borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دهم»
كوتاهى عمر بنى‌اميّه‌

اين آخرين بخش از خطبه بالا است. بعضى معتقدند مشتمل بر مطلب مستقلّى است و ربطى به مطالب گذشته ندارد و در واقع در ميان اين بخش و بخش‌هاى گذشته، مطالب زيادى بوده كه «سيّد رضى رحمه اللّه» آن را نقل نكرده است و لذا پيوند روشنى بين اين بخش و قبل آن ديده نمى‌شود، ولى در عين حال، بعيد نيست كه رابطه معقولى بين اين دو بخش خطبه باشد، يعنى آنچه حذف شده كم و كوتاه بوده است.

گويى امام7 اشاره به آخرين جمله از بحث گذشته مى‌كند كه فرموده: آنچه را نمى‌دانيد و نمى‌بينيد در آن گمانه‌زنى نكنيد و با حدس و تخمين، درباره آن سخن نگوييد.

از جمله اين كه: گمان نبريد حكومت بنى‌اميّه، براى هميشه به كام آنها است، چنين نيست! چند صباحى مى‌گذرد و حكومت آنها براى هميشه سقوط مى‌كند.

مرحوم «سيّد رضى» اين بخش را چنين شروع مى‌كند، مى‌گويد قسمت ديگرى از اين خطبه چنين است : «(دائره حدس و گمان تا آنجا گسترش يافت كه) بعضى گمان كردند دنيا به كام بنى‌اميّه مى‌گردد و همه خوبى‌هايش را به آنان مى‌بخشد و آنها را از سرچشمه زلال خود، سيراب مى‌سازد، و (نيز گمان كردند كه) تازيانه و شمشير آنها از سر اين امّت برداشته نخواهد شد!» تعبير (مَعْقُولَةٌ عَلَى بَنِي أُمَيَّةَ) كه ترجمه تحت اللّفظى آن، اين است كه : «شتر دنيا را عقال و پاى‌بند زده‌اند و به دست بنى‌اميّه سپرده‌اند»، كنايه لطيفى است از تسليم چيزى، در برابر كسى. و جمله‌ (تَمْنَحُهُمْ دَرَّهَا) كه معناى تحت اللّفظى آن، چنين است : «شتر دنيا، شير خود را تمام به بنى‌اميّه مى‌بخشد» مكمّل جمله سابق‌ است. معمول عرب اين بوده است كه بسيارى از مسايل زندگى خود را به شتر تشبيه مى‌كرده‌اند كه نقش بسيار مهمّى در زندگى آنها داشته و اين گونه تشبيهات براى آنها گويا و دلنشين بوده است.

به هر حال، معمول افراد ظاهر بين و كم ظرفيّت اين است كه وقتى كسى را بر تخت قدرت سوار مى‌بينند كه در برهه‌اى از زمان مخالفان خود را كنار زده و دنيا به كامشان مى‌گردد، اين قدرت را طولانى يا جاودانى مى‌پندارند، در حالى كه هيچ كس جز خدا از آينده با خبر نيست و گمانه‌زنى‌ها درباره آينده، مخصوصا در مسايل سياسى كاملا بى‌اعتبار است، امّا «اولياء اللّه» كه علمشان از درياى علم پروردگار سرچشمه مى‌گيرد، مى‌توانند خبرهايى از آينده در اختيار مردم بگذارند و خبرى كه امام7 در اين بخش از خطبه بيان فرموده، از آنها است، چنان كه در ادامه سخن مى‌فرمايد : «كسانى كه چنين گمان مى‌كنند دروغ مى‌گويند (و در اشتباهند). »

«چه اين كه سهم آنان از زندگى لذّت‌بخش، جرعه‌اى بيش نيست كه زمان كوتاهى آن را مى‌چشند، سپس (قبل از آن كه آن را فرو برند) به كلّى بيرون مى‌افكنند»

اشاره به اين كه حكومت را تدريجا در اختيار مى‌گيرند و يكباره از دست مى‌دهند.

مى‌دانيم حكومت «بنى اميّه» بيش از «هشتاد سال» طول نكشيد - و به اصطلاح - لذّت‌بخش‌ترين آن، همان دوران چند ساله حكومت «معاويه» بعد از شهادت مولا «على7» و صلح با «امام حسن مجتبى7» بود كه چند سالى دنيا به كام او بود. بعد از او، حكومت كوتاه و پر دردسر «يزيد» بود، كه قيام امام حسين7 و رسوايى عجيبى كه از شهيد كردن آن حضرت برايش به وجود آمد و سپس قيام مسلمانان در مدينه، فضاى حكومت كوتاه كمتر از چهار سالش را تيره و تار كرد و بعد از او، حكومت در ميان آنها به سرعت عوض مى‌شد و حتّى دوران حكومت بعضى از آنها تنها شش ماه! بلكه حكومت «معاويهٔ بن يزيد» چهل روز! بود. حكومت برخی مانند «عبدالملك» حدود بيست سال به طول انجاميد و شايد علّتش اين بود كه به توصيه «حجّاج» گوش نداد و دست از خونريزى «بنى‌هاشم» كشيد.

به هر حال، همان طور كه امام7 پيش‌بينى فرموده بود، حكومت آنها كوتاه و قسمت عمده آن، ناگوار و آميخته با انواع ناآرامى‌ها و بدبختى‌ها بود.

تعبير به «هي مجّهٔ» اشاره به اين است كه آنها (بنى اميّه) مدّت زمان كوتاهى از زندگانى لذّت‌بخش مادّى بهره‌مند مى‌شوند، ولى مانند كسى كه غذاى لذيذى را در دهان مى‌گذارد و طعم آن را مى‌چشد، امّا موفق به فرو بردن آن نمى‌شود، اين حكومت لذّت‌بخش را به سرعت از دست خواهند داد و تاريخ هم گواه آن است كه حكومت كوتاه هشتاد ساله آنها، - جز در سال‌هاى محدودى - مملوّ از مخاطرات، نابسامانى‌ها، درگيرى‌ها، مشكلات عظيم و جابجايى‌هاى سريع بود.

نكته‌

درست است كه «بنى‌اميّه» حدود «هشتاد سال» بر كشورهاى اسلامى حكومت كردند و چهارده نفر از «آل ابوسفيان» و «آل مروان» زمام حكومت را يكى بعد از ديگرى در دست گرفتند[1] كه بعضى از آنها حكومتشان فقط حدود يك، يا چند ماه‌ و بعضى فقط هفتاد روز حكومت داشتند و حكومت برخی مثل هشام بن عبدالملك بيست سال به طول انجاميد و به طور متوسط هر كدام حدود شش سال حكومت داشتند، ولى حكومت آنها غالبا توأم با درگيرى‌ها و تضادها و ناكامى‌ها بود كه عمر اندك حكومتشان يكى از آن شواهد است. از جمله حوادث طولانى كه در اين مدّت واقع شد و «شهد» حكومت را در كام آنها مبدّل به «شرنگ» كرد، يکي قيام‌هايي بود که خوارج بر ضد بني اميه ترتيب دادند که حدوداً ده قيام است و يکي هم ساير گروه‌‌ها از جمله قيام حسين بن على7 و عبد الله بن زبير و . . . که حدوداً پانزده قيام است.


 

 


[1] . اين چهارده نفر عبارتند از:

1- معاويه، از سال 40 تا 61 هجرى قمرى.

2- يزيد بن معاويه، از 61 تا 64 هجرى قمرى.

3- معاويهٔ بن يزيد، 40 روز، يا دو ماه از سال 64 هجرى قمرى.

4- مروان بن حكم، 9 ماه از سال 65 هجرى قمرى.

5- عبد الملك بن مروان، 65 تا 86 هجرى قمرى.

6- وليد بن عبدالملك، 86 تا 96 هجرى قمرى.

7- سليمان بن عبدالملك، 96 تا 99 هجرى قمرى.

8- عمر بن عبدالملك، 99 تا 101 هجرى قمرى.

9- يزيد بن عبدالملك، 101 تا 105 هجرى قمرى.

10- هشام بن عبدالملك، 105 تا 125 هجرى قمرى.

11- وليد بن يزيد بن عبدالملك، 125 تا 126 هجرى قمرى.

12- يزيد بن وليد بن عبدالملك، 2 ماه و 10 روز، از سال 126 هجرى قمرى.

13- ابراهيم بن وليد بن عبدالملك، 70 روز از سال 126 هجرى قمرى.

14- مروان بن محمّد، مشهور به مروان حمار، 126 تا 132 هجرى قمرى.

(برگرفته از «سيره پيشوايان»).

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: