وجود مبارک فاطمه3 از چندین راه با قرآن رابطه داشت (گاهی مستقیم، گاهی غیر مستقیم) مستقیمش هم دو نحو بود؛ یک نحو مستقیمش این بود که از وجود مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیهٔ و الثناء)، آیات را، تلاوت آیات را، تعلیم کتاب و حکمت را، تزکیه را (این چهار کار را) که وظیفه رسمی پیغمبر بود فرا میگرفت ﴿يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ﴾، ﴿يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ يُزَكِّيهِمْ﴾؛ این چهار برنامه را مستقیماً از مکتب و محضر پدر بزرگوارش استفاده میکرد و هر روز این دو شاگرد را به پیشگاه رسول گرامی6 میفرستاد، یعنی حسن و حسین8 سفیران فاطمه بودهاند.
این که در آن قصه هست وجود مبارک امام حسن7 گزارش میداد بعد عرض کرد مادر امروز گویا یک بزرگواری مرا میبیند «قَلَّ بَيَانِي وَ كَلَّ لِسَانِي لَعَلَّ سَيِّداً يَرْعَانِي» این قضیة فی واقعه نبود که یک روز گزارش داده باشد، هر روز گزارش میدادند، منتها آن روز وجود مبارک علیبنابیطالب7 از پشت در یا پرده، ناظر صحنه بود. هر روز وجود مبارک فاطمه3 حسنین8 را به مشهد و به محضر و به مکتب پیغمبر میفرستاد، بعد از آنها استنطاق میکرد که امروز چه آیهای نازل شد؟ پیغمبر چه فرمود؟ آیه را چنین معنا کرد، چنان معنا کرد، این آیه را با آن آیه چگونه هماهنگ کرد؟ اینها هم را گزارش میدادند. در تکمیل گزارش با پدر بزرگوارش هم مذاکره میکرد.
سفیر سومی که وجود مبارک فاطمه3 داشت علیبنابیطالب بود که باب مدینه علم بود. آن هم مرتب گزارش میداد؛ امروز این آیه نازل شد [و] پیغمبر اینچنین معنا کرد، اینچنین تفسیر کرد و مانند آن. این سه راه را که یکی مستقیم و دوتا غیر مستقیم وجود مبارک بیبی3 داشت.
راه دیگری که غیر مستقیم است و هر کسی میتواند آن را داشته باشد، منتها گرچه در نظام تکوین هر فیضی که به انسان عادی میرسد به وسیله آن انسان کامل است که؛ «وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرىٰ، وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمآءُ»[1]، ولی به حسب ظاهر انسان یک راه مستقیمی هم با ذات اقدس الهی دارد. آن راه را هم خدا وعده داد که ﴿اتَّقُوا اللَّـهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّـهُ﴾. در سوره «انفال» بالاتر از این را وعده داد ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللَّـهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً﴾؛ شما را به فرقان (وسیله تشخیص حق از باطل) نائل و متبرک میکند که بالاتر از علم است.
خب این که فرمود: تقوا پیشه کنید از یک سو، خداوند معلم شما میشود از سوی دیگر ﴿اتَّقُوا اللَّـهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّـهُ﴾. این بیبی3 در اثر آن تقوای کامل شاگرد مستقیم ذات اقدس الهی بود معارفی را از آنجا فرا میگرفت و از این که در سوره «انفال» خدا وعده داد: ﴿إِنْ تَتَّقُوا اللّـهَ یجْعَلْ لَکمْ فُرْقاناً﴾ این بیبی3
مثل أعلای تقوا بود، ذات اقدس الهی فرقان بین حق و باطل را به او عطا
کرده است.
این مجموعه این قدر ادامه داشت تا قرآن به پایان برسد. همین که در اواخر عمر مبارک پیغمبر (علیه و علی آله آلاف التحیهٔ و الثناء) قرآن به پایان رسید و دیگر آیهای نازل نشد طولی هم نکشید که این پدر و آن دختر هر دو رحلت کردند. بی بی3 بیش از 75 روز یا 95 روز بعد از رحلت رسول گرامی8 نماند. تقریباً وقتی نازل شدن قرآن تمام شد، عمر این بی بی هم تمام شد.
او با قرآن نفس میکشید، با قرآن کامل میشد، با قرآن مترقی بود، با قرآن مأنوس بود، منتها قرآن آمد که بماند این بی بی هم آمد که بماند، بدنش البته رحلت کرده است و اما جان او همچنان زنده است.
[1] . مفاتیح الجنان، ادعیه مشهوره، فرازی از دعای عدیله.