سومین محور بررسی این روایت این است که به طور مسلّم امیر مؤمنان علی7 و عبّاس آن را نپذیرفته و تکذیبش کردهاند، چنان که در حدیثی که مسلم نقل کرده، آمده است:
مالک بن اوس میگوید: عمر بن خطّاب به علی7 و عبّاس گفت: هنگامی که رسول خدا6 از دنیا رفت ابوبکر گفت که من ولی رسول خدا6 هستم. شما دو نفر آمدید، تو ارثِ پسر برادرت را میخواستی و او ارث همسرش از پدرش را، ابوبکر گفت: رسول خدا6 فرموده: «لَا نُورَثُ وَ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ».
پس او را دروغگو، خطاکار، پیمان شکن و خائن دانستید، امّا به خدا سوگند که او صادق، درستکار و در راه راست و پیرو حق بود(!!).[2]
همچنین در روایت دیگری - که احمد و بزّار نقل کردهاند و بزّار آن را حسن الاسناد[3] دانسته - این گونه آمده است:
«ابن عبّاس گوید: هنگامی که رسول خدا6 از دنیا رفت و ابوبکر در جای او قرار گرفت، عبّاس با علی7 بر سر چیزهایی که پیامبر6 از خود به جا گذاشته بود اختلاف کردند.
ابوبکر گفت: چیزی را که رسول خدا6 به جا گذاشته و اقدامی نسبت به آن نکرده، من نیز هیچ اقدامی نسبت به آن نمیکنم.
هنگامی که عمر جانشین او شد، آنها اختلاف خود را نزد عمر بردند. او گفت: چیزی را که ابوبکر تغییر نداده، من هم تغییر نمیدهم.
و آن گاه که عثمان جانشین او شد آنها اختلاف خود را نزد عثمان بردند، امّا عثمان سکوت کرد و سرش را پایین انداخت.
ابن عبّاس میگوید: من ترسیدم که پدرم مال را بردارد، پس با دست به پشت او زدم و گفتم: ای پدر! تو را سوگند میدهم که مال را به علی7 واگذاری.»[4]
[1] . «عَنْ مَالِكِ بْنِ أَوْسٍ قَالَ: قَالَ عُمَرُ لَهُمٰا: فَلَمَّا تُوُفِّيَ رَسُولُ اللَّـه6، قَالَ أَبُو بَكْرٍ: أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّـهِ 6، فَجِئْتُمَا تَطْلُبُ أَنْتَ مِيرَاثَكَ مِنِ ابْنِ أَخِيكَ وَ يَطْلُبُ هَذَا مِيرَاثَ امْرَأَتِهِ مِنْ أَبِيهَا.»
«فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ: قَالَ رَسُولُ اللَّـهِ: قال رسول الله6 : نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ لَا نُورَثُ مَا تَرَكْنَاهُ صَدَقَةٌ، فَرَأَيْتُمَاهُ كَاذِباً آثِماً غَادِراً خَائِناً، وَ اللَّـهُ يَعْلَمُ أَنَّهُ لَصَادِقٌ بَارٌّ رَاشِدٌ تَابِعٌ لِلْحَقِّ. ثُمَّ تُوُفِّيَ أَبُو بَكْرٍ فَقُلْتُ أَنَا وَلِيُّ رَسُولِ اللَّـهِ6 وَ وَلِيُّ أَبِي بَكْرٍ، فَرَأَيْتُمَانِي كَاذِباً آثِماً غَادِرا خَائِناً.»
[2] . صحیح مسلم: 5 / 152، کتاب جهاد باب حکم فیء.
[3] . حَسَن الاسناد در اصطلاح اهل تسنّن روایتی است که سند آن حسن باشد، ولی متن حدیث به واسطه شذوذ یا علّت، حسن نباشد.
[4] . کنزالعمال: 5 /586، حدیث 14044.