در این سوره منتی بر رسول خدا6 نهاده به این که به آن جناب کوثر داده، و این بدان منظور است که آن جناب را دلخوش سازد و بفهماند که آن کس که به وی زخم زبان میزند که اولاد ذکور ندارد و بی دنباله است، خودش بی دنباله است، و این سوره کوتاهترین سوره قرآن است، و روایات در این که آیا این سوره در مکه نازل شده و یا در مدینه مختلف است، و ظاهرش این است که در مکه نازل شده باشد.
و بعضی از مفسرین به منظور جمع بین دو دسته روایات گفتهاند: ممکن است دو نوبت نازل شده باشد یکی در مکه و بار دیگر در مدینه.[1]
اقوال مختلف در باره مراد ازکوثر و بیان شواهد دال بر این که مراد از آن ذریه پیامبر6 یعنی فرزندان فاطمه3 است ﴿إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ﴾ در مجمع البیان میگوید: کلمه «کوثر» بر وزن فوعل به معنای چیزی است که شانش آن است که کثیر باشد، و کوثر به معنای خیر کثیر است.[2]
مفسرین در تفسیر کوثر و این که کوثر چیست معانی دیگری کردهاند که فهرست وار از نظر خواننده میگذرد: 1 - نهری است در بهشت. 2. حوض خاص رسول خدا6 دربهشت و یا در محشر است. 3 - اولاد رسول خدا6 است. 4 - اصحاب و پیروان آن جناب تا روز قیامت است. 5 - علمای امت او است. 6 - قرآن و فضائل بسیار آن. 7 ـ مقام نبوت است. 8 - تیسیر قرآن و تخفیف شرایع و احکام است. 9 - اسلام است. 10 - توحیداست. 11 - علم و حکمت است. 12 - فضائل رسول خدا6 است و ...
صاحبان دو قول اول استدلال کردهاند به بعضی روایات، و اما باقی اقوال هیچ دلیلی ندارند به جز تحکم و بی دلیل حرف زدن، و به هر حال این که در آخر سوره فرمود: ﴿إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ﴾ با در نظر گرفتن این که کلمه «ابتر» در ظاهر به معنای منقطعالنسل است، چنین به دست میآید که منظور ازکوثر، تنها و تنها کثرت ذریهای است که خدای تعالی به آن جناب ارزانی داشته، (و برکتی است که در نسل آن جناب قرار داده)، و یا مراد هم خیر کثیر است و هم کثرت ذریه، چیزی که هست کثرت ذریه یکی از مصادیق خیر کثیر است، و اگر مراد مساله ذریه به استقلال و یا به طور ضمنی نبود، آوردن کلمه «انّ» در جمله ﴿إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ﴾ فایدهای نداشت، زیرا کلمه «انّ» علاوه بر تحقیق، تعلیل را هم میرساند و معنا ندارد بفرماید ما به تو حوض دادیم، چون که بدگوی تو مقطوعالنسل است و یا بی خبر است.
امر به «صلوهٔ» و «قربانی(نحر)» بعد از منت گذاردن به اعطاء کوثر است و روایات هم بسیار زیاد رسیده که سوره مورد بحث در پاسخ کسی نازل شده که رسول خدا6 را به منقطعالنسل بودن زخم زبان زد و این زخم زبان هنگامی بود که قاسم و عبد الله دو فرزندان رسول خدا6 از دنیا رفتند، پس با این بیان روشن شد که سخن آن مفسر که گفته: منظور صاحب این زخم زبان از کلمه «ابتر» بریدگی از مردم یا انقطاع از خیر بوده و خدای تعالی در رد گفتارش فرموده او خودش منقطع از هر چیز است سخن بی وجهی است.
و چون جمله ﴿إِنَّا أَعْطَیناک.. . ﴾ در مقام منت نهادن بود، با سیاق متکلم مع الغیر(ما) آمد که بر عظمت دلالت میکند، و چون منظور از آن خوشدل ساختن رسول خدا6 بود مطلب را با واژه اعطاء که ظاهر در تملیک است بیان داشت و فرمود: ما به تو کوثر عطا کردیم.
و این جمله از این دلالت خالی نیست که فرزندان فاطمه3 ذریه رسول خدا6 هستند، و این خود یکی از خبرهای غیبی قرآن کریم است، چون همانطورکه میبینیم خدای تعالی بعد از درگذشت آن حضرت برکتی در نسل آن جناب قرار داد، به طوری که در همه عالم هیچ نسلی معادل آن دیده نمیشود، آن هم با آن همه بلاهاکه بر سر ذریه آن جناب آوردند و گروه گروه از ایشان را کشتند.
﴿فَصَلِّ لِرَبِّک وَ انْحَرْ﴾ از ظاهر سیاق و ظاهر این که حرف «فاء» بر سراین جمله در آمده، استفاده میشود که امر به نماز و نحر شتر، که متفرع بر جمله ﴿إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَرَ﴾ شده، از باب شکر نعمت است، و چنین معنا میدهد، حال که ما بر تو منت نهادیم و خیر کثیرت دادیم این نعمت بزرگ را با نماز و نحر شکرگزاری کن.
و مراد از «نحر» بنا بر روایاتی که از طرق شیعه و سنی از رسول خدا6 و از علی7 رسیده، و نیز روایاتی که شیعه از امام صادق و سایر ائمه اهلبیت: روایت کرده، دست بلندکردن به طرف گردن در هنگام تکبیر گفتن برای نماز است .[3]
ولی بعضی گفتهاند: معنایش این است که نماز عید قربان بخوان، و شتر هم قربانی کن، (چون کلمه نحر به معنای سر بریدن شتر به آن نحو خاص است، همچنان که کلمه ذبح به معنای سر بریدن سایر حیوانات است).
بعضی[4] گفتهاند: معنایش این است که برای پروردگارت نماز بخوان، و وقتی سر از رکوع بر میداری به طور کامل بایست.
﴿إِنَّ شانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ﴾ کلمه: شانئ به معنای دشمن خشمگین، وکلمه «ابتر» به معنای مقطوع النسل است، و این کسی که چنین زخم زبانی به آن جناب زده بود عاص بن وائل بوده.
و این که بعضی گفتهاند: مراد از ابتر منقطع از خیر، و یا منقطع از قوم خویش است، که خواننده توجه فرمود این قول با روایات شان نزول نمیسازد.
[1] . روح المعانی، ج 30، ص 244.
[2] . مجمع البیان، ج 10، ص 548.
[3] . تفسیر برهان، ج 4، ص 514 و الدر المنثور، ج 6، ص 403.
[4] . الدر المنثور، ج 6، ص 403.