به هنگام رحلت رسول خدا6 امیرالمؤمنین7 و فاطمه زهرا3 هر دو خوابی دیدند که دلیل بر فوت رسول خدا بود، از این رو شروع به گریه و زاری کردند. زینب3 نزد رسول خدا6 آمده گفت: «ای جد بزرگوار! دیشب در خواب دیدم که بادی سیاه وزیدن گرفت و دنیا را تیره و تار ساخت، تاریکی همه جا را فرا گرفت و مرا از سویی به سوی دیگر میبرد. درخت تنومندی را دیدم و از شدت وزش باد به آن درخت چسبیدم. آن باد درخت را از جای کند و بر زمین انداخت. بعد به شاخه بزرگی از شاخههای آن درخت آویختم، آن را نیز کند. به شاخهای دیگر چسبیدم، آن نیز شکست. به یکی از دو شاخه فرعی آن چسبیدم، آن نیز شکست. در این حال از خواب بیدار شدم.»
رسول خدا6 در حالی که میگریست، خطاب به زینب فرمود: «آن درخت جد تواست و شاخه نخستین مادرت فاطمه است، دومی پدرت علی و آن دو شاخه دیگر، برادرانت، حسنین میباشند که دنیا با فقدان آنان سیاه میگردد، تو در ماتم آنان لباس سیاه به تن خواهی کرد.»[1]
[1] . نقدی زینب کبری، ص ۱۸ و ۱۹.