هر سحر منتظر یار نباشم چه کنم؟ |
|
من اگر این همه بیدار نباشم چه کنم؟ |
گریه بر درد فراق تو نکردن سخت است |
|
خونجگر از غمت ای یار نباشم چه کنم؟ |
عدهای بر سر آنند اسیرت نشوند |
|
من بر آنم که گرفتار نباشم چه کنم؟ |
تو چه کردی که من از خواب و خوراک افتادم؟ |
|
راستی، این همه بیمار نباشم چه کنم؟ |
چهارده بار خدا عاشق تو شد من اگر |
|
عاشق روی تو یک بار نباشم چه کنم؟ |
ابرویت تیغ مصری ست که جان میطلبد |
|
به طلبکار بدهکار نباشم چه کنم؟ |
خواستم نام مرا هم بنویسند همین |
|
سر بازار خریدار نباشم چه کنم؟ |
من اگر مثل تو هر صبح و غروبی آقا |
|
فکر بین در و دیوار نباشم چه کنم؟[1] |
[1]. سراینده؛ علیاکبر لطیفیان.