قرآن، با عنایت بلیغی، مسئله «حق و باطل» را مطرح میکند، لفظ «حق» با تمام مشتقات آن 287 بار و لفظ «باطل» 35 بار در قرآن آمده است.
حق در لغت به معنای نقطة مقابل و نقیض باطل است. معانی و مشتقات آن در قرآن عبارت است از:
1. ثابت شدن و واجب شدن: ﴿فَريقاً هَدى وَ فَريقاً حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلالَةُ﴾[1]؛ «جمعی را هدایت کرده و جمعی [که شایستگی نداشتهاند] گمراهی بر آنها ثابت و مسلم شده است».
2. شایسته بودن و سزاوار بودن: ﴿وَ أَذِنَتْ لِرَبِّها وَ حُقَّتْ﴾[2]؛ «تسلیم فرمان پروردگارش شد و چنین باشد».
3. مستوجب شدن و مرتکب شدن: ﴿فَإِنْ عُثِرَ عَلى أَنَّهُمَا اسْتَحَقَّا إِثْماً فَآخَرانِ يَقُومانِ مَقامَهُما. . .﴾[3] ؛ «اگر بر احوال آن دو شاهد، اطلاعی حاصل شد که مستوجب گناهی شدهاند، و دو شاهد دیگر که حقّ باشند، به جای آنها قیام کنند».
4. ثابت و مستقر کردن، آشکار ساختن: ﴿. . . وَ يُريدُ اللَّـهُ أَنْ يُـحِقَّ الْـحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ﴾[4]؛ «خداوند میخواهد حقّ را با کلمات خود تقویت و مستقر کند و ریشه کافران را قطع نماید».
5. نام یا صفت خداوند متعال (به صورت اسم): ﴿فَذلِكُمُ اللَّـهُ رَبُّكُمُ الْـحَقُّ ...﴾[5] ؛ «آن است خداوند، پروردگار حقّ شما»؛ خداوند از آن جهت حقّ است که ربوبیت و عبادت او ثابت و حقّ است.
6. حقّ در مقابل باطل و ذوالحق: ﴿ذلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّ ما يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْباطِلُ . . .﴾[6] ؛ «این به خاطر آن است که خداوند حقّ است و آنچه را غیر از او میخوانند، باطل است».
7. امر واجب، ثابت و لازم: ﴿إِنْ تَرَكَ خَيْراً الْوَصِيَّةُ لِلْوالِدَيْنِ وَ الْأَقْرَبينَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقينَ﴾[7] ؛ «اگر وصیت کند برای پدر و مادر و به مقدار متعارف این کار بایسته و سزاوار پرهیزگاران است».
8. قرآن: ﴿فَلَمَّا جاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنا قالُوا لَوْ لا أُوتِيَ مِثْلَ ما أُوتِيَ مُوسَى . . .﴾[8] ؛ «هنگامی که حقّ (قرآن) از نزد ما برای آنها آمد، گفتند: چرا مثل همان چیزی که به موسی داده شد، به این پیامبر داده نشد».
9. دین اسلام: ﴿لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ . . .﴾[9] ؛ «تا حقّ (اسلام) را تثبیت کند و باطل را از میان بردارد».
10. درست و راست: ﴿وَعْدَ اللَّـهِ حَقًّا وَ مَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّـهِ قيلاً﴾[10]؛ «وعدة خداوند، حق (درست) است و کیست که در گفتار و وعدههایش، از خدا صادقتر باشد».
11. جرم، استحقاق و سزاوار بودن: ﴿وَ يَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْـحَقِّ ذلِكَ بِما عَصَوْا وَ كانُوا يَعْتَدُونَ﴾[11]؛ «پیامبران را به ناحق میکشتند. . . ».
12. حقّ محض و عدالت خالص: ﴿وَ جيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ﴾[12]؛ «. . . پیامبران و گواهان را حاضر میسازند و میان آنها به حقّ داوری میشود».
13. سخن راست، حقیقت و راستی: ﴿يا أَهْلَ الْكِتابِ لا تَغْلُوا في دينِكُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّـهِ إِلاَّ الْـحَقَّ﴾[13]؛ «ای اهل کتاب! در دین خود، غلوّ (و زیاده روی) نکنید و دربارة خدا، غیر از حقّ (حقیقت) نگویید».
14. به صورت اسم تفضیل (احقّ) به معنای شایستهتر و سزاوارتر: ﴿. . . وَ بُعُولَـتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ في ذلِكَ . . .﴾[14] ؛ «و همسرانشان برای بازگرداندن آنها در این مدت، [از دیگران] سزاوارترند» و...[15].
[1] . سوره اعراف (7) ، آيه 30.
[2] . سوره انشقاق (84)، آيه 2.
[3] . سوره مائده (5)، آيه 107.
[4] . سوره انفال (8)، آيه 7.
[5] . سوره يونس (10) آيه 32.
[6] . سوره حج (22)، آيه 62.
[7] . سوره بقره(2)، آيه 180.
[8] . سوره قصص (8)، آيه 8 .
[9] . سوره نساء (4)، آيه 122.
[10] . سوره بقره (2)، آيه 61.
[11] . سوره زمر (39)، آيه 69.
[12] . سوره نساء(4)، آيه 171.
[13] . سوره بقره (22)، آيه 228.
[14] . ر.ک: بهاءالدين خرمشاهي، دانشنامه قرآن و قرآن پژوهي، ج1، ص 949و 950، و نيز: مجمع البيان (ذيل آيات)، لسان العرب.
[15] . علی اکبر دهخدا، لغت نامه دهخدا، ج6، ص 9142.