borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دهم»
آه سوزان على در کنار قبر زهرا

امام7 این سخنان پر سوز و گداز را هنگامى مى‌گوید؛ که جسم پاک زهراى مرضیه3 را با دست خود در قبر مى‌گذارد، سخنانى که از یک سو دلیل بر عظمت بانوى اسلام فاطمه زهرا3 و از سوى دیگر نشانه شدت ناراحتى على7از فراق جانگداز اوست.

امام7 در بیان این عبارات، بهترین و مناسب ترین مخاطب؛ یعنى رسول خدا6 را انتخاب کرده و با او درد دل مى‌کند و سخن خود را از اینجا شروع مى‌کند : «سلام و درود بر تو اى رسول خدا6 از سوى خودم، و از سوى دخترت (زهرا) که هم اکنون در جوار تو فرود آمده، و به سرعت به تو ملحق شده است»؛[1]

با اینکه محتواى سخنان امام7، شکوائیه دردناکى است؛ ولى ادب کلام ایجاب مى‌کند که از سلام و درود بر پیامبر6 شروع کند.

جمله (النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ) نشان مى‌دهد که قبر بانوى اسلام در کنار قبر پیامبر6بود و نظریه کسانى که قبر مقدّس آن حضرت را در خانه‌اش مى‌دانند، تقویت مى‌کند.

البتّه ممکن است دفن در بقیع را نیز در جوار پیامبر6 محسوب کنیم یا جوار را به معناى همسایگى روحانى و معنوى در بهشت بدانیم؛ ولى معناى اوّل با ظاهر عبارت سازگارتر است و روایات متعددى نیز آن را تأیید مى‌کند.

در روایتى که مرحوم کلینى در کافى آورده است مى‌خوانیم: یکى از بزرگان اصحاب به نام احمد بن محمد بن ابى نصر مى‌گوید: از امام على بن موسى الرضا7 در مورد مکان قبر حضرت فاطمه3 سؤال کردم، فرمود : آن حضرت را در خانه‌اش دفن کردند و هنگامى که بنى امیه مسجد پیامبر6 را توسعه دادند خانه آن حضرت در مسجد قرار گرفت».[2]

جمله (السَّرِیعَةِ اللِّحَاقِ بِکَ) اشاره پرمعنایى به مصائب شدید حضرت فاطمه زهرا3 دارد که او را در بهترین سال‌هاى جوانى به دیار باقى منتقل ساخت و فاصله آن با رحلت پیامبر6 طبق بعضى روایات 75 روز و طبق روایت دیگرى 95 روز بوده است.

سپس امام7 در ادامه، خطاب به پیامبر اکرم6 عرض مى‌کند : «اى رسول خدا! از فراق دختر برگزیده و پاکت، پیمانه صبرم لبریز شده و طاقتم از دست رفته است، هر چند پس از رو به رو شدن با غم بزرگ فراق و مصیبت دردناک تو، این مصیبت براى من قابل تحمّل شده است»

اشاره به اینکه گرچه مصیبت زهرا3 فوق العاده جانکاه است؛ ولى درد مصیبت تو از آن، سنگین‌تر و جانکاه‌تر بود و تحمّل آن، راه را براى تحمّل این، هموار ساخت. به یقین مصیبتى بزرگ‌تر از مصیبت رحلت پیامبر براى على7 نيست، هر چند فاطمه زهرا3 همسرى بسیار گرانقدر و بى مانند بود؛ پیامبر به منزله پدر على7 و افزون بر آن، رهبر، راهنما، معلم، استاد و خلاصه، همه چیز آن حضرت بود، لذا در حدیثى آمده است که پیامبر اکرم6 خطاب به على7فرمود : اى پدر دو گل خوشبو. . . به زودى دو ستون حیاتت درهم مى‌شکند و هنگامى پیامبر اکرم6رحلت فرمود على7 فرمود : این یکى از آن دو ستونى است که پیامبر فرمود. و چون فاطمه زهرا3 شربت شهادت نوشید، فرمود : این ستون دیگرى است که رسول الله6 فرمود.[3]

آنگاه امام7 در شرح این سخن مى‌افزاید : «(فراموش نمى‌کنم) من تو را با دست خود در میان قبر نهادم و هنگام رحلتت روح تو در میان گلو و سینه من روان شد «فـَ (إِنَّا لِلّـهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ)؛ ما از خداییم و به سوى او باز مى‌گردیم»؛

به هر حال قرائن نشان مى‌دهد (و خطبه 197 نیز دلالت دارد) که سر مبارک پیامبر به هنگام رحلت بر سینه پاک على7 بود و در همان حال روح پاکش به عالم بقا شتافت و از میان سینه و گلوى على7 گذشت، هر چند بعضى از راویان اهل سنت نقل کرده‌اند که عایشه مى‌گوید : «سر مبارک پیامبر اکرم6 در حال رحلت بر سینه من بود»؛ ولى این سخن دلیل معتبرى ندارد و شاید از قبیل روایات فراوانى است که ضمن آن کوشیده‌اند فضائل على7 را یک به یک به نام دیگرى ثبت کنند.

آنگاه امام بار دیگر به شرح مصیبت حضرت زهرا3 باز مى‌گردد و خطاب به پیامبر عرضه مى‌دارد : «(اى رسول خدا) امانتى را که به من سپرده بودى هم اکنون باز پس داده شد و گروگانى که نزد من بود گرفته شد؛ ولى اندوهم جاودانى است و شبهایم همراه بیدارى و بى قرارى؛ تا آن زمان که خداوند منزلگاهى را که تو در آن اقامت گزیده‌اى برایم برگزیند (و به تو ملحق شوم)»

این عبارت که از شدّت اندوه على7 در برابر حادثه غم انگیز شهادت حضرت زهرا3 حکایت مى‌کند به خوبى نشان مى‌دهد که تا چه حد این بانوى عزیز در نظر على7گرامى بود و پیوند عاطفى و روحانى و معنوى آن دو به یکدیگر عمیق و ریشه دار.

تعبیر به «ودیعه» اشاره به همان چیزى است که پیامبر6 در آستانه رحلتش دست فاطمه3 را گرفت و در دست على7 گذارد و فرمود : اى ابوالحسن این ودیعه خدا و ودیعه رسولش محمد نزد توست؛ حق خداوند و حق مرا در مورد آن رعایت کن و مى‌دانم رعایت خواهى کرد».[4]

بعضى معتقدند که پیامبراکرم6 این سخن را در شب زفاف زهرا3 فرمود.

تعبیر «رهینه» (گروگان) ممکن است اشاره به این باشد که پیامبر اکرم6 از على7پیمان خلافت و وصایت و وفادارى گرفته بود و دخترش زهرا3 گویى در برابر آن گروگان بود.

با توجه به اینکه یکى از معانى «رهینه» نعمت بزرگ است و حضرت زهرا3 بزرگترین نعمتى بود که خدا به على7 داده بود، تعبیر بالا دراین باره به کار رفته است.

جمله «حُزْنِی فَسَرْمَدٌ» تفسیرش روشن است، زیرا هر زمان على7 به یاد فاطمه زهرا مى‌افتاد غم و اندوهش تجدید مى‌شد و این اندوه بزرگى بود که سراسر زندگى على7 را در بر گرفته بود.

جمله «وَ أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ» کنایه از این است که بسیار شب‌ها به یاد آن بانوى عزیز مى‌افتم و خاطره او خواب را از چشم من مى‌رباید. گواه این سخن اشعار معروفى است که از آن حضرت در فراق حضرت زهرا3 انشاء فرمود:

 

نَفْسی عَلى زَفَراتِها مَحْبُوسَةٌ

 

 

یا لَیْتَها خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَراتِ

 

لا خَیْرَ بَعْدَکِ فِی الْـحَیاةِ وَ إِنَّما

 

 

أَبْکی مَخافَةَ أَنْ تَطُولَ حَیاتی

 

«جانم گرفتار مصیبت دردناک اوست و اى کاش با آه و ناله از این تن بیرون مى‌آمد بعد از تو زندگى در نظرم بى ارزش است و اگر اشک مى‌ریزم براى این است که مى‌ترسم بعد از تو عمرم طولانى شود (و همواره گرفتار درد فراق تو باشم).»[5]

آنگاه امام7 به گوشه‌اى از مصائب دردناک حضرت زهرا3 اشاره کرده، عرضه مى‌دارد : «(اى رسول خدا) به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت که امّت تو در ستم کردن به وى دست به دست هم داده بودند، سرگذشت دردناک او را بى پرده از او بپرس و خبر این حوادث را از وى بگیر. این حوادث دردناک در زمانى رخ داد که هنوز مدّت زیادى از رحلت تو نگذشته و یادت فراموش نگشته بود»

ظاهر این است که این عبارات سربسته که امیرمؤمنان على7 براى رعایت ادب در پیشگاه پیامبر6 آن را زیاد نمى‌شکافد و شرح نمى‌دهد؛ اشاره به حوادث بسیار اسف انگیزى است که پس از مدّت کوتاهى از رحلت پیامبر رخ داد؛ هجوم به خانه زهرا3، آتش زدن در خانه، اسقاط جنین آن حضرت و بردن امام را به زور به سوى مسجد براى بیعت، حوادثى است که نه تنها به صورت پر رنگ در تاریخ شیعه آمده؛ بلکه، در منابع اهل سنت هم، با کمال تعجّب صریحاً ذکر شده است.

واژه «تضافر» که از ریشه «ضفر» (بر وزن ضعف) گرفته شده و به معناى تعاون و همکارى بر انجام چیزى است، اشاره به این است؛ که گروهى از امّت در انجام این جرائم شرکت داشتند و از آنجا که بسیارى با سکوتشان، این کار را تأیید کردند، نسبت به همه امت داده شد و «هضم» در اصل به معناى ظلم کردن و شکستن است و واژه «عهد» در اینجا به معناى زمان است و معانى دیگرى نیز دارد.

این احتمال نیز داده شده است که عهد، اشاره به پیمان‌هایى باشد که پیامبر اکرم6در مورد خلافت على7 و حفظ احترام اهل بیت: مخصوصاً دخترش زهرا و قراردادن آنها در کنار قرآن به مقتضاى حدیث ثقلین و امثال آن گرفته بود؛ یعنى مدت طولانى از این پیمان‌ها نگذشته بود که گروهى از امت همه را به فراموشى سپردند و دست به جنایاتى زدند که عقل را حیران مى‌کند.

سرانجام امام7 در آخرین سخن خود خطاب به پیامبر و بانوى اسلام، زهراى مرضیه3 چنین مى‌گوید : «درود خدا بر شما هر دو باد، درود و سلام وداع کننده؛ نه وداع ناخشنود خسته دل، اگر از کنار قبرت باز گردم به خاطر سبب ملالت نیست، و اگر اقامت گزینم (و گریه و زارى) سر دهم هرگز به جهت سوء ظن به وعده نیک خداوند در مورد صابران و شکیبایان نمى‌باشد»؛

در روایت کافى در ذیل این سخن چنین آمده است : آه آه! ولى شکیبایى مى‌کنم که شکیبایى بهتر و زیباتر است و اگر بیم آن نبود که نظام حاکم از جایگاه قبر تو آگاه شوند پیوسته در کنار قبر تو مى‌ماندم و ناله‌هایى همچون ناله‌هاى مادرى که به داغ فرزندش گرفتار شده، براى این مصیبت بزرگ، سر مى‌دادم. (اى رسول گرامى!) خدا مى‌بیند که دخترت پنهان به خاک سپرده مى‌شود و حقّش (آشکارا) بر باد مى‌رود و او را از ارثش محروم مى‌کنند حال آنکه زمان زیادى نگذشته و نامت فراموش نشده است. اى رسول خدا! این شکایت را به درگاه حق و به نزد تو مى‌آورم. اى رسول خدا! تسلیت مرا بپذیر! درود و سلام و رضوان خدا بر تو و بر دخترت زهرا باد».[6]

از این تعبیرات و آنچه در نهج البلاغه آمده به خوبى روشن مى‌شود که حق نشناسان در زمان کوتاهى بعد از رحلت پیامبر چه مصائبى بر اهل بیت: او و عزیزترین عزیزانش وارد کردند. مصائبى که على7 را که کوه شکیبایى و استقامت بود به لرزه درآورد و همچون مادر جوان مرده به گریه و ناله واداشت و عجب اینکه مدارک این تهاجم بى رحمانه بر بیت وحى، در کتب اهل سنّت نیز به صورت گسترده آمده است.

نكته‌ها

با اينكه زندگانى بانوى اسلام، حضرت زهرا، سيده نساء العالمين بسيار كوتاه بود؛ ولى شرح حال او و فضايل و مناقب و مصائبش بسيار طولانى است. جمعى از شارحان نهج البلاغه به اين خطبه كه رسيده‌اند به گوشه‌‌هايى از آن اشاره كرده‌اند. لازم است ما هم به طور فشرده چند نكته را يادآور شويم:

 


[1] . السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللّـهِ عَنِّی، وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَةِ فِی جِوَارِکَ، وَالسَّرِیعَةِ اللِّحَاقِ بِکَ.

[2] .کافي، ج1، ص 461، باب مولد الزهرا3 ، ح9.

[3] . بحارالانوار، ج 43، ص 173. این حدیث در منابع اهل سنّت نیز آمده است؛ مانند کتاب فضائل الصحابه احمد بن حنبل، ج 2، ص 623، ح 1067

[3] . «وَسّد» از «وسادهٔ»؛ یعنى بالش گرفته شده و این واژه به معناى بالش زیر سر نهادن است.

[4] . بحارالانوار، ج 43، ص 213 .

[5] . «احفها» از ریشه «احفاء» به معناى اصرار در سؤال و خبر گرفتن گرفته شده است.

[6] . کافي، ج1، ص 459، باب مولد الزهرا3.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: