borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد اول»
سند خطبه

از نظر سند باید گفت، این خطبه را هم علمای عامّه (اهل سنت) و هم علمای خاصّه (شیعه) نقل کرده‌اند، به همین خاطر نقل و سند خطبه، انحصار به شیعه ندارد و علمای عامه نیز آن را به اسناد گوناگون نقل می‌کنند.

یکی از کسانی که این خطبه را نقل کرده ابن ابی الحدید است. وی در شرح نهج البلاغه امام علی7 در ذیل نامه‌ی امام به عثمان بن حنیف به مناسبتی به مسئله «فدک» اشاره کرده و این خطبه را با اسناد گوناگون و معتبر از نظر عامّه نقل می‌کند.

در بین این اسناد از عبدالله بن حسن مثنی به عنوان کسی که این خطبه را نقل کرده است نام می‌‌برند. حسن مثنّی پسر امام حسن7 است و عبد الله را «عبدالله محض» هم می‌گویند، از آن جهت که نسب وی از جانب پدر به امام حسن7 و از جهت مادر به امام حسین7 می‌رسد، به او «محض» گفته می‌شود؛ یعنی کسی که هم از ناحیه پدر و هم از ناحیه مادر سیادت دارد. او هم نوه امام حسن7 و هم نوه‌ی امام حسین7 محسوب می‌شود. به هر حال ابن ابی الحدید می‌گوید:

من این خطبه را از طریق عامه نقل می‌کنم و به منابع شیعی آن کاری ندارم.

در عبارت ابن ابی الحدید آمده است:

«و اعلم إنما نذکر فی هذا الفصل ما رواه الرجال الحدیث و ثقاتهم و ما اودعه احمد بن عبدالعزیز الجوهری فی کتابه. .. »

نام کتاب جوهری، «سقیفه و فدک» می‌باشد. این کتاب، کتاب معروفی است و خود جوهری نیز از علمای مورد وثوق و بزرگی بوده است که بسیار از او تجلیل می‌کنند. البته این خطبه در منابع شیعی مثل بحارالانوار مرحوم مجلسی، احتجاج طبرسی، بلاغات النساء، الشافی، دلائل الامامه، الطرائف، کشف الغمه و. .. نیز آمده است.

قابل ذکر است سخن ابن ابی الحدید - از کتاب جلوه تاریخ، ترجمه شرح ابن ابی الحدید - بدین‌گونه است:

بدان که ما شرح این کلمات را در سه فصل بیان می‌‏کنیم، فصل نخست در باره آنچه که در حدیث و خبر در مورد فدک آمده است، فصل دوم در اینکه آیا از پیامبر6 ارث برده می‌شود یا نه. فصل سوم در اینکه آیا فدک از سوی رسول خدا6 به فاطمه3 واگذار و بخشیده شده است یا نه [در اینجای فقط فصل اول گفته ابن ابی‌الحدید را بیان می‌کنیم]:

فصل اول: در مورد اخبار و احادیثی که از قول اهل حدیث ـ اهل سنت ـ و در کتاب‌های ایشان نقل شده است، نه کتاب‌های شیعه و رجال ایشان که ما با خویشتن شرط کرده‌‏ایم که از آنها چیزی نیاوریم و همه آنچه را در این فصل می‌‏آوریم و آنچه از اختلاف و اضطرابی که پس از رحلت رسول خدا6 بوده است، بیان می‌‏داریم از نوشته ابوبکر احمد بن عبد العزیز جوهری در کتاب السقیفهٔ و فدک است. و این ابوبکر جوهری محدثی پارسا و مورد اعتماد و ادیب بوده است که دیگر محدثان او را ستوده و مصنفاتش را روایت کرده‏‌اند.

ابو بکر جوهری می‌گوید:

الف. ابوزید عمر بن شبّه، از حیان بن بشر، از یحیی بن آدم، از ابن ابی زائدهٔ، از محمد بن اسحاق، از زهری نقل می‌کند که می‏‌گفته است: گروهی از مردم خیبر که باقی مانده بودند، متحصن شدند و سپس از رسول خدا خواستند که در قبال حفظ جان و خون، آنان را تبعید کند، و چنان فرمود: چون مردم دهکده فدک این موضوع را شنیدند، آنان هم با همان شرط تسلیم شدند و سرزمین ایشان مخصوص پیامبر6 شد که در آن اسب و رکابی زده نشده بود ـ بدون جنگ تسلیم شده بودند.

ب. محمد بن اسحاق همچنین روایت می‌کند که چون پیامبر6 از فتح خیبر آسوده شد، خداوند بر دل مردم فدک بیم انداخت و فرستادگان ایشان در خیبر یا میان راه یا پس از رسیدن پیامبر6 به مدینه به حضورش آمدند و پیامبر6 پیشنهادشان را پذیرفت و بدین گونه فدک مخصوص پیامبر6 شد که برای گشودن آن جنگی صورت نگرفت و با نیمی از فدک مصالحه کردند.

گوید: روایت شده است که پیامبر6 در قبال تمام فدک صلح فرمود و خدا داناتر است که چگونه بوده است.

ج. مالک بن انس، از قول عبد الله بن ابی بکر بن عمرو بن حزم روایت می‌کند که پیامبر6 در قبال نیمی از زمین‌های فدک با آنان صلح فرمود و کار همان گونه بود تا آنکه آنان را تبعید کردند و عوض نیمه دیگر به آنان شتر و چیزهای دیگر پرداختند.

د. کس دیگری غیر از مالک بن انس می‌گوید: هنگامی که عمر می‏‌خواست ایشان را تبعید کند، کسانی را برای تقویم اموال آنان فرستاد که ابو الهیثم بن التیهان و فروهٔ بن عمرو و حباب بن صخر و زید بن ثابت بودند. آنان نخلستان‌ها و سرزمین فدک را تقویم کردند، عمر بهای نیمه‏‌ای را که از ایشان بود و معادل پنجاه هزار درهم بود از اموال عراق که برای عمر رسیده بود، پرداخت و ایشان را به شام تبعید کرد.

هـ. محمد بن زکریا برای من، از جعفر بن محمد بن عماره کندی، از پدرش، از حسین بن صالح بن حی، از قول دو مرد از بنی هاشم، از قول زینب دختر علی بن ابی طالب7، و جعفر بن محمد بن علی بن حسین هم، از پدرش

و. همچنین عثمان بن عمران عجیفی، از نائل بن نجیح بن عمیر بن شمر، از جابر جعفی، از ابو جعفر محمد بن علی7،

ز. همچنین احمد بن محمد بن یزید، از عبد الله بن محمد بن سلیمان، از پدرش، از عبد الله بن حسن بن حسن، همگی نقل کرده‏‌اند:

چون به فاطمه3 خبر رسید، ابو بکر تصمیم به منع از تصرف فدک گرفته است، چادر خویش را پوشید و همراه تنی چند از زنان قوم خود و دخترکانش حرکت فرمود و چگونگی حرکت و راه رفتن او با راه رفتن پیامبر هیچ تفاوت نداشت. به مسجد و پیش ابوبکر آمد و انبوه مهاجران و انصار حاضر بودند، میان او و ایشان پرده‌‏ای سپید قبطی آویخته شد. فاطمه3 ناله‏‌ای اندوهناک برآورد که همگان فریاد گریه‌‏شان برآمد. مدتی طولانی سکوت فرمود تا آنان از گریستن آرام گرفتند و سپس چنین فرمود:

سخن خود را با ستایش آن کس که از همگان به ستایش و نعمت و بزرگواری شایسته‏‌تر است آغاز می‌‏کنم، سپاس و ستایش خداوند را در قبال آنچه از نعمت ارزانی داشته و به آنچه الهام فرموده است. ..

و خطبه‏‌ای طولانی و پسندیده را نقل کرده‏‌اند که در پایان آن چنین فرموده است:

از خدای آن چنان که شایسته اوست، بترسید و در آنچه به شما فرمان داده است، او را فرمان برید که از میان بندگان دانشمندان از خدا بیم می‌‏ورزند.

و خداوندی را که به سبب عظمت و نورش هر که در آسمان‌ها و زمین است برای تقرب به او وسیله‏‌ای جستجو می‌کند، سپاس دارید و ما وسیله خداوند میان خلق خدا و ویژگان او و محل قدس و حجت خداوندیم و ما وارثان
پیامبران خداییم.

سپس گفت:

من فاطمه دختر محمدم، این سخن را می‏‌گویم و تکرار می‌‏کنم و این سخن را یاوه و بیهوده نمی‏‌گویم، اینک با گوش‌های شنوا و دل‌های موافق گوش دهید. ..[1]


 

 


[1] . تهرانی، مجتبی رحمهٔ الله علیه، 1316هـ. ش.؛ خطبه‌ی فدک؛ تهران: موسسه فرهنگی و پژوهشی مصابیح الهدی، 1391 . صص 9، 19، 20 . ابو حامد ابن ابی الحدید، عز الدین؛ جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید؛ ترجمه‌ی محمود مهدوی دامغانی؛ تهران: نشر نی، 1375؛ ج 7، صص 87 – 91.

 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: