borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دهم»
انسان‌ با تمام‌ موجوديّت‌ و با شراشر وجود، عود مي‌كند

بنابراين‌ انسان‌ و حيوانات‌ و موجودات‌ ديگر همه‌ داراي‌ معادند، و به همان جائي‌ كه‌ ابتداي‌ خلقت‌ آنها از آنجا بوده‌، بازگشت‌ و مراجعت‌ مي‌نمايند. و يكي‌ از موجودات‌ و مخلوقات‌، انسان‌ است‌ و او هم‌ داراي‌ معاد است‌.

و چون‌ انسان‌ با تمام‌ موجوديّت‌ و مراتب‌ هستي‌ خود نزول‌ كرده‌ و با همگي‌ شراشر وجودش‌ پائين‌ آمده‌ است‌ لذا بايد با تمام‌ موجوديّت‌ و شراشر وجودش‌ دوباره‌ صعود نموده‌ و بازگشت‌ كند.

والاّ معاد او به‌ تمام‌ معني‌ الكلمه‌ تحقّق‌ نپذيرفته‌ است‌.

انسان‌ با تمام‌ موجوديّت‌ خود نزول‌ كرد، و در عالم‌ كثرت‌ پيدا شد، و لباس‌ طبع‌ و مادّه‌ را در بر نمود. همين‌ انسان‌ با تمام‌ اين‌ مجموعه‌ كه‌ عبارتند از بدن‌ و مثال‌ و نفس‌، از ظاهر و باطن‌، و از ملك‌ و ملكوت‌ بايد عود كند؛ و گرنه‌ اگر بنا بشود مقداري‌ از انسان‌ در اينجا بماند و مقدار دگر برگردد، انسان‌ با تمام‌ موجوديّت‌ خود بازگشت‌ نكرده‌ است‌.

﴿ثُمَّ إِلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُم‌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ﴾.[1]

«و سپس‌ بازگشت‌ شما به سوي‌ من‌ است‌، و بنابراين‌ من‌ شما را به‌ آن‌ اعمالي‌ كه‌ به جا آورده‌ايد آگاهي‌ و تنبّه‌ خواهم‌ داد. »

جهاني‌ كه‌ ما در آن‌ زيست‌ مي‌كنيم‌، دنياي‌ عَبَث‌ و بیهوده و بازي‌ نيست‌. انسان‌ خودش‌ را به‌ نفهمي‌ بزند يا نزند، أعمالش‌ در عالم‌ ضبط‌ و ثبت‌ است‌؛ و بلكه‌ همين‌ به‌ نفهمي‌ زدن‌ نيز ضبط‌ است‌.

بنابراين‌ انسان‌ از محاسبه‌ و مكاتبه‌ و محاكمه‌ بر كنار نيست‌؛ چون‌ انسان‌ تكلّم مي‌كند، مي‌بيند كه‌ دستگاه‌ مُسجِّله‌ (ضبط‌ صوت‌) كلماتش‌ را حرف‌ به‌ حرف‌ ضبط مي‌كند، و اگر انسان‌ كاغذ را يا صفحۀ كتاب‌ را ورق‌ زند، صداي‌ آن‌ صفحه‌ و آن‌ ورق‌ نيز منعكس مي‌گردد.

پس‌ انسان‌ نمي‌تواند در عالم‌ كون‌ و تكوين‌ چيزي‌ را مخفي‌ كند. پس‌ بازگشت‌ انسان‌ به‌ خداست‌، و او را از جميع‌ كرداري‌ كه‌ به جا آورده‌ است‌ مطّلع‌ و آگاه‌ مي‌نمايد.

﴿يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ في‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّـهُ إِنَّ اللَّـهَ لَطيفٌ خَبيرٌ﴾.[2]

حضرت‌ لقمان‌ كه‌ يكي‌ از حكماي‌ بزرگ‌ بوده‌، و بنا بر بعضي‌ از روايات‌ داراي‌ منصب‌ نبوّت‌ نيز بوده‌ است‌، ضمن‌ پندها و سفارشهائي‌ كه‌ به‌ فرزندش مي‌كند، اين است كه‌ مي‌گويد: «اي‌ فرزند دلبند من‌! اگر به‌ اندازۀ سنگيني‌ يك‌ دانه‌ از خردَل‌[3] به‌ وجود آيد و لباس‌ هستي‌ در بر كند، و در سنگي‌ بوده‌ باشد، يا در آسمان‌ها باشد، و يا در زمين‌ باشد؛ خداوند آن‌ را مي‌آورد و در يوم‌الجمع‌ كه‌ روز قيامت‌ است‌ حاضر مي‌سازد؛ و خداوند حقّاً به‌ تمام‌ موجودات‌ و عالم‌ آفرينش‌ لطيف‌ و نافذ و خبير و مطّلع‌ است‌.»

پس‌ با وجودي‌ كه‌ يك‌ دانۀ خردل‌ كه‌ در ميان‌ سنگي‌ بوده‌ و در پشت‌ كوهي‌ قرار گرفته‌ باشد يا در عمق‌ دريائي‌ يا در فضاي‌ جوّ و در آسمان‌ها بوده‌ باشد، و هر موجودي‌ كه‌ در ثقل‌ و سنگيني‌ به‌ اندازۀ اين‌ دانه‌ و اين‌ حبّۀ از خردل‌ بوده‌ باشد، از حيطۀ علم‌ و قدرت‌ و احاطۀ وجودي‌ و حياتي‌ حضرت‌ احديّت‌ مستور و خارج‌ نباشد؛ انسان‌ چگونه‌ مي‌تواند ادّعا كند كه‌ وجودش‌ و كردارش‌ و عقائدش‌ و صفاتش‌ از حيطۀ علم‌ و قدرت‌ خدا مستور است‌؟ و چگونه‌ هستي‌ خود را انكار مي‌كند؛ و معلوم‌ است‌ كه‌ اين‌ هستي‌ و وجود فعلي‌ در عالم‌ تكوين‌ ملازم‌ و مستلزم‌ ضبط‌ و ثبت‌ و تحقّق‌ معاد است‌؟

خداوند تبارك‌ و تعالي‌ داراي‌ قدرت‌ است‌، و انسان‌ را زنده مي‌كند؛ و آن‌ وقت‌ انسان‌ مي‌فهمد كه‌ در اين‌ دنيا عبث‌ خلق‌ نشده‌ بود، و روي‌ حساب‌ و كتاب‌ دقيق‌ بوده‌ است‌.

خواه‌ معاد را انكار كند يا نكند. بگويد كه‌: اين‌ معادي‌ را كه‌ پيغمبران‌ مي‌گويند، كسي‌ نرفته‌ است‌ كه‌ خبر آورد؛ چه‌ كسي‌ به‌ آخرت‌ سفر كرده‌ و خبر آورده‌ كه‌ چنين‌ و چنان‌ است‌؟ انسان‌ از نقطۀ نظر مدارك‌ حسّي‌ مي‌بيند كه‌ مي‌ميرد، بدنش‌ زير زمين مي‌رود و مي‌پوسد، و روحش‌ هم‌ كه‌ قابل‌ ديدن‌ نيست‌ كه‌ بگوئيم‌ زنده‌ است‌؛ پس‌ حقيقت‌ انسان‌ همين‌ بدن‌ عنصري‌ اوست‌ كه‌ آن‌ هم‌ از بين مي‌رود و متلاشي مي‌گردد، و از روح‌ هم‌ كه‌ خبري‌ نيست‌؛ پس‌ معادي‌ نيست‌، خبري‌ نيست‌.

﴿إِنْ هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثينَ﴾.[4]

دهريّين‌ و مادّيّين‌ چنين‌ مي‌گفتند كه‌: هيچ‌ خبري‌ نيست‌، معادي‌ نيست‌. «غير از زندگي‌ دنيا چيزي‌ نيست‌؛ ما زنده‌ مي‌شويم‌ و مي‌ميريم‌، و براي‌ ما بعث‌ و نشور و حشري‌ نخواهد بود.»

جواب‌ آن است كه‌ غير از پندار و استبعاد و ترتيب‌ مقدّمات‌ شِعري‌ و مغالطه‌اي‌ چيزي‌ بيان‌ نكرديد!

چرا جاي‌ تعجّب‌ است‌؟ شما نظري‌ به‌ اصل‌ خلقت‌ و ابتداي‌ آفرينش‌ خودت‌ بنما و ببين‌ از چه‌ بودي‌!

عجائب‌ آفرينش‌ انسان‌، كمتر از عجائب‌ عود او به سوي‌ خدا نيست‌

داستان‌ خلقت‌ انسان‌ عجيب‌ و عجيب‌تر نيست‌؟! بنده‌ يك روز به‌ بنده‌زاده‌ها مي‌گفتم‌: در آيات‌ آفاقيّۀ حضرت‌ ربّ العزّهٔ‌ هر وقت‌ فكر مي‌كنم هيچ گاه‌ مانند تفكّر در جنين‌ و طفل‌ در شكم‌ مادر اينقدر دچار تحيّر و سرگشتگي‌ نمي‌شوم‌.

انسان‌ اصلش‌ از نطفه‌ است‌. بعد عَلقه‌ مي‌شود و پس‌ از آن‌ مُضغه‌ و سپس‌ استخوان‌، و گوشتي‌ هم‌ بر روي‌ آن‌ مي‌پوشد. و اين‌ دوراني‌ كه‌ جنين‌ در رحم‌ مادر طيّ مي‌كند تا تبديل‌ به‌ انسان‌ كامل مي‌گردد و نَفَس‌ مي‌كشد و داراي‌ شعور و عقل‌ مي‌شود و پا به‌ دنيا مي‌گذارد، چه‌ خبرها هست‌!

و پس‌ از آنكه‌ به‌ دنيا قدم‌ گذاشت‌ و به‌ گفتگو پرداخت‌ و فرياد أنا رَجُلٌ او بلند شد، اين‌ تحوّلات‌ و تطوّرات به قدري‌ عجيب‌ و غريب‌ است‌ كه‌ همين كه‌ انسان‌ بخواهد تفكّر كند و در مدارج‌ و معارج‌ صعودي‌ و تكاملي‌ اين‌ نطفه‌ تدبّر نمايد عقلش‌ مي‌ايستد و زبانش‌ لال‌ مي‌شود.

خلقت‌ همۀ موجودات‌ عجيب‌ است‌ وليكن‌ تعجّب‌ در طيّ مراحلِ تكاملي‌ نطفه‌ بسيار است‌.

در چند مورد كه‌ خداوند در قرآن‌ كريم‌ داستان‌ جنين‌ انسان‌ را بيان مي‌كند، با بزرگي‌ و عظمت‌ ياد مي‌كند؛ و در يك‌ جا مي‌فرمايد:

﴿فَتَبارَكَ اللَّـهُ أَحْسَنُ الْـخالِقينَ﴾.[5]

خودش‌ به‌ خودش‌ مي‌گويد: بَه‌ بَه‌ از اين‌ خدا! مبارك‌ باد آن‌ دستي‌ كه‌ چنين‌ آفريده‌ است‌؛ پر بركت‌ باد و پر بركت‌ است‌ آن‌ پروردگاري‌ كه‌ بهترين‌ خلقت‌ كنندگان‌ است‌.

و واقعاً پر بركت‌ و پر جود است‌ چنين‌ دستي‌ كه‌ چنين‌ مي‌آفريند.

در اين صورت‌ زنده‌ كردن‌ مردگان‌ از قدرت‌ خدا چه‌ بُعد و استبعادي‌
دارد؟

شگفتي‌هاي‌ خلقت‌ انسان‌ و زنده‌ شدن‌ زمين‌ در بهاران‌ دليل‌ بر معاد است‌

يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ في‏ رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَ نُقِرُّ فِي الْأَرْحامِ ما نَشاءُ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَ مِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلى‏ أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئاً وَ تَرَى الْأَرْضَ هامِدَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ وَ أَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهيجٍ * ذلِكَ بِأَنَّ اللَّـهَ هُوَ الْحَقُّ وَ أَنَّهُ يُحْيِ الْمَوْتى‏ وَ أَنَّهُ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَديرٌ * وَ أَنَّ السَّاعَةَ آتِيَةٌ لا رَيْبَ فيها وَ أَنَّ اللَّـهَ يَبْعَثُ مَنْ فِي الْقُبُورِ.[6]

«اي‌ مردم‌! اگر از بعث‌ و برانگيخته‌ شدن‌ انسان‌، و زنده‌ شدن‌ و قيام‌ او در پيشگاه‌ خداي‌ عزّوجلّ در شكّ هستيد، بدانيد كه‌: ما ابتداي‌ آفرينش‌ شما را از خاك‌ قرار داديم‌؛ و پس‌ از آن‌ از نطفه‌، و سپس‌ از عَلقه‌، و پس‌ از آن‌ از مُضغه‌ با خلقت‌ كامل‌ شده‌ يا كامل‌ نشده‌ (و البتّه‌ قبل‌ از اينكه‌ صورت‌ بندي‌ كنيم‌ كامل‌ نبود و بدون‌ صورت‌ بود، بعد صورت‌ آفريديم‌ و خلقتش‌ كامل‌ شد) تا براي‌ شما (قدرت‌ خويش‌ را) روشن‌ و آشكار كنيم‌؛ و آنچه‌ بخواهيم‌ در رَحِم‌ مادر مستقرّش‌ مي‌نمائيم‌ تا زمان‌ مشخّص‌ و معيّني‌ كه‌ بايد پا از رَحِم‌ به‌ دنيا گذارد.

و سپس‌ شما را به‌ صورت‌ طفلي‌ از رحم‌ بيرون‌ مي‌آوريم‌. و پس‌ از آن‌ شما را (همين طور مرحله‌ به‌ مرحله‌ جلو مي‌بريم‌) تا به‌ مقام‌ رشد و استحكام‌ خود برسيد. بعضي‌ از شما (قبل‌ از پيري‌) وفات‌ مي‌يابد و بعضي‌ ديگر به‌ پست‌ترين‌ مراحل‌ زندگاني‌ و ضعيف‌ و ناچيزترين‌ دوران‌ عمر بازگشت‌ مي‌نمايد تا آنجا كه‌ بعد از علم‌ و آگاهي‌، چيزي‌ نداند.

و زمين‌ را مي‌بيني‌ ساكت‌ و صامت‌ و بي‌حركت‌ و خموش‌؛ چون‌ ما بر آن‌، آب‌ از آسمان‌ فرود آريم‌، به‌ اهتزاز و جنبش‌ در مي‌آيد و نموّ مي‌كند و بارور مي‌گردد و از هر جفتِ با بهجت‌ و طراوتي‌ مي‌روياند.

اينها همه‌ دليل‌ بر اينست‌ كه‌ فقط‌ خداوند حقّ است‌، و آن‌ خداوند مردگان‌ را زنده مي‌كند، و او بر هر چيزي‌ تواناست‌؛ و اينكه‌ ساعت‌ بر پا شدن‌ قيامت‌ آمدني‌ است‌ و در آن‌ شكّي‌ نيست‌؛ و اينكه‌ خداوند تمام‌ كساني‌ كه‌ در قبرها هستند مبعوث مي‌گرداند.»

آري‌ تمام‌ اين‌ حوادث‌ و وقايع‌ دليل‌ بر وحدانيّت‌ و حقّانيّت‌ ذات‌ مقدّس‌ اوست‌.[7]

 


[1] . ذيل‌ آيۀ 15، از سورۀ 31: لقمان‌.

[2] . آيۀ 16، از سورۀ 31: لقمان.

[3] . گياهي‌ است‌ مانند فلفل‌ كه‌ دانه‌هاي‌ كوچك‌ و سياه‌ و سوزنده‌ دارد.

[4] . آيۀ 37، از سورۀ 23: المؤمنون‌.

[5] . ذيل‌ آيۀ 14، از سورۀ 23: المؤمنون‌.

[6] . آيات‌ 5 تا 7، از سورۀ 22: الحجّ.

[7] . پایان گفتار آیهٔ الله سید محمدحسین طهرانی.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: