محدّثان، متکلّمان و اصولیان همگی اتّفاق نظر دارند که این حدیث را فقط ابوبکر از رسول خدا6 نقل کرده، و هیچ فرد دیگری آن را از پیامبر6 نشنیده است. نه دامادش امیر مؤمنان علی7، نه عمویش عباس، نه دخترش فاطمهی زهرا3، و نه همسرانش و نه حتّی عایشه دختر ابوبکر، بلکه تا آن لحظه هیچ فردی حتّی عایشه نیز چنین حدیثی را از ابوبکر نشنیده بود. .. با آن که آنان به این موضوع و این حدیث بیشتر از هر کسی نیاز داشتند، و ابوبکر هیچ احتیاجی به دانستن آن حکم نداشت.
فخر رازی در این مورد میگوید:
به راستی کسانی که به دانستن این حکم نیاز داشتند تنها علی، فاطمه علیهما السلام و عبّاس بودند. اینان از زاهدان، عالمان و دینداران بزرگ بودند. ولی به طور حتم ابوبکر هیچ نیازی به شناخت این حکم نداشت؛ زیرا ابوبکر در زمرهی کسانی نبوده است که حتّی احتمال ارث بردن وی از رسول خدا6 وجود داشته باشد، و این مطلب هرگز بر دل او خطور نمیکرد. پس چگونه میتوان شایسته دانست که رسول خدا6 این حکم را به کسی که هیچ نیازی به آن نداشته است رسانده، و به کسانی که کاملاً به آن نیاز داشتهاند نرسانده باشد .[1]
به این ترتیب، هنگامی که در اصل صدور این خبر شک و تردید وجود دارد، چگونه میتوان به آن چه در قرنهای بعدی نقل شده و تلاشهایی که برای متواتر جلوه دادن این خبر از رسول خدا6 انجام گرفته اطمینان کرد.. . ؟!
[1] . التفسیر الکبیر: 5 / 218.