مسلمانان معتقدند که رسالت، امری الهی و انتصابی است و باید رسول از جانب حق معین و انتخاب شود. همچنین خداوند برای پیامبر خویش، سه شأن و منصب قائل است: «رسالت، قضاوت و حکومت». پیامبر عظیم الشان6 نیز علاوه بر دارا بودن مسؤولیت الهیِ رسالت و قضاوت، از سوی خداوند مأموریت داشته است که حکومت دینی نیز تشکیل دهد و خود زعامت و رهبری آن را نیز در دست گیرد.[1]
بنابراین، مبنای مشروعیت حکومت پیامبر6 انتصاب از سوی خداوند متعال است. از اینرو هرگز در امر رسالت و حکومت در زمان حضور پیامبر6 انتخابات معنا ندارد که مردم با انتخاب و رأی خویش کسی را به عنوان رسول و حاکم انتخاب کنند.
اما در امر جانشینی پیامبر اکرم6 میان شیعه و سنی اختلاف عمیقی رخ داده است؛ چرا که اهل تسنن معتقدند که امامت و خلافت رسول و نیز حکومت پس از رسول، انتصابی نیست، بلکه مردم با رأی و انتخاب خویش میتوانند کسی را به عنوان رهبر و امام و حاکم جامعه اسلامی برگزینند. اما از دیدگاه شیعه، امامت نیز همچون رسالت امری الهی است که تنها خدا میتواند جانشین پیامبرش را برای رهبری مادی و معنوی جامعه نصب و انتخاب کند.[2]
شهید مطهری; میگوید: «در میان شیعه، امامت مطرح است. یک شأن امام، حکومت است و البته با وجود امام معصوم جای حکومت کردن شخص دیگری نیست و پیغمبر اکرم6 امیرالمومنین7 را برای امامت تعیین کرده است که لازمهی امامت، حکومت کردن نیز هست».[3]
بنابراین، از منظر اسلام شیعی، مبنای مشروعیت حکومت امامان معصوم: را انتصاب، تشکیل میدهد و تا زمانی که امام معصوم در جامعه حضور داشته باشد، امر حکومت حق وی است؛ چراکه او از جانب خدا برای امر حکومت بر بندگان خدا برگزیده شده است.[4] و امام، والیان و امرای تحت فرمان خویش را برای کمک در امر حکومتداری برمیگزیند و نصب میکند، گرچه شاید بنا به مصالحی، امام حتی در امر انتخاب والی و حاکم منطقهای از مردم مشورت بگیرد، ولی این مشورت بدان معنی نیست که مردم، آن حاکم را انتخاب نمودهاند؛ بلکه، آن امام است که در نهایت تصمیم بر انتصاب میگیرد.
اکنون، سوالی که مطرح میشود این است که؛ اگر امامت و رسالت، امری انتصابی هستند و امام و رسول از جانب حق تعیین میشوند و مشروعیت حکومت رسول و امام و نائبان آنها به رأی و انتخاب مردم نیست پس دیگر بیعت و انتخابات چرا؟؟
چرا پیامبر و ائمه معصومین، در جاها و زمانهای مختلف از مردم بیعت میگرفتند؟ دیگر چه نیازی به بیعت بود؟!
پاسخ این سوال، به تبیین ماهیت بیعت در نظام اسلامی بستگی دارد. انتخابات در عصر حضور رسول و امام معصوم، معنا ندارد و بیعت نیز به عنوان انتخابات تلقی نمیشود، بلکه بیعت مردم با رسول و امام معصوم یا نائب او، صرفاً، اِعلام آمادگى براى قبول ولایت و ایجاد «زمینه حاکمیّت» آنان است.
به تعبیر دیگر، «بیعت و رأی دادن مردم» به حاکم اسلامى، مشروعیّت نمىبخشد و منشأ مشروعیّت حاکمیت امام و رسول نیست؛ چراکه حاکم، منصوب از ناحیه خدا است، و مردم، باز هم وظیفه دارند حاکمیّتش را بپذیرند و نسبت به حکومتش وفادار باشند. بلکه بیعت تنها جنبه مقبولیّت و کارآمدى داشته و اِعلام وفادارى به کسى است که از جانب خداوند، مستقیم یا غیرمستقیم، به این منصب برگزیده شده است. بیعت، تنها به عنوان استحکام دهندهی پایههاى حکومت و نوعى اِعلام آمادگى براى قبول حاکمیّت شخصِ منصوب است.
درباره بیعت نباید بین «مشروعیت الهی» و «مشروعیت سیاسی» خلط کرد. مشروعیت الهی همان «حقانیت» است و مشروعیت سیاسی و مردمی «مقبولیت» است. بیعت، خاستگاه مشروعیت سیاسی یک حکومت میباشد؛ بدین معنا که حاکمیت و عینیّت یک حکومت، حتی حکومت دینی، باید با بیعت و پذیرش مردم انجام گیرد و این منافاتی با مشروعیت الهی یک حکومت و نصب رهبر از سوی دین ندارد.
انتخاب و رضایت مردم در مشروعیت الهی حکومت معصومان، شرط اِعمال حاکمیت و حکومت است؛ یعنی معصومان از سوی خداوند به مقام حکومت برگزیده شدهاند؛ اما حکومت آنان به وجود زمینه و بستر مناسب (رضایت و پذیرش مردم) مشروط است؛ به عبارت دیگر، خداوند به نقش و اهمیت رضایت و پذیرش مردم در تحقق حکومت الهی معصومان عنایت داشته است.
لذا بیعت و رأی اکثریت در بخشیدن مشروعیت الهی به رهبر در حکومت اسلامی تأثیر ندارد و این مشروعیت از جانب خداوند ناشی میشود و بیعت مردم، تنها به مشروعیت سیاسی یک حکومت، عینیت میبخشد.
بنابراین، در نگاه اسلام شیعی، نقش مردم در حکومت، تثبيت و مقبولیت بخشیدن به حكومت الهى است خواه حكومت رسولاللّه6 باشد و خواه حکومت امامان معصوم:.
اما در نگاه اهل تسنن، مردم در زمان پس از پیامبر6 نقس اساسی در تعیین حاکم و خلیفه دارند و خدا هیچ نقشی در تعیین و نصب حاکم ندارد و دست خدا از حکومت بر مردم کاملا منقطع شده است و دیگر خدا هیچ حقی در حکومت و تعیین حاکم ندارد و این، تنها مردم هستند که انتخاب میکنند چه کسی بر آنها حکومت کند. در نگاه اهل سنت، حاکم، نیازی به مشروعیت الهی ندارد بلکه همینقدر که مردم به او مشروعیت دهند در حکومت وی کفایت میکند. لذا بیعت و انتخابات در نزد اهل تسنن نقش اساسی در حکومت حاکم دارد.
حاصل سخن این که؛ در نگاه اهل تسنن، مشروعیت عین مقبولیت است یعنی هر کس که مقبولیت مردمی داشته باشد و با او بیعت شود و یا انتخاب شود میتواند حاکم مردم باشد؛ ولی در نگاه شیعه، بین مشروعیت و مقبولیت نسبت «عموم خصوص مِن وجه» قرار دارد چراکه بسا کسی مشروعیت الهی داشته و از جانب خدا برای حکومت نصب شده است ولی مردم او را از حکومت کنار زده و قبولش ندارند؛ و بسا نیز کسی مقبولیت مردمی داشته ولی از جانب خدا هرگز مشروعیت الهی و ولایت ندارد؛ و بسا هم کسی مشروعیت الهی وی، قرین مقبولیت مردمی شود. مقبولیت مردمی و بیعت و انتخاب مردم، تنها مشروعیت سیاسی و مردمی به آن حاکم میبخشد نه مشروعیت الهی؛ چراکه مشروعیت الهی تنها با انتصاب از جانب خدا حاصل میشود.
[1] . شهيد مرتضي مطهري، اسلام و مقتضيات زمان، انتشارات صدرا، 1365 ش، ج1، ص 171.
[2] . همان، ص 172.
[3] . شهيد مرتضي مطهري، امامت و رهبري، انتشارات صدرا، 1364 ش، ص 81.
[4] . مصباح يزدي، محمد تقي، پرسشها و پاسخها، ج1، فصل اول، ص 27 ـ 28.