با توجه به آیات و شواهد تاریخی گوناگون، روشن میشود که تاریخ چیزی جز انعکاس درگیری پایدار و بی امان حقّ و باطل نیست. رویارویی طرفداران این دو از سپیده دم تاریخ تاکنون، به طور مداوم و در میدانهای گوناگون حیات جریان داشته و پیروزی و شکست، دست به دست گردیده است. البته قدرت غیبی خداوند، همیشه یاور حقّ پرستان و مؤمنان بوده است.
در روند تاریخ مقاطع بسیاری پیش آمده که حقّ و رهروان راهش، در «ضعف و فشار» و باطل و میدان دارانش در «تاخت و تاز» بوده اند؛ ولی سرانجام تاریخ طبق سنّت الهی، از آن حقّ و حقّ طلبان است و حاکمیت خط انبیا، بر تمامی قلوب و نفوس تحقق خواهد یافت قرآن نویدگر این حقیقت است که در مبارزة طولانی و پر دامنه حقّ و باطل، سرانجام حقّ پیروز است و باطل محتوم به اضمحلال و انهدام و فنا.[1]
قرآن در آیه شریفه . . . کذلک یضرب الله الحقّ و الباطل؛ برای مجسّم ساختن حقّ و باطل مثالی گفته که مخصوص به زمان و مکان معینی نیست. صحنهای است که همه ساله در نقاط مختلف جهان در مقابل چشم انسانها مجسّم میشود و این نشان میدهد که پیکار حقّ و باطل یک پیکار موقّت و موضعی نیست . . . این مسئله همیشه جریان دارد؛ مگر آن زمانی که جهان و انسانها به صورت یک جامعه ایده آل (همچون جامعة عصر قیام مهدی4 در آید که پایان این مبارزه اعلام گردد.
لشگر حقّ پیروز و بساط باطل برچیده شود و بشریت وارد مرحله تازهای از تاریخ خود گردد و تا زمانی که این مرحلة تاریخی فرا نرسد، باید همه جا در انتظار برخورد حقّ و باطل بود و موضع گیری لازم را در این میان در برابر باطل نشان داشت.[2]
در تفسیر آیه قل جاء الحق و زهق الباطل نیز آمده است: «بر اساس احادیث، قیام مهدی4 از روشن ترین مصداقهای این آیه است و نتیجه آن، پیروزی نهایی حقّ بر باطل در سراسر جهان است. این قانون کلی الهی و قاموس تخلّف ناپذیر آفرینش (پیروزی حق)، در هر عصر و زمانی، مصداقی دارد. قیام [و بعثت] پیامبر6 و پیروزی آن حضرت بر لشکر شرک و بت پرستی و نیز قیام مهدی4 بر ستمگران و جبّاران جهان، از چهرههای روشن و تابناک آن قانون عمومی است.
این قانون الهی، رهروان راه حقّ را در برابر مشکلات امیدوار و نیرومند و قوی و پر استقامت میدارد و به ما در همه تلاشهای اسلامی نشاط میبخشد.
بر این اساس، در بعضی از روایات، جملة ﴿جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ﴾ به قیام مهدی4 تفسیر شده است...[3] این بشارتی است در زمینه پیروزی حقّ بر باطل و ایمان بر کفر. . . نمونه گستردة آن (حکومت عدل)، ظهور حکومت حقّ و عدالت در تمام کرة زمین به وسیله مهدی4 است»[4].
از دیدگاه شهید مطهری:
در طول تاریخ، همیشه حقّ و باطل با یکدیگر، در حال جنگ بوده اند؛ ولی قرآن وعدة پیروزی نهایی حقّ بر باطل را میدهد؛ آن چنان که هیچ نشانهای از باطل باقی نماند و این را سرنوشت نهایی تاریخ میداند. لذا توصیه میکند که ایمان داشته باشید. . . که برتری مال شما (مؤمنان) است. از کمی خودتان و زیادی آنها، بیم نداشته باشید.
از مال فراوانشان که ثروتهای دنیا را انباشتهاند، ترس نداشته باشید. از اسلحه و زور فراوانشان نترسید؛ فقط مجهز به ایمان و حقیقت باشید. مؤمن واقعی باشید، انسان واقعی باشید. اگر چنین شدید، پیروزی از آن شما است.[5]
بر این اساس قرآن در مبارزه مداوم «حقّ و باطل» انسان را به جانبداری و پاسداری از حقّ فرا میخواند و هشدار میدهد که مبادا بهانهها و مشکلات و هواهای نفسانی در این پیکار، امر را بر انسان مشتبه کند و یا انسان در صدد چنین اشتباه کاری بر آید و بر حقّ لباس باطل بپوشاند و یا به باطل پوشش حقّ دهد.
حق باید استقرار یابد و باطل زدوده شود، هر چند که بر خود شخص و یا دیگران گران آید. اصولاً قرآن باطل را زوال پذیر و حقّ را جاویدان ترسیم میکند و حقّ را معیار اصلی سنجشها و ارزش گذاریها تلقی میکند. چنان که پیشتر نیز اشاره شد، قرآن میفرماید: «حق را بر باطل میزنیم تا باطل را از میان بردارد؛ در این هنگام است که این حقیقت آشکار میشود که باطل رفتنی و زایل شدنی است ﴿فَإِذا هُوَ زاهِقٌ﴾[6] و نیز میفرماید: «بگو اینک حقّ آمد و باطل از میان رفت، زیرا که باطل نابود شدنی است: ﴿وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ كانَ زَهُوقاً﴾[7]».
* * *
در این رابطه میتوان به آیات زیادی در قرآن برخورد که به بعضی از آنها اشاره میشود:
۱. ﴿يُريدُ اللَّـهُ أَنْ يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ وَ يَقْطَعَ دابِرَ الْكافِرينَ * لِيُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ[8]؛ «خداوند میخواهد حقّ را با کلمات خود تقویت و ریشه کفر و کافران را قطع کند تا حقّ تثبیت شود و باطل از میان برود، هر چند مجرمان را خوش نیاید».
۲. ﴿قُلْ إِنَّ رَبِّي يَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلاَّمُ الْغُيُوبِ * قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما يُبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما يُعيدُ﴾[9]؛ «[ای پیامبر] بگو: پروردگارم حقّ را [بر روی باطل] پرتاب میکند و دانای نهانها است. بگو: حقّ بیامد و باطل نه [کاری را] آغاز میکند و نه دوباره به انجام رساند».
۳. ﴿يَمْحُ اللَّـهُ الْباطِلَ وَ يُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِماتِهِ﴾[10]؛ «خدای متعال، باطل را نابود میسازد و حقّ را، با کلمات خویش، استقرار میدهد».
۴. ﴿بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ﴾[11]؛ «حق را بر روی باطل میافکنیم و ]حق[، باطل را در هم میشکند و آن (باطل) یکباره از میان میرود».
* * *
براساس بعضی دیگر از آیات خداوند، پیامبران خود و فرمانبران و پیروان آنان را کمک و یاری میکند و پیروزی و چیرگی میبخشد:
۱. ﴿فَإِنَّ حِزْبَ اللَّـهِ هُمُ الْغالِبُونَ﴾[12]؛ «به راستی گروه خدای متعال، چیره و غالب است».
۲. ﴿إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ﴾[13]؛ «ما به یقین فرستادگانمان و کسانی را که ایمان آوردهاند، در زندگی این جهانی و روزی که گواهان میایستند، یاری میکنیم».
۳. ﴿ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنا وَ الَّذينَ آمَنُوا كَذلِكَ حَقًّا عَلَيْنا نُنْجِ الْمُؤْمِنينَ﴾[14]؛ «آنگاه فرستادگانمان و نیز کسانی را که ایمان آوردهاند، میرهانیم. بر عهدة ما است که مؤمنان را نجات دهیم».
۴. ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّـهَ يَنْصُرْكُمْ وَ يُثَبِّتْ أَقْدامَكُمْ﴾[15]؛ «ای کسانی که ایمان آوردهاید! اگر خدای متعال را یاری کنید، یاریتان میدهد و گامهایتان را استوار میسازد».
۵. ﴿كَتَبَ اللَّـهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلي﴾[16]؛ «خداوند مقرّر کرده است که به یقین، من و فرستادگانم چیره میشویم».
* * *
در بعضی از آیات نیز قرآن وعدة پیروزی اهل حقّ را در همین دنیا میدهد:
۱. ﴿وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ﴾[17]؛ «سست مشوید و اندوهگین مباشید که شما اگر [واقعاً] مؤمن باشید، برترید».
۲. ﴿وَعَدَ اللَّـهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ﴾[18]؛ «خدای متعال به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند، وعده داده است که در زمین جانشینشان سازد. . . ».
۳. ﴿وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ * وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ﴾[19]؛ «میخواستیم بر کسانی که در آن سرزمین زبون شده بودند، منّت نهیم و آنان را پیشوایانی سازیم و آنان را وارث [آن سرزمین کنیم] و در آن سرزمین فرمانرواییشان دهیم».
۴. ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّـهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ﴾[20]؛ «زمین از آن خدای متعال است و آن را به هر کس از بندگان خویش که بخواهد، وا میگذارد و سرانجام ]نیک[ از آن پرهیزگاران است».
۵. ﴿وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[21]؛ «در زبور، پس از آن کتاب [آسمانی] نوشتیم که زمین را بندگان شایستة من به میراث میبرند».
در بسیاری از روایات و تفاسیر شیعی، آیات یاد شده، به ظهور و پیروزی نهایی امام زمان4 ـ به عنوان رهبر گروه حقّ ـ و غلبه مؤمنان و یکتاپرستان در آن دوران، تفسیر و تأویل شده است. در صفحات بعدی به این آیات و روایات اشاره خواهد شد.
با توجه به این وعدههای قرآنی، به دست میآید که نقطه پایانی تضادّ و درگیری حقّ و باطل، غلبه و پیروزی ایمان و حقّ و نابودی کفر و باطل است. بدین صورت که در عصری حقّ به اوج قدرت و کمال خود میرسد و زمینه برای فتح و پیروزی آن به وجود میآید.
باطل نیز به نهایت قدرت رسیده و به انحطاط و فساد کشیده میشود. وقتی هر دو به نهایت خود رسیدند، حقّ با امداد خداوند و آگاهی و توانایی مومنان و صالحان، بر باطل غلبه میکند و کافران و مفسدان نابود میشوند و قدرت و سلطة شیطان از بین میرود. پس پیروزی نهایی با دین حقّ و ایمان، غلبه قطعی صالحان و متقیان، کوتاه شدن دست ظالمان و مستکبران و آینده روشن و سعاتمندانة بشر است.
[1] . نگارنده، آينده جهان، ص 60 و 61؛ علی کرمي، ظهور و سقوط جامعهها و تمدنها، ص 438.
[2] . تفسير نمونه، ج1، ص 171.
[3] . همان، ج12، ص 235.
[4] . همان، ج16، ص 17.
[5] . حق و باطل، ص 46.
[6] . سوره انبیاء (۲۱)، آیه۱۸.
[7] . سوره اسراء (۱۷)، آیه۸۱.
[8] . سوره انفال (8)، آيه 7 و 8.
[9] . سوره سبأ (34)، آيه 48 و 49.
[10] . سوره شوري (42)، آيه 24.
[11] . سوره انبياء (21)، آيه 18.
[12] . سوره مائده (5)، آيه 56.
[13] . سوره غافر (10)، آيه 51.
[14] . سوره يونس (47)، آيه 103.
[15] . سوره محمد (57) ، آيه 7.
[16] . سوره مجادله (58) ، آيه 21.
[17] . سوره آل عمران (3)، آيه 139.
[18] . سوره نور (34)، آيه 55.
[19] . سوره قصص (28)، آيه 5و 6.
[20] . سوره اعراف (7)، آيه 128.
[21] . سوره انبياء (21)، آيه 105.