زینب3 سخن با حاکمان و قدرت مندان مغرور و سرمست را بـه وقتی دیگر و جـایی دیگـر موکـول میکند. روان شـناسـی زمان و تـدبـیر کارشناسانه، این اقتـضا را دارد که مردم فریب خورده و منفعل را از پیکره حکومت پوشالی بنی امیه بـگیرد و قدرت او را درهم شکند.
بدین جهت، اینگونه به سرزنش و محاکمه آنان پرداخت:
«يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ، يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ أَ تَبْكُون؟! فَلَا رَقَأَتِ الْعَبْرَةُ وَ لَا هَدَأَتِ
الرَّنَّةُ.. . »
ای مردم کوفه، ای اهل حیله و مکر، آیا بـه حال ما گریه میکنید؟! اشک بـریزید. اشک چشمتان خشک نشود که هنوز از چشم ما خونابـه روان است و شراره دل آتـشین ما، چهرههای ما را گداخته است.
البـتـه، عموم یاران حضرت حسین7 که بـه یاری او رفتـند و در کربلا شربت شهادت نوشیدند، مثل: «ابوثمامه صیداوی»، «بریربن خضیر همدانی»، «عابس بـن ابـی شـبـیب شـاکری»، «شـوزب بـن عبدالله»، «حبیب بن مظاهر اسدی»، «مسلم بن عوسجه»، «قیس بن مسهر صیداوی»، «عبدالرحمان بن عبدرب انصاری»، «زهیربن قیس بجلی» و. .. اهل کوفه بـودند و بـه بـیعت و پیمان خویش عمل کرده بـودند. اما عـموم مردم کوفه چـنین نبـودند. بـدین خـاطر، زینب3 آنان را اینگونـه مـورد مـلامـت و نـفـرین قـرار میدهد.
«إِنَّمَا مَثَلُكُمْ كَمَثَلِ الَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها ﴿مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْکَاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَکُمْ
دَخَلاً ﴾ ».[1] وضع شما مردم، مانند داستان آن زنی است که رشته خود را با قوت بـسیار بـه هم میتابـید و پس از پایان کار، آن را از هم میگسیخت. شما هم رشته پـیمان و عهد خود را آنگونه بستید و اینگونه پاره کردید! چون عهد و پیمان خود را وسیله سـودجـویی قـرار دادید و از عـاقـبـت کار غـفـلت نمودید!
[1] . سوره نحل، آیه 92.