است. ..
کاروان نور به مقتل میرسد، هر کدام بیصبرانه از محملها به پایین آمده و خود را روی اجساد شهدا انداخته و برای ستارههای زمینی اشعار حزن انگیز میخواندند وقتی که امام سجاد7 آن صحنهها را مشاهده کرد و از دیدن کشتهها منقلب شد متوجه شد که دشمنان دین آن گونه که به کشتههای کفار مینگرند به همان گونه و با همان حالت به کشتههای بنیهاشم مینگرند. از این منظره دلخراش انچنان گریان شد که حالت احتضار و جان سپردن در او مشهود گردید... .
در این لحظات سرنوشت ساز زینب متوجه میوه دل حسینش میشود و لب به تسلی امام زمان خود میگشاید...
وقتی گذار کاروان از مقتل افتاد |
|
نگذاشت زینب ورنه جان میداد سجاد |
و این زینب است که میفرماید: عزیزم، میوه دل برادرم، عمهات زینب به فدایت باد صبر داشته باش... این عهدیست که در ازل بود... کلام نورانی قران بر لبان مبارک حضرتش جاری شد.
آری زهرای کربلا با ذکر کلام الله، سفینه نجات انسانها را از مرگ حتمی نجات میدهد و با متذکر شدن تکرار تاریخ برخورد کفار قریش با پیامبر6 را به یادآوری مینماید که چگونه کتاب نازل بر پیامبر را تکذیب کرده و گاهی او را مجنون، گاه شاعر و کتابش را از القائات شیطانی و یا نوعی شعر میخواندند و این تعابیر مشرکین قلب نازنین پیامبر را به شدت غصهدار کرده و دچار غمی جانکاه کرده بود که برای حفظ امنیت روانی و آرامش خاطر پیامبر خاتم، آیه فوق نازل شد.
پس ای نور چشم برادرم همانطور که جدمان پیامبر6 با مشرکین صبر کرد تو هم باید در مقابل اعمال ننگین مشرکین اموی صبر داشته باشی (فَاصْبِرْ صَبْراً جَميلاً) و در آن لحظهای که امام سجاد7 آرامش پیدا کرد حدیث طویل ام ایمن را برای امام نقل کرد و او را از نگرانی آینده و تشویش خاطر نجات داد در این لحظات سرنوشتساز بود که امام زین العابدین7 به عمه عالمهاش فرمود: «وَ أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّـهِ عَالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ»
من مظهر صبر، زینب کبرایم |
|
هر جا که بود، حسین من آنجایم |
هر چند که آفتاب بیسایه بود |
|
من سایه آفتاب عاشورایم |
[1] . سوره شعراء، آیه 3