اکنون برای اثبات ادّعای دوم متن عبارت فخر رازی را نقل مینماییم؛ وی مینویسد:
در تفسیر آیه مورد بحث این پرسش مطرح است که: اموال بنی نضیر بعد از جنگ و نبرد به دست آمده است، زیرا آنان مدّتی را در محاصره به سر برده و جنگیدهاند و کشته دادهاند آن گاه بر ترک سرزمین خود مصالحه کردهاند. از این رو لازم است که آن اموال غنیمت به شمار آید نه جزء اموال فیء.
در پاسخ به این پرسش مفسّران دو وجه را بیان نمودهاند:
- 6 و مسلمانان بودند، لذا شاید این آیه درباره فدک نازل شده است، زیرا ساکنان فدک سرزمین خود را ترک نمودند و آبادیها و دیگر اموال آنها بدون جنگ و نبرد در اختیار رسول خدا6 قرار گرفت. ...[1]
کوتاه سخن آن که هر آن چه بدون نبرد و ستیز و به صورت مصالحه در اختیار رسول خدا6 قرار گرفته، مِلک شخصی ایشان بوده و فدک نیز از این قبیل است؛ همچنان که رازی به نقل از مفسّران بدان تصریح کرده است.
البتّه به این مطلب در سخنان بسیاری دیگر از بزرگان اهل تسنن از جمله حدیث نگاران و مغازی نویسانی مانند زُهری و ابن اسحاق - چنان که از جوهری نقل شده است -[2] و مورخان و جغرافی نویسان مانند یاقوت حموی تصریح
شده است.
یاقوت حموی دربارهی فدک چنین مینویسد:
در منطقه حجاز روستایی است که از آن جا تا مدینه دو یا سه روز راه است. خداوند این روستا را در سال هفتم بدون نبرد و به صورت فیء در اختیار پیامبرش قرار داد. این ماجرا هنگامی بود که پیامبر خدا6 به خیبر رفته و قلعههای آن را فتح نمود. فقط سه قلعه باقی ماند تا آن که حضرتش با محاصره کار را بر آنان سخت کرد.
آنان پیکی نزد رسول خدا6 فرستادند و درخواست نمودند که پیامبر6 آنها را به حال خودشان واگذارد تا سرزمین خود را ترک کنند. پیامبر6 نیز با آنان چنین رفتار کرد.
این خبر به اهالی فدک رسید، آنان نیز پیکی به جانب پیامبر خدا6 فرستادند و درخواست کردند که با پذیرفتن نصف محصولات و اموالشان با آنان مصالحه کند. پیامبر خدا6 این مصالحه را پذیرفت. از این رو بر آن جا هیچ اسب و شتری تازانده نشد و فدک به شخص رسول خدا6 تعلق گرفت.
در آن جا چشمهای جوشان و درختان نخل بسیاری است. این همان جا است که فاطمه رضی اللّه عنها در مورد آن به ابوبکر گفت که رسول خدا6 آن را به او بخشیده است. ابوبکر رضی اللّه عنه پاسخ داد: بر این مطلب شاهد میخواهم.
البته این ماجرا خود قصهی جداگانهای دارد، تا آن که پس از ابوبکر عمر بن خطّاب حکومت را به دست گرفت و سرزمینهایی فتح شد و مسلمانان گشایشی یافتند و توانگر شدند، و عمر به اجتهاد خود تصمیم گرفت که آن را به ورثه رسول خدا6 بازگرداند. ولی علی بن ابی طالب رضی اللّه عنه و عبّاس بن عبدالمطلب بر سر آن اختلاف پیدا کردند.
علی میگفت: پیامبر6 آن را در زمان حیاتش برای فاطمه3 قرار داده است، اما عبّاس این سخن را نمیپذیرفت و میگفت: این مِلک رسول خدا6 بوده و من وارث او هستم.
آنان اختلاف خود را نزد عمر بردند و او از حکم و داوری بین آن دو خودداری کرد و گفت: شما دو نفر خودتان شأن و موقعیت خود را بهتر میدانید. من این مسئله را به خود شما واگذار میکنم.
سرانجام هنگامی که عمر بن عبدالعزیز حکومت را به دست گرفت نامهای به فرماندار خود در مدینه نوشت و به او دستور داد که فدک را به فرزندان فاطمه3 باز گرداند. ...[3]
همچنین در مراصد الاطلاع آمده است:
فدک روستایی است در حجاز که از آن جا تا مدینه دو یا سه روز راه است و خداوند آن را بدون نبرد به پیامبرش واگذار نموده است و در آن چشمهای جوشان و. .. است.[4]
آری، همان گونه که ملاحظه نمودید در سخن یاقوت حموی در مورد فدک آمده است که امیر مؤمنان علی7 فرمود: «پیامبر در زمان حیاتش فدک را برای فاطمه3 قرار داده است».
همچنین از عبّاس نیز نقل کرده که آن جا مِلک رسول خدا6 بوده و من وارث او هستم.[5]
واضح است که نقل کننده قصد داشته است که به سخن امیر مؤمنان علی7 و عبّاس استدلال کند که فدک مِلک شخصی رسول خدا6 بوده است، زیرا در غیر این صورت عبّاس نمیتوانسته مدّعی شود که از باب ارث بردن مستحق آن است.
به این ترتیب، از آن چه بیان داشتیم روشن شد که به دلالت کتاب خدا و سنّت رسول خدا6، فدک مِلک شخصی پیامبر خدا6 بوده است و امیر مؤمنان و حضرت زهرا3 از آن رو آن را مطالبه کردهاند که رسول خدا6 «در زمان حیاتش آن را برای فاطمه3 قرار داده بود» و بدین گونه جای هیچ شک و تردیدی در این موضوع نمیماند، نه در کبرای قضیه و نه در صغرای آن.
افزون بر این در روایات آمده است:
بخشش فدک از سوی رسول خدا6 به حضرت صدیقه کبری3 به فرمان خدای متعال بوده است.. ..
شهرستانی در کتاب ملل و نحل به این مطلب اشاره نموده است آن جا که مینویسد:
اختلاف ششم دربارهی فدک و ارث بردن از پیامبر6 و ادّعای ارث بردن فاطمه3 و تملیک شدن آن در ادّعای دیگر اوست.[6]
بنا بر این حضرت زهرا3 مدّعی بود که پیامبر6 فدک را به او بخشیده است. این مطلب در منابع دیگر نیز مانند تفسیر رازی، الصواعق المحرقه، الریاض النضره، وفاء الوفا بأخبار دار المصطفی و. .. آمده است.
البتّه ادّعای آن بانوی گرامی با دلایلی که حتّی از طریق اهل تسنن نیز میتوان بر آن ارائه کرد به یقین صحیح است. زیرا هنگامی که از سوی خدای متعال این آیهی شریفه نازل شد که:
﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ﴾.[7]
حق ذوی القربی را بپرداز.
پیامبر خدا6 فدک را به فاطمه3 عطا نمود.. ..
این موضوع را پیشوایان و حافظان نامدار حدیث اهل تسنن روایت نمودهاند.[8]
بنا بر آن چه بیان شد، تا این جا سه موضوع ثابت شد:
- 6 فدک را به فاطمه3 بخشیده است.
2. این بخشش به فرمان خدای متعال بوده است.
- 3 گرفتهاند است.
آری، از این روست که افرادی مانند نویسندهی کتاب الصواعق المحرقه این ماجرا را قطعی دانسته و نوشته است:
«إنّ أبابکر انتزع من فاطمة فدکاً».
به راستی ابوبکر فدک را به زور از فاطمه3 گرفت.[9]
همچنین تفتازانی هنگامی که موضوع بازگرداندن فدک را به فرزندان فاطمه3 توسّط عمر بن عبدالعزیز نقل میکند - که در ادامه روایتش را نقل خواهیم کرد - مینویسد:
آن گاه عمر بن عبدالعزیز در روزگار حکومتش فدک را به آنان که تعلّق داشت بازگرداند.[10]
تا این جا روشن شد که:
حضرت زهرا3 مالک و صاحب ید بر فدک بوده و در این موضوع هیچ معترضی نداشته است، بلکه تنها ابوبکر شاکی این ماجرا بوده و او نیز این ملک شخصی را از دست مالک آن به ستم ستانده، و باید بر این کردار خود دلیل اقامه کند.
مطالبه فدک و ارائه دلیل
نویسندهی نامه در فرازی دیگر مینویسد:
ما به جهتی دیگر نمیتوانیم این مطلب را از او (یعنی حضرت زهرا3، بپذیریم، و آن جهت لزوم عدالت بین فرزندان است.
در پاسخ به این بخش از نامه کافی است بگوییم که این سخن اعتراض به رسول خدا6 است در آنچه فرموده و انجام داده؛ چرا که روایات و اخبار بسیاری دلالت دارند بر این که آن حضرت6 این کار را به پیروی از کلام خدای متعال که میفرماید: ﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ﴾[11] انجام داده است، چنان که دانستید.
افزون بر این، باید گفت که این سخن، مشکل تصرّف فدک توسّط ابوبکر را حل نمیکند، زیرا به هر حال تصرّف در ملک غیر است و همین موضوع بحث کنونی ماست: یعنی مطالبه فدک و ارائه دلیل.
هنگامی که فدک به وسیلهی ابوبکر تصرّف شد، حضرت زهرا3 بر این رفتار اعتراض کرد و مِلک خویش را طلب نمود. ابوبکر در پاسخ، از ایشان شاهد و دلیل خواست تا ثابت شود که فدک مِلک شخصی و عطای پدر بزرگوار ایشان است!).
بدیهی است که در احکام اسلام - در فقه تمام فرق و مذاهب آن - بیان شده است که از کسی که مِلکی در اختیار اوست، دلیل و شاهد طلب نمیشود، بلکه ارائه دلیل بر آن کسی لازم است که خلاف آن ملکیت را ادّعا میکند.
این موضوع چنان روشن است که حتّی کسانی کهاندکی از تعالیم شریعت اسلام را آموختهاند نیز آن را میدانند. از این رو اگر كسی این حکم را میدانسته و خلاف آن عمل کرده است، «ظالم» و اگر نمیدانسته «جاهل» است.. .
البتّه پیش از این بیان شد که به اتّفاق همهی دانشمندان کسی که ظالم و یا جاهل باشد هرگز شایستگی امامت را ندارد. پس با کمال بی طرفی ملاحظه میکنید که چگونه مسئله فدک به امامت مسلمین ارتباط دارد!
با این حال، آن بانو به عنوان شاهد امیرمؤمنان علی، امام حسن و امام حسین: و اُمّ ایمن را نزد ابوبکر آورد تا آنان گواهی دهند که رسول خدا6 فدک را به آن گرامی بخشیده است... .[12]
آری فقط اینان بودند که به چشم خود دیدند که رسول خدا6 فدک را به حضرت زهرا3 بخشیده است، زیرا آن حضرت این بخشش را در منزل آن بانو و در حضور این گرامیان انجام داده بود، نه در مسجد و در میان مردم.
[1] . التفسیر الکبیر: 15 / 284.
[2] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 16 / 210.
[3] . معجم البلدان: 4 / 270 - 271 شماره 9053.
[4] . مراصد الاطلاع علی الأمکنهٔ والبقاع: 3 / 1020.
[5] . این دو مطلب به حدیثی که مسلم در صحیح آورده اشاره دارد که در ادامه آن را نقل خواهیم کرد.
[6] . الملل والنحل: 1 / 13.
[7] . سوره اسراء: آیه 26.
[8] . الدر المنثور: 5 / 273، مجمع الزوائد: 7 / 49، میزان الاعتدال: 2 / 288، کنز العمّال: 3 / 767 ؛
از جملهی آنان میتوان افرادی را نام برد: ابوبکر بزار (متوفای 291 )، ابویعلی موصلی (متوفای 307 )، ابن ابی حاتِم رازی (متوفای 327 )، ابن مردویه اصفهانی (متوفای 410 )، حاکم نیشابوری (متوفای 405 )، ابوالقاسم طبرانی (متوفای 360 )، ابن نجّار بغدادی (متوفای 643 )، نورالدین هیثمی (متوفای 807 )، شمس الدین ذهبی (متوفای 748 )، جلال الدین سیوطی (متوفای 911 )، علی متقی هندی (متوفای 975) و جمعی دیگر.
[9] . الصواعق المحرقه: 31 .
[10] . شرح المقاصد: 5 / 279.
[11] . سوره اسراء: آیه 26.
[12] . الدر المنثور: 5 / 273 و 274 ؛ البتّه این قضیه در روایت ابو سعید خُدری و ابن عبّاس - چنان که در مصادر عامه آمده - نیز نقل شده است .