ما به نگارندهی نامه قول دادهایم که «بی طرف باشیم» و از خودمان چیزی نگوییم، امّا ابوبکر خودش با گفتار و کردارش این حدیث را تکذیب نمود.
1- تکذیب رفتاری: تکذیب عملی او آن گونه بود که هنگامی که صدّیقه طاهره فاطمهی زهرا3 از ابوبکر پرسید:
أفی کتاب اللّه أن ترثک ابنتک ولا أرث أبی؟!
آیا در کتاب خدا آمده است که دخترت از تو ارث میبرد و من از پدرم ارث نمیبرم؟
آن سان که پیش از این در روایت نورالدین حلبی نویسندهی کتاب سیره نقل کردیم ابوبکر در پاسخ، نامهی فدک را برای آن بانو نوشت. در همان زمان عمر وارد شد و پرسید: این چیست؟ پاسخ داد: نوشتهای است برای فاطمه دربارهی ارث پدرش.
عمر گفت: به مسلمانان چه خواهی داد در حالی که میدانی عرب به ستیز با تو برخواهند خاست؟
آن گاه عمر نوشته را گرفت و پاره کرد .[1]
همچنین ابوبکر خود با احکامی که دربارهی اشیای بر جای مانده از رسول خدا6 صادر کرده، حدیث خود را تکذیب نموده است؛ از جملهی آنها عبارت است از: حکم ابوبکر - و همچنین عمر - در مورد مَرکب، شمشیر و عمامهی پیامبر خدا6.
احمد بن حنبل روایتی نقل کرده که با صراحت بیان میدارد که پیامبر خدا6 چیزهایی را نزد امیرالمؤمنین7 گذاشته بود.
احمد میگوید: یحیی بن حَمّاد برای من نقل کرد که ابو عَوانه از اعمش از اسماعیل بن رجاء از عمیر مولی عبّاس نقل کرد که ابن عبّاس میگوید: هنگامی که رسول خدا6 قبض روح شد و ابوبکر جانشین وی گشت عبّاس با علی7 بر سر چیزهایی که رسول خدا6 از خود بر جا گذاشته بود اختلاف کرد.
ابوبکر گفت: هر چه را رسول خدا6 بر جای گذاشته و اقدامی نسبت به آن نکرده من نیز هیچ اقدامی نمیکنم.
هنگامی که عمر جانشین وی شد علی7 و عبّاس اختلاف خود را نزد وی بردند.
عمر گفت: چیزی را که ابوبکر تغییر نداده، من نیز تغییر نمیدهم.
و هنگامی که عثمان جانشین او شد آنان اختلاف خود نزد وی بردند. عثمان سکوت کرد و سر خود را پایین افکند.
ابن عبّاس میگوید: من ترسیدم که عبّاس آنها را بگیرد. از این رو با دست به پشت او زدم و گفتم: پدرجان! تو را سوگند میدهم که آنها را به علی7 واگذاری. او نیز چنین کرد .[2]
در این حدیث به آن چه پیامبر خدا6 نزد امیر مؤمنان علی7 گذاشته بود، تصریح نکردهاند، امّا در دیگر روایات و گفتار علما به برخی از این اموال بر جای مانده تصریح شده است.
قاضی عبدالجبّار معتزلی در یک حدیث قطعی آن چه را پیامبر6 برای امیر مؤمنان7 گذاشته این گونه نام برده است: شمشیر، مرکب، عمامه و چیزهایی دیگر. و در این زمینه سخنی را از ابو علی جبّایی نقل کرده که سید مرتضی رحمه اللّه نیز آن را پاسخ داده است .[3] و این گفت و گو را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه آورده است .[4]
همچنین قاضی فقیه ابویعلی ابن فَرّاء حنبلی (درگذشتهی 458) - که در مواردی مورد اعتماد ابن تیمیه قرار گرفته - در مبحث صدقات رسول خدا6 نوشته است:
صدقات رسول خدا6 معین است، زیرا از او گرفته شده و مشخص شده است و آنها هشت مورد بوده است. سپس آنها را میشمارد و میگوید: امّا اموالی که غیر از این هشت صدقه بودهاند، عبارتند از.. ..
او آنها را نام میبرد تا آن که میگوید: امّا خانههای همسران رسول خدا6 در مدینه؛ آن حضرت به هر کدامشان همان خانهای را که ساکن بودند بخشید و نیز آن را برایشان وصیت کرد.
پس اگر این بخشش از سوی پیامبر6 به عنوان تملیک بوده، از صدقات پیامبر6 بیرون است، و اگر این بخشش برای سکونت و برای مدارای با آنها بوده از صدقات به شمار میآید. امروزه آنها بخشی از مسجد پیامبر6 شده و گمان نمیکنم چیزی از آنها بیرون از مسجد باشد.
وی در ادامه مینویسد: هُشام کلبی از عَوانهٔ بن الحکم در مورد اسباب سفر رسول خدا6 این گونه نقل کرده است: ابوبکر از اسباب سفر رسول خدا6، بیرق و کفش ایشان را به علی7 داد و گفت: غیر از اینها صدقه است.
اسود نیز نقل کرده است که عایشه میگوید: رسول خدا6 در حالی
از دنیا رفت که زره خود را در عوض 30 صاع جو نزد یک یهودی به امانت گذاشته بود.
اگر زرهش همان بوده باشد که به «بتراء» معروف است، نقل شده که این زره در روزی که حسین بن علی7 کشته شد بر تنش بوده. .. و اما برده.. . ، چوب دستی. .. و انگشتر ایشان.. ..
این مجموعه چیزهایی است که به عنوان صدقه و ماترک رسول خدا6 بر جای ماند. واللّه اعلم .[5]
در شرح نهج البلاغه[6] آمده است:
وسایل نبرد رسول خدا6، مَرکب و کفش او به علی داده شد... .[7]
فضل بن روزبهان نیز به این روایت اعتراف کرده و منکر آن نشده، امّا سعی کرده است به اشکال وارد شده پاسخ دهد. البتّه سخن وی از ابن تیمیه که اصل این خبر را منکر شده، به انصاف نزدیکتر است.
در این مورد ابن کثیر نیز در تاریخ خودش در بخش «آن چه از لباس، سلاح و مرکب از پیامبر6 بر جا مانده و در دوران حیاتش به وی اختصاص داشته است» سخن به میان آورده و از انگشتر، شمشیر، کفش، ظرف، سرمه دان، لباس، اسبها و مرکبهای پیامبر6 نام برده است.
ولی ابن کثیر کلامش را بسیار مجمل بیان کرده و نخواسته است که هیچ سخنی در مورد وضعیت آنها پس از وفات پیامبر6 به میان آورد. با این حال وی از بیهقی نقل کرده که در روایات آمده است:
پیامبر6 وفات کرد و از او استر سفید، سلاح، قطعهای زمین، لباس و انگشتر بر جا ماند.
آری، البته گفته است: استر پیامبر6 - که همان شهباء باشد - سالها پس از وی زنده بود، تا این که در دوران حکومت علی بن ابی طالب7 نزد وی بود .[8]
2- تکذیب گفتاری: همان گونه که اشاره شد ابوبکر با گفتار خود حدیثی را که خودش به پیامبر خدا6 نسبت داده بود تکذیب کرد.
در روایتی آمده است که هنگامی که مرگ ابوبکر نزدیک شد گفت:
من برای هیچ چیز از دنیا اندوهگین نیستم جز برای سه کاری که انجام دادم، و ای کاش آنها را ترک میکردم. و سه کاری که ترک کردم و ای کاش آنها را انجام میدادم. و سه چیزی کهای کاش از پیامبر6 میپرسیدم. سپس ادامه داد:
* دوست میداشتم که با خانهی فاطمه کاری نداشتم و آن را نمیگشودم اگر چه با اعلام جنگ آن را بر من میبستند.
* و دوست داشتم که از رسول خدا6 میپرسیدم که این امر (خلافت) از آنِ کیست تا هیچ کس بر سر آن نزاع نکند!) .[9]
بنا بر این کسی که در شایستگی خود برای امامت و جانشینی پیامبر خدا6 تردید دارد، چگونه به خود اجازه میدهد در کارها تصرّف کند، به ویژه در آن چه به میراث رسول خدا6 تعلّق دارد؟
این روایت در کتاب اموال نیز ذکر شده، امّا دست خوش تحریف قرار گرفته است، و به جای جمله:
«ای کاش خانه فاطمه را نمیگشودم» چنین آمده است:
«ای کاش فلان کار و فلان کار را انجام نمیدادم». البتّه محقّق کتاب متوجّه تحریف شده و در پاورقی این موضوع را تذکر داده است.
[1] . سیره حلبیه: 3 / 488.
[2] . مسند احمد: 1 / 13 . این روایت پیشتر نقل گردید.
[3] . المغنی فی الامامه: 20، ق 1، 331، والشافی فی الامامه: 4 / 82 .
[4] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 16 / 261.
[5] . الاحکام السلطانیه: 221 - 226.
[6] . به نقل از ابوبکر جوهری در کتاب سقیفه.
[7] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید: 16 / 214.
[8] . البدایه والنهایه: 6 / 2.
[9] . تاریخ طبری: 2 / 353 و 354، الامامه والسیاسه: 1 / 36 و 37، الاموال تألیف ابی عبید: 174 و 175 حدیثهای 353 و 354، العقد الفرید: 3 / 279 و 280 و دیگر منابع.