نظر قرآن در این باره چیست؟
ابوبکر برای بازداشتن دخت گرامی پیامبر6 از ترکه پدر به حدیثی تکیه میکرد که مفاد آن در نظر خلیفه این بود:پیامبران چیزی از خود به ارث نمیگذارند و ترکة آنان پس از درگذشتشان صدقه است.
پیش از آنکه متن حدیثی را که خلیفه به آن استناد میجست نقل کنیم لازم است این مسئله را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار دهیم، زیرا قرآن عالیترین محک برای شناسایی حدیث صحیح از حدیث باطل است. و اگر قرآن این موضوع را تصدیق نکرد نمیتوانیم چنین حدیثی را حدیث صحیح تلقی کنیم، بلکه باید آن را زاییده پندار ناقلان بدانیم.
از نظر قرآن کریم و احکام ارث در اسلام، مستثنا کردن فرزندان یا وارثان پیامبران از قانون ارث کاملاً غیر موجه است و تا دلیل قاطعی که بتوان با آن آیات ارث را تخصیص زد در کار نباشد، قوانین کلی ارث دربارة همة افراد و از جمله فرزندان و وارثان پیامبر حاکم و نافذ است.
اساساً باید پرسید: چرا فرزندان پیامبران نباید ارث ببرند؟ چرا با درگذشت آنان، خانه و لوازم زندگی ایشان باید ازآنان گرفته شود؟ مگر وارثان پیامبر مرتکب چه گناهی شدهاند که پس از درگذشت او باید همه فوراً از خانة خود بیرون رانده شوند؟
گرچه محرومیت وارثان پیامبران از ارث، عقلاً بعید به نظر میرسد، ولی اگر از ناحیة وحی دلیل قاطع و صحیحی به ما برسد که پیامبران چیزی از خود به ارث نمیگذارند و ترکة آنان ملی اعلام میشود (!) در این صورت باید با کمال تواضع حدیث را پذیرفته، استبعاد عقل را نادیده بگیریم و آیات ارث را به وسیلة حدیث صحیح تخصیص بزنیم. ولی جان سخن همین جاست که آیا چنین حدیثی از پیامبر6 وارد شده است؟
برای شناسایی صحت حدیثی که خلیفه نقل میکرد بهترین راه این است که مضمون حدیث را بر آیات قرآن عرضه بداریم و در صورت تصدیق آن را پذیرفته، در صورت تکذیب آن را نپذیریم.
وقتی به آیات قرآن مراجعه میکنیم میبینیم که در دو مورد از وراثت فرزندان پیامبران سخن گفته، میراث بردن آنان را یک مطلب مسلم گرفته است. آیاتی که بر این مطلب گواهی میدهند عبارتند از:
الف) ارث بردن یحیی از زکریا
﴿وَ إِنِّي خِفْتُ الْمَوالِيَ مِنْ وَرائي وَ كانَتِ امْرَأَتي عاقِراً فَهَبْ لي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا﴾[1].
من از (پسر عموهایم) پس از درگذشت خویش میترسم و زن من نازاست. پس مرا از نزد خویش فرزندی عطا کن که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد و پروردگارا او را پسندیده قرار ده.
این آیه را به هر فردی که از مشاجرهها دور باشد عرضه کنید خواهد گفت که حضرت زکریا از خداوند برای خود فرزندی خواسته است که وارث او باشد، زیرا از دیگر وارثان خود ترس داشته و نمیخواسته که ثروتش به آنان برسد. این که او چرا ترس داشت بعداً توضیح داده خواهد شد.
مراد واضح و اصلی از «يَرِثُني» همان ارث بردن از مال است. البته این مطلب به معنی این نیست که این لفظ در غیروراثت مالی، مانند وراثت علوم و نبوت، به کار نمیرود، بلکه مقصود این است که تا قرینة قطعی بر معنی دوم نباشد، مقصود از آن، ارث مال خواهد بود و نه علم و نبوت.
اکنون قرائنی را که تأیید میکنند که مقصود از ﴿يَرِثُني وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ﴾ وراثت در مال است نه وراثت در نبوت و علم، یادآور میشویم:
1 ـ لفظ «يَرِثُني» و «يَرِثُ» ظهور در این دارند که مقصود همان وراثت در مال است نه غیر آن، و تا دلیل قطعی برخلاف آن در دست نباشد نمیتوان از ظهور آن دست برداشت. شما اگر مجموع مشتقات این لفظ را در قرآن مورد دقت قرار دهید خواهید دید که این لفظ در تمام قرآن (جز در آیة ۳۲سورة فاطر)[2]دربارة وراثت در اموال به کار رفته است و بس. این خود بهترین دلیل است که این دو لفظ را باید بر همان معنی معروف حمل کرد.
2 ـ نبوت و رسالت فیض الهی است که در پی یک رشته ملکات و مجاهدتها و فداکاریها نصیب انسانهای برتر میشود. این فیض، بی ملاک به کسی داده نمیشود؛ بنابراین قابل تواریث نیست، بلکه در گرو ملکاتی است که درصورت فقدان ملاک هرگز به کسی داده نمیشود، هر چند فرزند خود پیامبر باشد.
بنابراین، زکریا نمیتوانست از خداوند درخواست فرزندی کند که وارث نبوت و رسالت او باشد. موید این مطلب، قرآن کریم است، آنجا که میفرماید:
﴿اللّـهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ﴾.[3]
خداوند داناتر است به این که رسالت خود را در کجا قرار دهد.
3 ـ حضرت زکریا نه تنها از خدا درخواست فرزند کرد، بلکه خواست که وارث او را پاک و پسندیده قرار دهد. اگر مقصود، وراثت در مال باشد صحیح است که حضرت زکریا در حق او دعا کند که: «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا» «او را پسندیده قرار ده»؛ زیرا چه بسا وارث مال فردی غیر سالم باشد. ولی اگر مقصود، وراثت در نبوت و رسالت باشد چنین دعایی صحیح نخواهد بود و همانند این است که ما از خدا بخواهیم برای منطقهای پیامبر بفرستد و او را پاک و پسندیده قرار دهد! بدیهی است که چنین دعایی دربارة پیامبری که از جانب خدا به مقام رسالت و نبوت خواهد رسید لغو خواهد بود.
4 ـ حضرت زکریا در مقام دعا یادآور میشود که «من از موالی و پسر عموهای خویش ترس دارم». اما مبدأ ترس زکریا چه بوده است؟
آیا او میترسید که پس از او مقام نبوت و رسالت به آن افراد نا اهل برسد و از آن رو از خدا برای خود فرزندی شایسته درخواست کرد؟ ناگفته پیداست که این احتمال منتفی است؛ زیرا خداوند مقام رسالت و نبوت را هرگز به افراد ناصالح عطا نمیکند تا او از این نظر واهمهای داشته باشد.
یا این که ترس او به سبب آن بود که پس از درگذشتش، دین و آیین او متروک شود و قوم او گرایشهای نامطلوب پیداکنند؟ یک چنین ترسی هم موضوع نداشته است؛ زیرا خداوند هیچ گاه بندگان خود را از فیض هدایت محروم نمیسازد و پیوسته حجتهایی برای آنان بر میانگیزد و آنان را به خود رها نمیکند.
علاوه بر این، اگر مقصود همین بود، در آن صورت زکریا نباید درخواست فرزند میکرد، بلکه کافی بود که ازخداوند بخواهد برای آنان پیامبرانی برانگیزد ـ خواه از نسل او و وارث او باشند و خواه از دیگران ـ تا آنان را از بازگشت به عهد جاهلیت نجات بخشند؛ حال آنکه زکریا بر داشتن وارث تکیه میکند.
[1] . سوره مریم، آیه ۵ و ۶.
[2] . آری، گاهی همین لفظ، بنا به قرینة خاصی، در ارث علم به کار میرود، مانند: ﴿ثم اورثنا الکتاب الذین
اصطفینا من عبادنا﴾ (فاطر: ۳۲) یعنی: این کتاب را به آن گروه از بندگان خود که برگزیدهایم به ارث دادیم . ناگفته پیداست که در اینجا لفظ قرینة روشنی است که مقصود، ارث مال نیست، بلکه ارث آگاهی از حقایق قرآن است .
[3] . سوره انعام، آیه۱۲۴.