شیعه که باورهای خود را از عقل و نقل؛ یعنی قرآن و روایتهای معتبر میگیرد، معتقد است که مقامِ قانونگذاری تنها از آنِ خداوند متعال است و بس؛ دلیل این باور، آیاتی از قرآن کریم است که با صراحت تمام میگوید: ﴿إِنِ الْـحُكْمُ إِلاَّ لِلَّـهِ﴾[1]؛ حکم کردن، فقط ویژه خدای متعال است.
زیرا حكم در هر امری، جز از سوی كسى كه مالك و متصرف به تمام حقیقت آن باشد، صحیح و عملی نیست. در تدبیر امور عالم و تربیت بندگان هم، مالكى حقیقى و مدبرى واقعى جز خداى سبحان وجود ندارد؛ بنابراین حكم هم به معنای حقیقی كلمه، تنها از ناحیه خداوند متعال روا خواهد بود.[2]
و نیز معتقد است حقِّ تعیین پیامبر فقط مخصوص خدای سبحان است و نقش مردم نسبت به پیامبر و پیام الهی، ایمان آوردن و عمل نمودن و حفظ آن است و در محدوده انتخاب و نصب جانشین و رابط بین خدا و مردم، هیچکاره اند؛ زیرا تنها خدا میداند که چه کسی صلاحیت، قابلیت و توانایی انجام این ماموریت را دارد:
﴿اللَّـهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ﴾؛ تنها خداست که میداند که وظیفه رسالتش را بر عهده چه کسی قرار دهد.[3]
بنابراین حق انتخاب نماینده خدا بر روی زمین فقط با خداست و وظیفه مردم تنها ایمان به او و پیروی از اوست. آیه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّـهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ﴾[4] و «أَطیعُوا الرَّسُول»[5]هایی که در قرآن آمده همه بیانگر همین وظیفهاند.
این قانون، منحصر در رسول خدا6 نمیشود و درباره هر کس که در جایگاه خلیفة اللهی قرار میگیرد جاری میشود. برای همین است که ما معتقدیم جانشین پیامبر6 نیز باید از جانب خداوند تعیین شود؛ زیرا پی بردن به صفات جانشین پیامبر6، از جمله علم و عصمت او، برای انسانهای عادی امكان پذیر نیست و تنها خداست كه میداند این نعمت بزرگ را به چه كسانی عطا کند و چه کسی قابلیت انجام این وظیفه سنگین الهی را داراست.
همانگونه که بشر، حق دخالت در فروع دین را ندارد به مراتب، حق دخالت در اصول دین را هم ندارد؛ مگر آنکه بگویید بحث امامت و جانشینی رسول خدا6 نه ربطی به اصول دین دارد و نه ارتباطی با فروع. آنچه در روز هجدهم ذی الحجه سال 10 هجری در منطقه غدیر خُم رخ داد اجرای همین قانون الهی بود که خداوند توسط پیامبرش، جانشین او را تعیین و به مردم معرفی کرد.
بر خلاف این مبنای قرآنی، کسانی معتقدند؛ که در تعیین جانشین پیامبر6، خدا کارهای نیست و این مردمند که باید دور هم نشسته و با شور و مشورت، جانشینی رسول خدا6 را به کسی واگذار کنند. مستند این کارشان را هم عمل به آیه 38 سوره شُوریٰ میدانند که میفرماید: «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَیْنَهُم»؛ و كار آنها به طریق شورىٰ و مشورت در میان آنها صورت مىگیرد.
غافل از اینکه در آیه، سخن از «أَمْرُهُمْ» است؛ نه « أَمْرُ الله»؛ یعنی موضوعی که توصیه شده، مومنین با مشورت و همفکری آن را به انجام برسانند، امور مربوط به مردم است؛ نه امور مربوط به خدا. امور مربوط به مردم؛ مانند همان اموری است که شورای شهر و روستا، روزانه با آن درگیرند و کاری هم که میکنند عمل به همین توصیه قرآنی است که با شور و مشورت، درباره آن مسائل، تصمیم گیری میکنند. اما امور مربوط به خدا، غیر از این امور زمینی است.
«امرُ الله» اموری هستند که از دسترس و توان علمی و عملی نخبهترین افراد هم خارج است؛ مانند تصمیم گیری درباره اینکه چگونه واجبات را به جا آوریم؟ یا چه کسی را پیامبر خدا قرار دهیم؟ و یا چه کسی از نظر کمالات انسانی در آن مقام هست که بتواند مسئولیت جانشینی پیامبر خدا را بر عهده گرفته و بی هیچ کم کاستی این وظیفه را به انجام رساند؟
اینها اموری است که ما با تکیه بر قرآن و برهان عقلی، معتقدیم امر الله بوده و مربوط به خدا هستند. و همان گونه که بشر حق دخالت در فروع دین را ندارد به مراتب، حق دخالت در اصول دین را هم ندارد؛ مگر آنکه بگویید بحث امامت و جانشینی رسول خدا6 نه ربطی به اصول دین دارد و نه ارتباطی با فروع که بطلان این سخن با دقت در آیه 38/ شوری روشن شد.
آنان که بحث از امامت امت و جانشینی رسول خدا6 را بی ارتباط با خدا دانسته و آن را مانند تصمیم گیری برای احداث یک جاده و یا انتخاب یک کدخدا برای دِه میدانند؛ جانشینی پیامبر6 را از اوج امامت به حضیض امارت تنزل داده و آن را در حدّ سلطنت پایین آوردهاند. آنها معتقدند که میتوان زیر سایه سقیفه گرد هم آمد و برای پیامبر6 جانشین تعیین كرد.
این اعتقاد، پیامدهایی دارد؛ که پیروان سقیفه را سخت به چالش میکشد. آنها باید به سوالات و تناقضاتی که قدم به قدم سر بر میآورند و به پای ذهن میپیچند پاسخ دهند و از توجیهاتی که نه عقل آن را میپذیرد و نه نقل معتبر از آن پشتیبانی میکند به جد پرهیز کنند که این وادی وادی برهان است و ما تابع دلیل:
سوال اول اینکه؛ آیا رسول خدایی که در حوزه هدایت و دین، فقط سخن خدا را میگوید ﴿وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى﴾[6] کسی را برای جانشینی بعد از خود معرفی کرد یا نه؟
اگر بگویید تعیین کرد میگوییم: پس اصل اجتماع در سقیفه برای تعیین خلیفه از اساس غلط بود (برای همین بود که امام علی7 در آن شرکت نکرد) در نتیجه هر تصمیمی هم که در آن گرفتند باطل بود.
و اگر بگویید تعیین نکرد باید بپذیرید که این سخن شما اهانت به رسول خدا6 است زیرا لازمه اش این است که خدا و رسولش ـ معاذالله ـ به اهمیت «تعیین» جانشین پیامبر6 پی نبردند و «تعیین» هم نکردند؛ اما ابوبکر فهمید و عمر را به عنوان جانشین خود «تعیین» کرد.
«امرُ الله» اموری هستند که از دسترس و توان علمی و عملی نخبه ترین افراد هم خارج است؛ مانند تصمیم گیری درباره اینکه چگونه واجبات را بجا آوریم؟ یا چه کسی را پیامبر خدا قرار دهیم؟ و یا چه کسی از نظر کمالات انسانی در آن مقام هست که بتواند مسئولیت جانشینی پیامبر خدا را بر عهده گرفته و بی هیچ کم کاستی این وظیفه را به انجام رساند؟
سؤال دوم اینکه؛ اگر حق تعیین جانشین رسول خدا6 با خدا نیست و این حق مردم است؛ خدا در کدام آیه و یا رسول خدا6 در کدام روایت معتبر این حق را به مردم واگذار کرده است؟ ( در بالا تمسک به آیه 38/ شوری نقد شد)
سوم اینکه؛ اگر این حق واگذار شده، شکل عملی آن چگونه است؟ مردم جمع شوند و با رأی گیری جانشین رسول خدا6 را تعیین کنند؟!! اگر اینگونه است پس چرا خلیفه دوم اینگونه انتخاب نشد؟ و او با انتصاب شخص ابوبکر خلیفه رسول خدا شد. خدا و رسولش اینگونه گفته اند یا آنگونه؟ بگذریم از انتخاب خلیفه سوم که نه این بود و نه آن!
چهارم اینکه؛ چگونه میتوان کسی را که با انتخاب چند نفر انتخاب شده و در انتخاب او خدا و رسولش هیچ نقشی نداشته اند را خلیفه خدا و رسولش خواند و همه مسلمانان جهان را ملزم به پیروی از دستور او کرد؟
ما معتقدیم؛ که خداوند خود برای جانشینی پیامبر و رهبری امت اسلام کسانی را تعیین کرد و پیامبرش را مامور کرد تا در غدیر خم اولین آنها را به مردم معرفی کند. و همانگونه که مردم نسبت به رسول خدا6 فقط وظیفه ایمان و پیروی دارند و نه انتخاب، درباره این برگزیدگان الهی هم فقط وظیفه ایمان و پیروی دارند و نه حق انتخاب. برای همین، خدا او را برگزید و رسول خدا6 در غدیر معرفی کرد؛ مردم هم به دستور قرآن کریم موظف به اطاعت و پیروی هستند:
﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّـهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[7]؛
اى اهل ایمان! از خدا اطاعت كنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان اطاعت كنید.
صاحبان امر، بنا بر آنچه رسول خدا6 در خطبه غدیر فرمود امامان دوازده گانهای هستند که سر سلسله آنها امام علی7 است.[8]
جمع بندی
خواننده محترم کمی دقت در بخشی که گذشت عمق توطئه را بر ملا میکند.
ابوبکر در جواب حضرت زهرا3 میگوید: صدق الله و رسوله و... :
خدا راستگو است.
رسول خدا6 راستگو است
فاطمه3 راستگو است
فاطمه3 معدن حکمت است
فاطمه3 در جایگاه هدایت و رحمت قرار دارد
فاطمه3 رکن دین است
فاطمه3 سرچشمه حجت و دلیل است
سخن فاطمه3 حق است
سخن فاطمه3 غیر قابل انکار است
این تعریفها و تمجیدها انسان را به یاد یک جریان میاندازد توجه کنید:
[1] . سوره يوسف، آيه 40.
[2] . سوره الميزان، 11 / 177.
[3] . سوره انعام ، آيه 124.
[4] . سوره حديد، آيه 28.
[5] . سوره نساء، مانند 59.
[6] . سوره نجم، آيه 3ـ4.
[7] . سوره نساء، آيه 59.
[8] . رسول خدا6 در خطبه غدير فرمود: «يَا اَيُّها النُّاسُ مَنْ وَلِيُّکُمْ وَ اَوْلَي بِکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ فَقَالُوا اللهُ وَرَسُولُهُ فَقَالَ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِي مَوْلاه». کافي 1/295.