علمای شیعه و گروهی از محدثان اهل تسنن اتفاق نظر دارند که وقتی آیة نازل شد پیامبر گرامی6 فدک را به دختر خود فاطمه3 بخشید.
سند حدیث به صحابی بزرگ ابوسعید خدری و ابن عباس منتهی میشود و از میان محدثان اهل تسنن افراد ذیل این حدیث را نقل کردهاند:
1 ـ جلال الدین سیوطی، متوفای سال ۹۰۹هجری، در تفسیر معروف خود مینویسد: وقتی آیة یاد شده نازل گردید، پیامبر فاطمه را درخواست و فدک
را به او داد.
و میگوید: این حدیث را محدثانی مانند بزاز و ابو یعلی و ابن ابی حاتم و ابن مردویه از صحابی معروف ابو سعیدخدری نقل کردهاند.
و نیز میگوید: ابن مردویه از ابن عباس نقل کرده است که وقتی آیة یاد شده نازل گردید، پیامبر فدک را به فاطمه تملیک کرد.[1]
2 ـ علاء الدین علی بن حسام معروف به متقی هندی، ساکن مکه و متوفای سال ۹۷۶ هجری، نیز حدیث یاد شده رانقل کرده است.[2]
او میگوید: محدثانی مانند ابن النجار و حاکم در تاریخ خود این حدیث را از ابوسعید نقل کردهاند.
3 ـ ابواسحاق احمد بن محمد بن ابراهیم نشابوری معروف به ثعلبی، متوفای سال ۴۲۷ یا ۴۳۷هجری، در تفسیرخود به نام «الکشف و البیان» جریان را نقل کرده است.
4 ـ مورخ شهیر بلاذری، متوفای سال ۲۷۹ هجری، متن نامة مأمون به والی مدینه را نقل کرده است. در آن نامه چنین آمده است:
«وَ قَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّـهِ6 اَعْطَیٰ فٰاطِمَة فَدَك و تصدق بها علیها وَ کٰانَ ذٰلِكَ امراً مَعْرُوفَاً لا اختلاف فِیه بَیْن آل رسول الله6 و لم تزل تدعی. .. »[3]
پیامبر خدا سرزمین فدک را به فاطمه بخشید و این امر چنان مسلم است که دودمان رسول الله6 در آن هرگزاختلاف نداشتند و او (= فاطمه) تا پایان عمر مدعی مالکیت فدک بود.
5 ـ احمد بن عبدالعزیز جوهری، مؤلف کتاب «السقیفه» مینویسد:
هنگامی که عمر بن عبدالعزیز زمام امور را به دست گرفت نخستین مظلمهای را که به صاحبانش رد کرد این بود که فدک را به حسن بن حسن بن علی بازگردانید.[4]
1 ـ از این جمله استفاده میشود که فدک ملک مطلق دخت گرامی پیامبر6 بوده است.
6 ـ ابن ابی الحدید، گذشته بر این، شأن نزول آیه را دربارة فدک از ابوسعید خدری نقل کرده است. هر چند در این نقل به سخن سید مرتضی در کتاب «شافی» استناد جسته است، ولی اگر گفتار سید مرتضی مورد اعتماد او نبود حتماً ازآن انتقاد میکرد.
به علاوه، در فصلی که به تحقیق این موضوع در شرح خود بر نهج البلاغه اختصاص داده است، از مذاکرهای که با استاد مدرسة غربی بغداد داشته صریحاً استفاده میشود که وی معتقد بوده است که پیامبر اکرم6 فدک را به دخت گرامی خود بخشیده بوده است.[5]
7 ـ حلبی، در سیرة خود، ماجرای طرح ادعای دخت پیامبر و نامهای شهود او را آورده است و میگوید:
خلیفة وقت قبالة فدک را به نام زهرا3 صادر نمود ولی عمر آن را گرفت
و پاره کرد.[6]
8 ـ مسعودی در کتاب «مروج الذهب» مینویسد:
دختر پیامبر با ابوبکر دربارة فدک مذاکره کرد و از او خواست که فدک را به او بازگرداند، و علی و حسنین و ام ایمن را به عنوان شاهدان خود آورد.[7]
9 ـ یاقوت حموی مینویسد:
فاطمه پیش ابوبکر رفت و گفت پیامبر فدک را به من بخشیده است. خلیفه شاهد خواست و… (سرانجام مینویسد:) در دوران خلافت عمر (بن عبد العزیز) فدک به دودمان پیامبر باز گردانیده شد، زیرا وضع در آمد مسلمانان بسیار رضایت بخش بود.[8]
سمهودی در کتاب «وفاء الوفا» مذاکرة فاطمه3 را با ابوبکر نقل میکند و سپس میگوید: علی و ام ایمن به نفع فاطمه گواهی دادند و هر دو گفتند که پیامبر فدک را در زمان حیات خود به فاطمه بخشیده است.[9]
و نیز میگوید:
فدک در دوران خلافت عمر بن عبدالعزیز به خاندان زهرا بازگردانیده شد.[10]
مردی شامی با علی بن الحسین7 ملاقات کرد و گفت خود را معرفی کرد کن، امام7 فرمود: آیا در سورة بنی اسرائیل این آیه را خوانده ای: ﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ﴾؟ مرد شامی به عنوان تصدیق گفت: به سبب خویشاوندی بود که خدا به پیامبر خود دستور داد که حق آنان را بپردازد.[11]
از میان دانشمندان شیعه شخصیتهای بزرگی مانند کلینی و عیاشی و صدوق، نزول آیه را دربارة خویشاوندان پیامبر6 نقل کرده و افزودهاند که پس از نزول این آیه پیامبر6 فدک را به دختر خود فاطمه3 بخشید.
در این مورد متتبع عالیقدر شیعه، مرحوم سید هاشم بحرینی، یازده حدیث با اسناد قابل ملاحظه از پیشوایانی مانند امیر مؤمنان و حضرت سجاد و حضرت صادق و امام کاظم و امام رضا: نقل کرده است.[12]
باری، در این که این آیه در حق خاندان رسالت نازل شده است تقریباً اتفاق نظر وجود دارد. اما این مطلب را که پس از نزول آیه، پیامبر6 فدک را به دختر خود زهرا3 بخشید محدثان شیعه و گروهی از بزرگان اهل تسنن نقل کردهاند.
شناسایی طرفین نزاع و آگاهی از مقام و موقعیت آنان، همچنین آشنایی با شهود پرونده، اهمیت بسزایی در تشخیص حقیقت دارد.
در این پرونده شاکی و مدعی دخت گرامی پیامبر اکرم6 حضرت زهرا3 است که مقام و موقعیت و طهارت و عصمت او بر همه معلوم میباشد. طرف شکایت، رئیس حزب حاکم و خلیفة وقت است که پس از پیامبر6 زمام قدرت را به دست گرفت و گروهی از ترس و گروهی از روی طمع گرد او بودند.
از مرگ پیامبر6 ده روز بیشتر نگذشته بود که به زهرا3 خبر رسید که مأموران خلیفه کارگران او را از سرزمین فدک بیرون کردهاند و رشتة کار را به دست گرفتهاند. از این روز، زهرا3 با گروهی از زنان بنی هاشم به قصد باز پس گرفتن حق خویش به نزد خلیفه رفت و گفت و گویی به شرح زیر میان او و خلیفه انجام گرفت:
دختر گرامی پیامبر6: چرا کارگران مرا از سرزمین فدک اخراج کردی و چرا مرا از حق خویش بازداشتی؟
خلیفه: من از پدرت شنیدهام که پیامبران از خود چپزی را به ارث نمیگذارند!
فاطمه3 فدک را پدرم در حال حیات خود به من بخشیده و من در زمان حیات پدرم مالک آن بودم.
خلیفه: آیا برای این مطلب گواهانی داری؟
دختر گرامی پیامبر6: آری دارم. گواهان من عبارتنداز: علی و ام ایمن.
و آن دو، به درخواست زهرا3 به مالکیت او بر فدک در زمان پیامبر6
گواهی دادند.
در حالی که بسیاری از نویسندگان تنها از علی و ام ایمن به عنوان شهود دخت گرامی پیامبر6 نام بردهاند، برخی مینویسند که حسن و حسین8 نیز گواهی دادند. این حقیقت را مسعودی[13] و حلبی[14] نقل کردهاند؛ بلکه فخررازی[15] میگوید: غلامی از غلامان پیامبر خدا نیز به حقانیت زهرا3 گواهی داد، ولی نام او را نمیبرد. ولی بلاذری[16] به نام آن غلام نیز تصریح میکند و میگوید:
او رباح غلام پیامبر بود.
از نظر تاریخی میتوان گفت که این دو نقل با هم منافاتی ندارد، زیرا طبق نقل مورخان، خلیفه شهادت یک مرد وزن را برای اثبات مدعا کامل ندانسته است.
(در آینده در این باره بحث خواهیم کرد) از این جهت، ممکن است دخت گرامی پیامبر6، برای تکمیل شهود، حسنین7 و غلام رسول اکرم را آورده باشد.
از نظر احادیث شیعه، دخت پیامبر، علاوه بر شهود یاد شده، اسماء بنت عمیس را آورد. و نیز در احادیث ما وارد شده است که پیامبر اکرم6 مالکیت زهرا3 بر فدک را در نامهای تصدیق کرده بود[17] و طبعاً زهرا3 به آن نامه استناد جسته است.
امیر مؤمنان7، پس از اقامة شهادت، خلیفه را به اشتباه خود متوجه ساخت. زیرا وی از کسی شاهد میخواست که فدک در تصرف او بود و مطالبة شاهد از متصرف بر خلاف موازین قضایی اسلام است. از این لحاظ، رو به خلیفه کرد و فرمود: هرگاه من مدعی مالی باشم که در دست مسلمانی است، از چه کسی شاهد میطلبی؟ از من شاهدمی طلبی که مدعی هستم، یا از شخص دیگر که مال در اختیار و تصرف اوست؟ خلیفه گفت: در این موقع من از تو گواه میطلبم. علی7 فرمود: مدتهاست که فدک در اختیار و تصرف ماست. اکنون که مسلمانان میگویند فدک از اموال عمومی است باید آنان شاهد بیاورند نه این که از ما شاهد بخواهی! و خلیفه در برابر منطق نیرومند امام7 سکوت کرد.[18]
[1] . الدر المنثور، ج ۴ ص ۱۷۷ متن حدیث چنین است: «لما نزلت هذه الایة ﴿وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ﴾ دَعٰا رَسُول6 فَاطِمَةَ فَأَعْطَاهَا فَدَك » .
[2] . کنز العمال، باب صلة رحم، ج ۲، ص ۱۵۷.
[3] . فتوح البلدان، ص ۴۶ معجم البدان، ج ۴ ص ۲۴۰.
[4] . شرح نهج البلاغهٔ ابن ابی الحدید، ج ۱۶، ص ۲۱۶.
[5] . شرح نهج البلاغهٔ ابن ابی الحدید، ج ۱۶، صص ۲۶۸و ۲۸۴ متن مذاکره را در بحث آینده خواهید خواند.
[6] . سیرة حلبی، ج ۳، صص ۴۰۰ ـ ۳۹۹.
[7] . مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۰۰.
[8] . معجم البلدان، ج ۴ ص ۲۳۸ مادة فدک .
[9] . وفاء الوفا، ج ۲، ص ۱۶۰.
[10] . وفاء الوفا، ج ۲، ص ۱۶۰.
[11] . تفسیر برهان، ج ۲، ص ۴۱۹ داستان ذیل دارد.
[12] . تفسیر برهان، ج ۲، ص ۴۱۹ داستان ذیل دارد.
[13] . مروج الذهب، بخش آغاز خلافت عباسی .
[14] . سیرة حلبی، ج ۳، ص ۴۰.
[15] . تفسیر سورة حشر، ج ۸، ص ۱۲۵؛ بحار الانوار، ج ۸، ص ۹۳ به نقل از خرائج .
[16] . فتوح البلدان، ص ۴۳.
[17] . بحارالانوار، ج ۸، صص ۹۳و ۱۰۵چاپ کمپانی ).
[18] . احتجاج طبرسی، ج ۱، ص ۱۲۲(چاپ نجف ).