borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد اول»
شب عاشورا

روز هفتم غمی دیگر بر غم‌های زینب3 افزوده گشت. فرمانی از ابن زیاد رسید که نگذارید حسین و اصحاب او از آب استفاده کنند، و بدین طریق تشنگی یاران به ویژه فرزندان و کودکان دل زینب3 را به درد می‌‌آورد.

هر چند در این فرصت گاه و بی گاه ابوالفضل و علی اکبر7 در کنار سایر یاران امام حسین7 مقدار کمی آب تهیه می‌‌کردند، و صفوف فشرده دشمن را به عقب می‌‌راندند، ولی جوابگوی نیاز شدید تشنگی و مشکلات همه یاران و عزیزان نبود؛ آن هم در هوای گرم تابستان کربلا.

سکینه دختر امام حسین7 می‌گوید: صبر کن. چگونه صبر کند بچه شیر خواره‌ای که دوام صبر ندارد؟![1]

از حضرت زینب3 نقل شده فرمود: در شب عاشورا، نصف شب به خیمه برادرم حضرت عباس7 رفتم دیدم جوانان بنی هاشم به دور او حلقه زده‌اند و او مانند شیر ضرغام با آنها سخن می‌گوید و به آنها می‌فرماید: «ای برادرانم و ای پسر عموه‌ایم! فردا هنگامی که جنگ شروع شد، نخستین کسانی که به میدان رزم می‌‌شتابد، شما باشید، تا مردم نگویند: بنی هاشم جمعی را برای یاری خواستند، ولی زندگی خود را بر مرگ دیگران ترجیح دادند».

جوانان بنی هاشم پاسخ دادند: «ما مطیع فرمان تو می‌‌باشیم ».

حضرت زینب3 می‌گوید: از آنجا به خیمه «حبیب بن مظاهر» رفتم دیدم با یاران (غیر بنی هاشم) جلسه مذاکره تشکیل داده و به آنها می‌گوید: «فردا وقتی که جنگ شد، پیشقدم شوید و نخست به میدان بروید، و نگذارید که یک نفر از بنی هاشم، قبل از شما به میدان برود، زیرا که بنی هاشم، سادات و بزرگان ما می‌‌باشند»

اصحاب گفتند: «سخن تو درست است» و به آن وفا کردند.[2]


[1] . کبریت الاحمر، ص ۴۷۹.

[2] . کبریت الاحمر، ص ۴۷۹.

 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: