«أَلَا وَ هَلْ فِيكُمْ إِلَّا الصَّلَفُ وَ النَّطَفُ وَ مَلَقُ الْإِمَاءِ وَ غَمْزُ الْأَعْدَاءِ، [أو] كَمَرْعًى عَلَى دِمْنَةٍ، أو ْ كَفِضَّةٍ عَلَى مَلْحُودَةٍ؟! »[1] آیا از شما مردم، غیر از این خصلتها که کار خود را در قالب خودستایی، فساد قرار داده اید، شما چون کنیزان چاپـلوس و دشمنان فریبـکار رفتار کردید و چـون گیاهی که روی سرگین حیوانات روییده
بـاشد کار دیگری ساختـه نبـود و خـود را مانند سـکههای تـقلبـی خـوش ظاهر نشـان دادید!
اکنون سال 61 هجری است و سابقه بی وفایی، سست عنصری و عدم وفا و استواری آن مردم، تاریخ دیرینهای دارد.
در اوایل سال 40 هجری که امام علی7، مردم کوفه را بـه جهاد و دفاع از شهر «انبار» دعوت کرد که مورد هجوم و غارت «سفیان بن عوف غامدی» از سوی «معاویه بن ابی سفیان» قرار گرفته بود و آن مردم گرفتـار ناخالصی و سست عنصری شدند، طی خطبـهای آنان را اینگونه مورد سرزنش قرار داد: «يَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ! حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ. .. قَاتَلَكُمُ اللَّـهُ لَقَدْ مَلَأْتُمْ قَلْبِي قَيْحا. .. »[2] ای مرد نمایان کـه روح مردانگی ندارید، راءی و اندیشه شـما کودکانه اسـت و فکر و عقلهای شـما چـون رأی و عقل زنان پرده نشین میباشد!. .. خدا شما را نابـود کند، که دل مرا پر از خون کردید!.
دعوت مردم کوفه از حضرت امام حسین7 بـرای بـیعت و پـیروی از امامت او از یک طرف و پـیمان شـکنی آنان که علت عمده مظلومیت و شهادت آن بـزرگوار و عزیزانش گردید از طرف دیگر، گناهی نیست که بـه این سادگیها قابـل جـبـران یا فراموش شدن بـاشد و عاملان آن اگرچه «اشک تمساح» هم بریزند، باید منتظر کیفر دنیوی و اخروی خود باشند.
بدین جهت، زینب3 ادامه میدهد: «أَلَا سَاءَ مَا قَدَّمَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّـهُ عَلَيْكُمْ وَ فِي الْعَذَابِ أَنْتُمْ خَالِدُونَ» آری ای مردم کوفه، این را بدانید که با دست خویش بد توشهای بـرای آخرت پیش فرستادید، زیرا خشم و سخط خداوند را برای خود فراهم کردید.
و شـما در کام عـذاب ابـدی بـرای همیشـه گرفتـار خـواهید بـود.
«أَ تَبْكُونَ وَ تَنْتَحِبُونَ! إِي وَ اللَّـهِ فَابْكُوا كَثِيراً وَ اضْحَكُوا قَلِيلاً، فَلَقَدْ ذَهَبْتُمْ بِعَارِهَا وَ شَنَارِهَا وَ لَنْ تَرْحَضُوهَا بِغَسْلٍ بَعْدَهَا أَبَداً» آیا گریه میکنید و ضـجـه و شـیون سـر میدهید آری، بـه خداوند سوگند بـاید هم گریه کنید، چون واقعا شما سزاوار گریستن هستید پس بیشتـر گریه کنید و کمتـر بـخندید زیرا گرفتـار ننگ و نکبتی شدهاید که، آثار آن هرگز پاک شدنی نیست و برای همیشه چهره شما در تاریخ بشریت، به بی وفایی و خیانت معروف خواهد ماند و از ننگ و رسوایی آن رهایی نخواهید داشت.
اکنون که زینب3 فریادهای خود را چون پـتـک بـر سر آن جـماعت فرود آورده و درون آنان را از هم گسیخته و آماده یک تحول درونی نموده اسـت، در عین حـالی که افراد زیادی از خـیانت خـویش آگاه شدهاند، به سراغ افشای ماجرا و عمق فاجعه میرود:
[1] . همان.
[2] . نهج البلاغه دکتر صبحی صالح، ص 70، خ 27.