با مراجعه به تاریخ، همة این جهات سه گانه در ذهن انسان قوت میگیرد. زیرا فدک یک منطقة حاصلخیز بود که میتوانست حضرت علی7 را در راه اهداف خویش کمک کند.
حلبی، مورخ معروف، در سیرة خود مینویسد:
ابوبکر مایل بود که فدک در دست دختر پیامبر باقی بماند و حق مالکیت فاطمه را در ورقهای تصدیق کرد؛ اما عمراز دادن ورقه به فاطمه مانع شد و رو به ابوبکر کرد و گفت: فردا به درآمد فدک نیاز شدیدی پیدا خواهی کرد، زیرا اگرمشرکان عرب بر ضد مسلمانان قیام کنند از کجا هزینة جنگی را تأمین میکنی.[1]
از این جمله استفاده میشود که در آمد فدک به مقداری بوده است که میتوانسته بخشی از هزینة جهاد با دشمن را تأمین کند. از این جهت لازم بود که پیامبر6 این قدرت اقتصادی را در اختیار حضرت علی7 بگذارد.
ابن ابی الحدید میگوید:
من به یکی از دانشمندان مذهب امامیه دربارة فدک چنین گفتم: دهکدة فدک آنچنان وسعت نداشت و سرزمین به این کوچکی، که جز چند نخل در آنجا نبود، اینقدر مهم نبود که مخالفان فاطمه در آن طمع ورزند. او در پاسخ من گفت: تو در این عقیده اشتباه میکنی. شمارة نخلهای آنجا از نخلهای کنونی کوفه کمتر نبود. به طور مسلم ممنوع ساختن خاندان پیامبر از این سرزمین حاصلخیز برای این بود که مبادا امیر مؤمنان از درآمد آنجا برای مبارزه با دستگاه خلافت استفاده کند. لذا نه تنها فاطمه را از فدک محروم ساختند، بلکه کلیة بنی هاشم و فرزندان عبدالمطلب را از حقوق مشروع خود (خمس غنائم) هم بی نصیب نمودند.
افردی که باید مدام به دنبال تأمین زندگی بروند و با نیازمندی به سر ببرند هرگز فکر مبارزه با وضع موجود را در مغز خود نمیپرورانند.[2]
امام موسی بن جعفر7 حدود مرزی فدک را در حدیثی چنین تحدید میکند:
فدک از یک طرف به «عدن»، از طرف دوم به «سمرقند»، از جهت سوم به «آفریقا»، از جانب چهارم به دریاها و جزیرهها و ارمنستان … محدود میشد.[3]
به طور مسلم فدک، که بخشی از خیبر بود، چنان حدودی نداشت؛ مقصود امام کاظم7 این بوده است که تنها سرزمین فدک از آنان غصب نشده است بلکه حکومت بر ممالک پهناور اسلامی که حدود چهارگانة آن در سخن امام تعیین شده از اهل بیت گرفته شده است.
قطب الدین راوندی مینویسد:
پیامبر6 سرزمین فدک را به مبلغ بیست و چهار هزار دینار اجاره داد. در برخی از احادیث هفتاد هزار دینار نیز نقل شده است و این اختلاف به حسب تفاوت درآمد سالانة آن بوده است.
هنگامی که معاویه به خلافت رسید فدک را میان سه نفر تقسیم کرد: یک سوم آن را به مروان بن حکم و یک سوم دیگر را به عمرو بن عثمان و ثلث آخر را به فرزند خود یزید داد. و چون مروان به خلافت رسید همة سهام را جزو تیول خود قرار داد.[4]
از این نحوه تقسیم استفاده میشود که فدک سرزمین قابل ملاحظهای بوده است که معاویه آن را میان سه نفر، که هریک نمایندة فامیل بزرگی بود، تقسیم کرد.
هنگامی که حضرت فاطمه3 با ابوبکر دربارة فدک سخن گفت و گواهان خود را برای اثبات مدعای خود نزد او برد، وی در پاسخ دختر پیامبر6 گفت: فدک ملک شخصی پیامبر نبوده، بلکه از اموال مسلمانان بود که از درآمد آن سپاهی را مجهز میکرد و برای نبرد با دشمنان میفرستاد و در راه خدا نیز انفاق میکرد.[5]
اینکه پیامبر6 با درآمد فدک سپاه بسیج میکرد یا آن را میان بنی هاشم و بینوایان تقسیم مینمود حاکی است که این بخش از خیبر درآمد سرشاری داشته که برای بسیج سپاه کافی بوده است.
هنگامی که عمر تصمیم گرفت شبه جزیره را از یهودیان پاک سازد به آنان اخطار کرد که سرزمینهای خود را به دولت اسلامی واگذار کنند و بهای آن را بگیرند و فدک را تخلیه کنند.
پیامبر گرامی6 از روز نخست با یهودیان ساکن فدک قرار گذاشته بود که نیمی از آن را در اختیار داشته باشند ونیم دیگر را به رسول خدا واگذار کنند. از این جهت، خلیفه ابن تیهان و فروه و حباب و زید بن ثابت را به فدک اعزام کردتا بهای مقدار غصب شدة آن را پس از قیمت گذاری به ساکنان یهودی آنجا بپردازد. آنان سهم یهودیان را به پنجاه هزار درهم تقویم کردند و عمر این مبلغ را از مالی که از عراق به دست آمده بود پرداخت.[6]
[1] . سیرة حلبی، ج ۳، ص ۴۰۰.
[2] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۲۳۶.
[3] . بحار الانوار، ج ۴۸ ص ۲۳۶.
[4] . همان، ج ۱۶، ص ۲۱۶.
[5] . همان، ص ۲۱۴.
[6] . شرح نهج البلاغهٔ ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۲۱۱.