چون این خطبه، به طوری که در ذیل اشاره میشود، با سندهای متعددی از معصوم7 و یا تالی مرتبه معصوم، حضرت زینب3 نقل شده، مفاد آن بر ما حجت است؛ اگرچه به عنوان خطابه ایراد شده است. بنابراین باید نظری به سند آن نماییم و آنگاه برای روشن شدن معنای خطبه، مختصری از تاریخ فدک و هدف از تعقیب آن را بیان کنیم.
خطبهی مزبور از جمله خطبههای مشهور است که عامه و خاصه آن را به سندهای معتبر از صدیقهی کبری3 روایت کردهاند. از جمله احمد بن عبدالعزیز جوهری در تألیف خود به نام سقیفه و فدک به نقل ابن ابی الحدید در شرح نهجالبلاغه از آن یاد کرده و ابن ابی الحدید نامبرده را چنین معرفی مینماید: «ابوبکر نامبرده محدّث ماهر در ادبیات، پرهیزکار و مورد وثوق است به طوری که همهی محدثان عامه او را به نیکی ستودهاند و همهی مصنفات خود و دیگران را از او روایت کردهاند».[1]
علی بن عیسی اربلی که از بزرگان علماء امامیه است[2] این خطبه را در تألیف خود از کتاب السقیفه نقل کرده است.
احمد بن عبدالعزیز جوهری چنین گفته است: «من خطبه را از کتاب سقیفه تألیف احمد بن عبدالعزیز جوهری نقل میکنم و این نسخه قدیمی است که در سال 322 بر مؤلف قرائت و تصحیح شده که به سندهای مختلف روایت کرده[3] (مراد سندهای فوق الذکر است).
و نیز مسعودی در کتاب (مروج الذهب)[4] اشاره به خطبه نموده. و باز ابوالفضل احمد بن ابی طاهر از دانشمندان عصر مأمون عباسی متولد سال 204 در کتاب (بلاغات النساء) به چند سند آن را روایت کرده:
- : در مورد گفتگوی فاطمه3 با ابوبکر موقعی که حضرتش را از تصرف فدک بازداشت، مذاکره کردم و گفتم: عامه در مورد این خطبه سخنی دارند و آن این است که میگویند این خطبه انشاء ابوالعینا است و ربطی به صدیقه طاهره صلوات الله علیها ندارد. زید در پاسخ گفت: «من خود بزرگان خاندان ابی طالب را میدیدم که این خطبه را از پدران خود نقل میکردند و نیز من این خطبه را از پدرم علی بن الحسین7 به ترتیب از فاطمه3 حدیث میکنم علاوه همین خطبه را بزرگان شیعه روایت کرده و به یکدیگر تدریس میکردند قبل از آنکه جد ابوالعینا
متولد شود.
2. این خطبه را حسن بن علوان از عطیه عوفی و او از عبدالله بن الحسن از پدرش نقل کرده.
مؤلف بلاغات النساء از قول راوی نقل میکند که زید گفت: چگونه روا نمیدارند این سخن فاطمه3 باشد در صورتی که حاضرند بزرگترین سخن را به عایشه نسبت دهند اما در نسبت این خطبه به جدهام تردید میکنند؟ این نیست مگر عداوتی که با ما اهل بیت دارند.
- 8 از عمهاش زینب بنت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب7 حدیث کرد.
ابوالفضل احمد بن ابی طاهر گفت: من همهی این حدیث را فقط در نزد ابی حفان دیدم. و از طریق خاصه سید مرتضی در کتاب نفیس شافی[5] به دو طریق نقل فرموده:
1. ابو عبدالله محمد بن عمران مرزبانی (نقل شده است که از مشایخ مفید بوده) از محمد بن احمد کاتب از احمد بن عبیدالله نحوی از زنادی از شرقی بن قطامی از محمد بن اسحاق از صالح بن کیسان از عروهٔ از عایشه.
2. به تحویل سند [ تحویل سند، اصطلاح رجالی است. یعنی: یک نفر از دو یا چند طریق خبر را روایت کند.] مرزبانی از احمد بن محمد مکی از محمد بن قاسم یمانی از ابن عایشه (ابو عبدالرحمن عبیدالله بن محمد بن حسین تیمی). و ابن طاوس در کتاب طرائف[6] قسمتی از خطبه را که در احتجاج است از شیخ اسعد بن شفروهٔ در کتاب فائق از شیخ حافظ ثقه و معظم (در نزد عامه) احمد بن موسی مردویه اصفهانی از کتاب مناقب وی از اسحاق بن عبیدالله بن ابراهیم از شرقی بن قطام از صالح بن کیسان از زهری از عائشه روایت کرده است.
شیخ صدوق محمد بن علی ابن بابویه متوفای 371 روایت کرده میگوید: خبر داد ما را علی بن حاتم از محمد بن اسلم از عبدالجلیل یاقطانی از حسن بن موسی خشاب از عبدالله بن محمد علوی از رجالی از اهل بیت: از زینب بنت امیرالمؤمنین7 از فاطمه3.
با تحویل سند، باز میگوید خبر داد ما را علی بن حاتم از محمد بن عمیر از محمد بن عمارهٔ از محمد بن ابراهیم مصری از هارون بن یحیی ناشب از عبیدالله بن موسی عیسی از عبیدالله موسی معمری از حفص احمر از زید بن علی بن الحسین شهید از عمهاش زینب بنت امیرالمؤمنین7.
با تحویل سند، قسمتی را در علل الشرایع که متضمن بیان فلسفه تشریع احکام است از ابن المتوکل از سعدآبادی از برقی از اسماعیل بن مهران از احمد بن محمد ابن جابر از زینب3 روایت کرده است. مفید، در مجالس ابیاتی را که در خطبه مذکور است به سند زیر نقل میکند:
جعانی از محمد بن جعفر حسنی از عیسی بن مهران از یونس از عبدالله بن محمد بن سلیمان هاشمی از پدرش از جدش از زینب دختر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیهم میگوید: همین که فرمان خلیفه بر غصب فدک و عوالی صادر شد فاطمه صلوات الله علیها مأیوس شد به سوی قبر پدر برگشت و خود را بر روی قبر انداخت و تظلم نمود و گریه کرد و در آخر این ابیات را خواند:
قَدْ كَانَ بَعْدَكَ أَنْبَاءٌ وَ هَنْبَثَةَ |
|
لَوْ كُنْتَ شَاهِدَهَا لَمْ تَكْثُرِ الْخَطْب |
یعنی: پس از تو خبرها و حادثهها روی داد اگر تو حاضر بودی کار به این جا نمیکشید.
پس بدین سان میبینیم احدی از دانشمندان امامیه و عامه اشکالی به سند روایت نکردهاند، مگر این که معاندینی از دشمنان اهل بیت آن را به ابوالعینا محمد بن قاسم اهوازی بصری نسبت دادهاند. و آنچه از ترجمه حال وی به دست میآید: یکی از دانشمندان علم ادب عربی بیش نبوده و مایهای جز ادب عربی نداشته، ادیبی چگونه قدرت دارد که در مسائل پیچیده الهیات و نبوت و فلسفه و شرایع احکام و احتجاج قرآن چنین سخنی ایراد کند!؟
اما عناد را چارهای نیست. معنائی فطریتر و روشنتر در درس عقلی از مسئله خداشناسی نیست، ولی وقتی که انسان از طریق انصاف خارج شد و راه عناد را پیمود مسائل روشن را انکار میکند، و واقعا انسان باید به خدا پناه برد که همواره از طریق انصاف خارج نشود، و به همین معنا در بعضی از ادعیه اشاره میفرماید: «پروردگارا! ای قدرتی که عالم هستی را آفریدی و در تحت سایه قدرت خود پرداختی و تمام جهان هستی بهترین گواه است که جز تو خدائی نیست، و هرگز عقل منصف!! نمیتواند وجود تو را انکار کند»[7] پر و اضح است که برای این جهان، آفریدگار و سازندهای هست ولی این درک در صورتی است که عقل از راه انصاف خارج نشود، و گرنه کسی که معاند است با هیچ دلیلی نمیتوان او را قانع ساخت.
علاوه بر این سید مرتضی علم الهدی که منکر حجیت خبر واحد است به این معنی که مدعی است دلیل قطعی بر حجیت نوعی آن نداریم، در کتاب شافی در اثبات امامت و وصایت در رد (مغنی الحجاج قاضی عبدالجبار معتزلی) به خبر واحدی که محفوف به قرائن قطعی و مفید علم باشد، استدلال و احتجاج کرده است و حال آنکه طبق نظریه خود نمیبایست استدلال کند، چون خبر واحد است. پس معلوم میشود قرائن قطعیه در این مورد بوده است که بر مدعای خود استدلال نموده و اعتبار این خطبه هم نیز به جهت نقل مشایخ امامیه علی الخصوص سید علم الهدی و دانشمندان عامه موجب حصول درجه اعلای اطمینان به این خطبه شریفه است.
مناسب است در خاتمه این بخش کرامتی را که از مرحوم آیت الله والدt در خصوص این خطبه شنیدم به عنوان اداء مقداری از حقوق معظم له در این کتاب نقل کنم. والد; فرمودند: که مرحوم استاد علامه آیت الله شریعت نمازی اصفهانی در جمادی الثانی اقامه تعزیه حضرت صدیقه کبری3 را مینمود و خود آن مرحوم منبر میرفت و عین خطبه را عنوان سخن قرار میداد و با احاطهی عجیبی که به فنون اسلامی داشت و حافظهی خارق العادهاش بیانات بسیار جالب ایراد میفرمود و میتوان گفت حق شرح این خطبه را اداء مینمود.
تا روزی مشغول افادات بالغه خود بود و عقل و هوش همهی مستمعان جذب سخنان وی گردیده. در این هنگام یکی از کم مایگان و اندک بضاعتان اهل علم که در کنار من نشسته بود سر به گوش من آورد آهسته گفت: این خطبه از قدرت یک زن خارج است و آن را شب امیرالمؤمنین7 تعلیم فرموده است. والد میفرمود همین که این حرف را زد مقارن تمام شدن آن مرحوم شریعت اصفهانی در بالای منبر با صدای بلند گفت: «فقال الملعون دعوها فانها معلمة» یعنی آن ملعون گفت او را ترک کنید زیرا شبانه این حرفها را علی تعلیمش داده است.
مرحوم والد فرمود: از سخن آن شخص ناراحت شدم و فوراً گفتم جوابت را بشنو و متوجه کرامت باش.[8]
[1] . و ابوبکر الجوهری هذا، عالم محدث کثیر الأدب ثقهٔ ورع أثنی علیه المحدثون و رو واعنه مصنفاته و غیر مصنفاته. ج 16، ص 210 شرح نهج البلاغه چاب جدید. و به نقل ابن ابی الحدید به چهار طریق این خطبه را روایت کرده است:
- :.
2) جوهری، از جعفر بن محمد بن عماره از پدرش از جعفر بن محمد بن علی بن الحسین صلوات الله علیهم.
3) جوهری از عثمان بن عمران فجیعی از نائل بن نجیح از عمر بن شمر از جابر جعفی از ابی جعفر محمد بن علی (امام باقر) صلوات الله علیهم.
4) جوهری از احمد بن محمد بن یزید از عبدالله بن حسن المعروف به عبدالله محض ابن فاطمه بنت الحسین و ابن الحسن المثنی.
[2] . نقلتها من کتاب السقیفه تألیف احمد بن عبدالعزیز الجوهری من نسخهٔ قدیمهٔ مقروهٔ علی مؤلفها المذکور قرأت علیه فی ربیع الآخر سنة 322 اثنتین و عشرین و ثلثمأهٔ روی عن رجاله بعدهٔ طرق. (کشف الغمه ج 2 ص 40).
[3] . سقیفه، ج 2، ص 304.
[4] . چاپ نجف، ص 12.
[5] . تلخیص الشافی ج 3 ص 139 . 140.
[6] . ص 263.
[7] . «اللهم یاذا القدرة التی صدر عنها العالم مکونأ مبروا علیها مفطورا تحت ظل العظمة نطقت شواهد صنعک فیه بانک لا اله الا انت فلا یستطیع المنصف لعقله انکارک.» مفاتیح: زیارات جامعه ائمهٔ الؤمنین ص 580.
[8] . پایان گفتار حضرت آیهٔالله زنجانی.