ما اگر بخواهيم وارد داستان طولانى و دامنه دار سقيفه و انتخاب ابوبكر شويم سخن به طول مىانجامد و از موضوع كلام خارج مىگرديم. اما به طور اجمال، هنگامى كه على و فاطمه8 از كفن و دفن رسول خدا فارغ شدند، در مقابل عمل انجام يافتهاى قرار گرفتند. ديدند ابوبكر به خلافت منصوب شده و گروهى از مسلمانان با وى بيعت نمودهاند.
در اينجا على بن ابىطالب7 يكى از چند كار را مىتوانست انجام دهد.
اول- دست به اقدام حادى بزند و رسماً بر خلاف حكومت ابوبكر قيام كند و ملت را عليه او تحريك كند.
دوم- حالا كه مىبيند كار از كار گذشته، براى حفظ منافع شخصى و موقعيت آيندهاش با ابوبكر بيعت كند. در اين صورت، هم منافع شخصى او محفوظ مىماند، هم مورد احترام دستگاه حاكم قرار مىگرفت.
اما هيچ يك از اين دو امر براى على امكان نداشت. زيرا در صورتى كه مىخواست علنا وارد مبارزه شود اقدام او به ضرر اسلام تمام مىشد و دشمنان اسلام كه در كمين بودند از موقعيت استفاده مىكردند و ممكن بود اسلام جوان را به طور كلى ريشه كن سازند. بدين علت على7 منافع عاليهى اسلام را ترجيح داد و از اقدام حاد صرف نظر نمود.
اقدام دوم را هم صلاح ندانست. زيرا مىدانست اگر ابتداء با ابوبكر بيعت كند بدين وسيله اعمال مردم و ابوبكر تاييد مىشود و موضوع امامت و خلافت پيغمبر براى هميشه از مسير حقيقى خودش منحرف خواهد ماند و تمام زحمات و فداكارىهاى پيغمبر و خودش يكسره از بين خواهد رفت. علاوه بر اين، هر عملى كه ابوبكر و عمر انجام دهند به حساب پيغمبر و دين گذاشته خواهد شد، با اين كه آنان معصوم نيستند و صدور اعمال خلاف شرع از آنان بعيد نيست.
سوم- بعد از اين كه روش اول و دوم را صلاح ندانست چارهاى نديد جز اين كه روش معتدلى را انتخاب كند. على بن ابى طالب و زهرا8 تصميم گرفتند مبارزهى دامنه دار و عاقلانهاى را شروع كنند كه اسلام را از خطر انهدام و دگرگونى نجات دهند ولو نتيجهاش در آيندهى بسيار دور آشكار گردد.
مبارزات آنان در چند مرحله خلاصه مىشود: