﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّـهِ عَلَى الْكاذِبينَ﴾
پس هر کس با تو درباره عیسی در مقام مجادله برآید بعد از انکه آگاهی یافتی، بگو: بیایید ما و شما بخوانیم فرزندان و زنان و نفوس خود را تا با هم به مباهله برخیزیم (در حق یکدیگر نفرین کنیم) تا دروغگو و کافران را به لعن و عذاب خدا گرفتار سازیم.
قهرمان جبهه پیام بالسان حیدری خطبه میخواند و در صدر کلام میفرماید:
«حمد مخصوص خدای تعالی است و درود به پدرم محمد و آل او.»[2]
حضرت زینب3 نیز که خود مقیم شهر علم بوده و فرزند اولوالعلم و امراء الکلام میباشد از این فضیلت بیبهره نبوده و اگر چه کلامش هم رتبه ائمه اطهار: نیست ولی کلام زینب هم همچون سخنان آنان دارای حکمتها و راز و رمزهایی است که اهل بصیرت و تحقیق به آن پی میبرند.
جمله صدر خطبه که بیانگر شم سیاسی بسیار عالی زینب کبری3 میباشد. اشاره به نکتهای بسیار لطیف و زیبا میکند که مربوط به کلمه أَبْناءَنا در آیه مباهله میباشد و همه مفسرین استدلال کردهاند بر اینکه منظور از کلمه «أَبْناءَنا» از کلمه «أَبْناءَنا» در این آیه حسنین8 فرزندان رسول خدا6 هستند زینب نفرمود درود بر محمد6 بلکه فرمود درود بر پدرم محمد6. چون پیامبر6 فرمود: همه اولاد منتسب به پدرشان میشوند جز اولاد فاطمه که منتسب به من میباشند. و به کوفیان فهماند که آن کسی که در کربلا شهیدش کردهاند فرزند رسول خدا6 است و سلسه داران این کاروان که به عنوان اسیر آواره شهرها گشتهاند اولاد رسول الله6 هستند و کوفیان در حقیقت به دشمنی با رسول خدا برخاستهاند.
و آنچنان بندگان درهم و دینار شدهاند که فرزندان پیامبر را خارجی میخوانند و نیز چهره کریه خواصی منحرف را که پیوسته درصدند چهرههای مفید را معکوس جلوه دهند، در ذهن مردم به تصویر میکشد. آری زینب در آغاز سخن در واقع مارش عزای شیعه را نواخت چرا که شیعه باید باهوشتر از آن باشد که تحت تاثیر بازیهای سیاسی سرویسهای امنیتی ابن زیاد مکار قرار بگیرد.
او با اولین عبارت پر مغز خود سرپوش از چهره ددمنش خواص منحرف برمیدارد و در ذهن مدعیان شیعه سوال بسیار مهمی را مطرح میسازد که:
چرا عمال حکومت غاصب بنیامیه پسر پیغمبر پسر فاطمه زهرا، پسر امیرالمومنین را به عنوان خروجکننده بر امام عادل ـ که آن امام عادل یزید بن معاویه است معرفی کردند، و شما مردم باور کردید؟ چرا ساکت ماندید و بر علیه خواص منحرف بپا نخاستید و قیام نکردید؟ و بلکه با آنان طرح دوستی ریخته به لشکر او پیوسته و بر علیه پسر پیغمبر قیام کردید تا او و هفتاد و دو یار باوفایش به شهادت رسیدند.
و مرگ امام را بر مرگ خودتان ترجیح دادید وای بر شما! به جای خودباوری و دینباوری دشمن را باور کرده و بارور ساختید و این ننگ تا همیشه تاریخ با شما خواهد بود.
فرمود: ای مردم کوفه شما همانند زنی میباشید که رشته خود را محکم میتابید و بعد از هم باز کرده قطعه قطعه میکرد که قسمهایتان را مابین خودتان برای آن گروهی که (در داشتن امکانات) بیشتر از گروه دیگر است دستاویز فریب کنید.
حضرت زینب3 پس از معرفی خود به معرفی مردم کوفه میپردازد:
يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ، يَا أَهْلَ الْخَتْلِ وَ الْخَذْل، آیا بر ما گریه میکنید و ناله سر میدهید... و در ادامه به سست ایمانی و عهد شکنی آنها اشاره کرده میفرماید:
مثل شما مثل آن زنی است که رشته خود را محکم میتابید و باز میگشود چرا که شما نیز رشته ایمان را بستید و سپس گسستید و به کفر پیوستید.[3]
زینب کبری3 افکار فلج شده کوفیان را متوجه عمق بیوفائی و ضربات مهلک وعدههای دروغین ابن زیاد میکند آنان را به زنی تشبیه میسازد که به طور مکرر و بر اثر حماقت ریسمانی را با زحمت بافته و سپس آن را با زحمت پاره میکند و سرمایه خود را تباه میسازد.
گر چه آنان با علی7، با امام حسن مجتبی7 و نیز با امام حسین7 در مقطعی پیمان بستند ولی دیری نپایید که پیمانهای خود را شکسته و نقض قسم کرده و از متابعت امام خارج شدند. زینب نیز کوفیان را به واسطه نقض عهد توبیخ کرده و آنان را در زمره کفار و بلکه مرتدان تاریخ محسوب مینماید.
چون در هیچ کجای عالم برای مهمانی دوازده هزار دعوتنامه فرستاده نشده آن هم با این مضمون که: «ای حسین ما از دست یزید جان بر لب شدهایم، ای سرور ما و ای سید و سالار ما، اضطراب ما را پایان داده به فریادرسی ما بشتاب».
و سفیر امام (مسلم بن عقیل) را رها کرده به ابن زیاد پیوستند چرا؟ چون کوفیان طبیعتشان این گونه بود که زود تسلیم بودند و هر گروهی که تعدادشان بیشتر بود تابع آن گروه میشدند.
چون کوفیان دنیاطلب بودند و دنیای حسین7 را تا زمانی که به آنان ضرری نمیرساند پذیرا بودند و به محض این که دانستند، لبیک گفتن به حسین7 شمشیر خوردن از ابن زیاد را در پی دارد و جان خود را در خطر دیدند، با خود گفتند حال به ابن زیاد ملحق میشویم تا جانمان محفوظ بماند.
و زینب3 به کوفیان هشدار میدهد که دچار فاجعهای بزرگ شدهاند چون بزرگترین فاجعه وقتی است که امت همراه امام نباشد.
و هنوز صدای زینب طنین انداز است که ای شیعه علی مبادا در دام کسانی قرار بگیرید که اسلام را چون پوستین وارونهای پوشیدهاند. هرگز از امام و رهبر سرپیچی نکنید که عامل شکست اسلام است.
در فراز بعدی خطبه آنان را به چاپلوسی و تملق وصف کرده و مصلحت اندیشان مسامحه کاری را که به خاطر حب دنیا سکوت کرده و تهاجمات فرهنگی شیطانهای بزرگ را میبینند و لب فرو میبندند به مرداب نشینان توصیف کرده و از درون آنان را منقلب میسازد.. .. .
پس از اینکه نم نم اشک که بیانگر شرم درون آنان بوده ظاهر گشت وجدانهای آنان را مورد خطاب قرار میدهد تا محکمه وجدان را که جلوهای از قیامت عظیم است در درون آنها بیدار شود و میفرماید: آگاه باشید که برای خود سرنوشت بدی فراهم کردید و بد توشهای برای آخرت خود ذخیره نمودید که خشم خدا را بر شما لازم کرد و جاودانه در دوزخ خواهید ماند.[4]
با این عبارت جانسوز وجدان آنها را بر اثر کارهای زشت و عقائد ناپسند توبیخ کرده و کفرشان را ثابت میکند.
کرد اسلام حسینی از یزیدی را جدا |
|
حق و باطل توامان میماند اگر زینب نبود |
کوفیان کاری کردهاند که جبرانناپذیر است و به جهت پذیرش ولایت کفار چه بد توشهای برای روز رستاخیز خود از پیش فرستادهاند که تا ابد در عذاب خواهند بود چون غضب خدا بر آنهاست.
شگفتا! بیانات عقیله بنیهاشم از روانکاوی بسیار بالایی برخوردار است. آن چنان وجدانهای آنها را به محاجه میکشاند تا آنها دقیقا متوجه اشتباهات گذشته خود شده و دچار حسرت درونی میشوند و گریهها بلند میشود. .. .
توجه کنید که مخاطب زینب سلام الله علیها مردم طرفدار حسین میباشند که با آگاهی و به خاطر اهمیت دادن به دنیا امام را تنها گذاشتند. همان زبدگان و برجستگانی که برای امام دعوتنامه نوشتند ولی زیر پرچم یزید قرار گرفتند. همان مردمی که تسلیم بودند! و حاضر نشدند حرکتی بکنند.
اکنون آنها باید خنده کم و گریه بسیار کنند که به مجازات سخت اعمال خواهند رسید.[5]
با سخنان ناب میوه نبوت، ندامت کوفیان به اوج رسید و اشک حسرت بر گونههای زن و مرد سرازیز شد خوفی عظیم در قلوب همه آنها ایجاد شد و انگشت گزیدنها و آه سرد کشیدنها و. .. آغاز گردید. در این لحظات زینب میپندارد که حرکت لازم تحریک عواطف مردم میباشد لذا به شدت به آنها نهیب زده و میفرماید: آیا پس از این که ما را کشتید بر ما گریه میکنید؟
ما هاشمیان را به خاک و خون کشیده و انگشت ندامت میگزید؟ وای بر شما به خدا قسم که سزاوار گریهاید و باید بگریید. .. و آیه مذکور را قرائت کرده و افزود: ای کوفیان شادی نکنید که خوشحالی دنیا ناپایدار و سرور اخروی پایدار است که شما از آن بیبهرهاید.
اعمال غیر انسانی شما موجب شده که کم بخندید و بسیار بگریید. آری کم باید بخندند چون راحتی آنها به جهت تنها گذاشتن امام مدت محدودی است و بسیار باید بگریند چون ذلت و خواری آنها در نزد خدا و رسول و ائمه: در مابقی عمر و حتی پس از مرگشان میباشد باید بگریند چون از ترس ابن زیاد دست از دریای تولا برداشتند.
اکنون شما تصور کنید که عده آدمهایی که تا ساعتی پیش از سخنان رسواکننده زینب چه احساس غرور و تکبری داشته و حال که متوجه اشتباهات خود شدهاند و به گریه افتادهاند و صدای گریهشان بلند شده زینب میفرماید: بگریید. .. .
مردم کوفه از استماع این سخن چه حال و هوایی پیدا میکنند و چه احساس غم انگیزی به آنها دست میدهد. شاید از خود میپرسند چرا برای این که به نوایی برسند در خطایی نابخشودنی افتادند؟! چرا خداترس نشدند و ابن زیاد ترس گردیدند؟ چرا از منفورترین اشخاص نزد خدا خوف داشتند؟ چرا «حُبُّ الدُّنْيَا رَأْسُ كُلِّ خَطِيئَةٍ» را فراموش کردند؟ چرا اصحاب نور را رها کرده و به اصحاب نار پیوستند؟ چرا نه تنها ننگ «وَ لَعَنَ اللَّـهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَ أَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتَالِكَ» را به خود چسباندند، بلکه «اَللّهُمَّ الْعَنْ. .. وَ شايعَتْ وَ بايعَتْ وَ تابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ» را نیز پذیرا شدند.
[1] . سوره آلعمران آیه 61
[2] . تکلم کردنش را هر که دیدی فاش میگفتی لسان حیــدری گویـا که در طـی لســان دارد
[3] . نحل، آیه 92.
[4] . مضمون آیه 80 سوره مائده.
[5] . سوره توبه آیه 82.