borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد اول»
عامل دیگر تصرف فدک

عامل دیگر تصرف فدک، چنانکه پیشتر نیز ذکر شد، ترس از قدرت اقتصادی امیر مؤمنان علی7 بود. امام7همة شرایط رهبری را دارا بود، زیرا علم و تقوا و سوابق درخشان و قرابت با پیامبر6 و توصیه‌‌های آن حضرت درحق او قابل انکار نبود و هرگاه فردی با این شرایط و زمینه‌‌ها قدرت مالی نیز داشته باشد. و بخواهد با دستگاه متزلزل خلافت رقابت کند، این دستگاه با خطر بزرگی روبرو خواهد بود. در این صورت، اگر سلب امکانات و شرایط دیگرحضرت علی7 امکان پذیر نیست و نمی‌‌توان با زمینه‌‌های مساعدی که در وجود اوست مبارزه کرد، ولی می‌توان حضرت علی7 را از قدرت اقتصادی سلب کرد. از این رو، برای تضعیف خاندان و موقعیت حضرت علی7، فدک را از دست مالک واقعی آن خارج ساختند و خاندان پیامبر6 را محتاج دستگاه خود قرار دادند.

این حقیقت از گفتگوی دومی با خلیفه به روشنی استفاده می‌‌شود. وی به
خلیفه گفت:

مردم بندگان دنیا هستند و جز آن هدفی ندارند. تو خمس و غنایم را از علی بگیر و فدک را از دست او بیرون آور، که وقتی مردم دست او را خالی دیدند او را رها کرده به تو متمایل می‌‌شوند.[1]

گواه دیگر بر این مطلب این است که دستگاه خلافت نه تنها خاندان پیامبر6 را از فدک محروم کرد، بلکه آنان رااز یک پنجم غنایم جنگی نیز، که به تصریح قرآن متعلق به خویشاوندان پیامبر است.[2] ، محروم ساخت و پس از درگذشت پیامبر6 دیناری از این طریق به آنها پرداخت نشد.

تاریخ نویسان غالباً تصور می‌کنند که اختلاف حضرت فاطمه3 با خلیفه
وقت تنها بر سر فدک بود، در صورتی که او با خلیفه بر سر سه موضوع اختلاف داشت:

1 ـ فدک که پیامبر اکرم6 به وی بخشیده بود.

2 ـ ۵۰۰ میراثی که از پیامبر6 برای او باقی مانده بود.

3 ـ سهم ذی القری که به تصریح قرآن یکی از مصادف خمس غنایم است.

عمر می‌گوید: وقتی فاطمه3 فدک و سهم ذی القربی را از خلیفه خواست، خلیفه ابا کرد و آنها را نداد.

انس بن مالک می‌گوید:

فاطمه3 نزد خلیفه آمد و آیة خمس را که در آن سهمی برای خویشاوندان پیامبر مقرر شده قرائت کرد. خلیفه گفت: قرآنی که تو می‌‌خوانی من نیز می‌‌خوانم. من هرگز سهم ذی القربی را نمی‌‌توانم به شما بدهم، بلکه حاضرم هزینة زندگی شما را از آن تأمین کنم و باقی را در مصالح مسلمانان مصرف کنم.

فاطمه گفت: حکم خدا این نیست. وقتی آیة خمس نازل شد پیامبر6 فرمود: بر خاندان محمد بشارت باد که خداوند (از فضل و کرم خود) آنان را بی نیاز ساخت.

خلیفه گفت: به عمر و ابوعبیده مراجعه می‌‌کنم، اگر با نظر تو موافقت کردند حاضرم همة سهمیة ذی القربی را به تو بپردازم!

وقتی از آن دو سؤال شد آنان نیز نظر خلیفه را تأیید کردند. فاطمه از این وضع سخت تعجب کرد و دریافت که آنان باهم تبانی کرده‌اند.[3]

کار خلیفه جز اجتهاد در برابر نص نبود. قرآن کریم با صراحت کامل می‌گوید که یک سهم از خمس غنایم مربوط به ذی القربی است، ولی او به بهانة این که از پیامبر در این زمینه چیزی نشنیده است به تفسیر آیه پرداخته و گفت: باید
به آل محمد به‌اندازة هزینة زندگی پرداخت و باقیمانده را در راه مصالح
اسلام صرف کرد.

این تلاش‌ها جز برای این نبود که دست امام7 را از مال دنیا تهی کنند
 و او را محتاج خویش سازند، تا نتواند اندیشة قیام بر ضد حکومت را عملی کند.

از نظر فقه شیعی، به گواه روایاتی که از جانشینان پیامبر گرامی6 به دست ما رسیده است، سهم ذی القربی ملک شخصی خویشاوندان پیامبر نیست. زیرا اگر قرآن برای ذی القربی چنین سهمی قائل شده است به جهت این است که دارندة این عنوان، پس از پیامبر6، حائز مقام زعامت و امامت است. از این رو، باید سهم خدا و پیامبر ذی القربی، که نیمی از خمس غنایم را تشکیل می‌‌دهند، به خویشاوند پیامبر6 که ولی و زعیم مسلمانان نیز هست برسد و زیر نظر او مصرف شود.

خلیفه به خوبی می‌‌دانست که اگر حضرت فاطمه3 سهم ذی القربی را می‌‌طلبد مال شخصی خود را نمی‌‌خواهد، بلکه سهمی را می‌‌خواهد که باید شخصی که دارای عنوان ذی القربی است آن را دریافت کرده، به عنوان زعیم مسلمانان در مصالح آنها صرف کند و چنین شخصی، پس از رسول اکرم6 جز حضرت علی7 کسی نیست ودادن چنین سهمی به حضرت علی7 یک نوع عقب نشینی از خلافت و اعتراف به زعامت امیرمؤمنان است. از این رو، خطاب به حضرت فاطمه3 گفت:

هرگاه سهم ذی القربی را در اختیار شما نمی‌‌گذارم و پس از تأمین هزینة زندگی شما باقیمانده را در راه اسلام صرف می‌‌کنم!


[1] . ناسخ التواریخ، ج زهرا، ص ۱۲۲.

[2] . سورة انفال، آیة ۴۱ ﴿و علموا انما غنمتم من شی فان الله خمسه و للرسول و لذی القربی﴾.

[3] . شرح نهج البلاغهٔ ابن ابی الحدید، ج ۱۶، صص ۲۳۱ ـ ۲۳۰.

 

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: