زینب3 متکایی برای حسین7 گذاشت، و آن حضرت با خواهر خود آهسته به سخن پرداختند و زمانی که صدای زینب به خاطر بی سرپرستی فردای بانوان به گریه بلند شد، حسین7 او را دلداری داد.
بعد زینب ادامه داد: برادرم! آیا برای وفاداری و مقاومت، اصحاب را کاملا امتحان کردهای که مبادا فردا تو را تنها بگذارند؟
حسین7 فرمود: بلی آنان را بارها آزمایش کرده ام، و تا زنده هستند از من و بانوان و اطفال حمایت و حفاظت خواهند کرد! بعد حسین7 از خیمه زینب بیرون آمد، و به خیمه حبیب بن مظاهر رفت و مشاهده کردم که حبیب برای اطمینان خاطر و دلداری زینب، مطلب را با سایر یاران در میان گذاشت و آنان سرهای خود را برهنه کردند و قبضه شمشیرها را در دست فشردند و برای حفاظت از بانوان و ناموس پیامبر6 که زینب3 روی آن حساسیت فوق العاده داشت. با ادای سوگند، برای چندمین بار اعلام وفاداری کردند.[1]
[1] . مقتل الحسین، مقرم، ص ۲۶۶.