borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دهم»
محبوبترين بندگان خدا

امام7 در آغاز اين خطبه- همان گونه كه درگذشته نيز اشاره شد- صفات اولياء اللّه و پرهيزگاران و سالكان الى اللّه را به عالى‌ترين وجهى توصيف كرده است، به گونه‌اى كه «ابن ابى الحديد» در «شرح نهج البلاغه» خود مى‌گويد : «اصحاب طريقت و حقيقت، علم و دانش را از اين خطبه امام7 گرفته‌اند كه حال عارف كامل را در آن بيان فرموده است‌».[1]

بعضى معتقدند كه امام7 در واقع خود را در اين بخش از خطبه معرّفى فرموده،

چرا كه اين صفات والا، جز در امثال او پيدا نمى‌شود. ولى بهتر آن است كه گفته شود، بيان امام7 شرح حال و تبيين صفات كلّى از عارفان كامل و رهروان راستين راه حقّ است، كه او و همسرش و فرزندان معصومش، بعد از رسول خدا6 بارزترين مصداق آن مى‌باشند.

به راستى دقّت در اين بخش از خطبه، نشان مى‌دهد كه امام7 هيچ نكته مهمّى را در تبيين حال اين انسان‌هاى كامل، فروگذار نفرموده است. و جالب اينكه حدود «چهل صفت» از صفات آنها را در اين بيان فشرده، ذكر فرموده است.

نخست، روى سخن را به همه رهروان اين راه كرده، مى‌فرمايد : «اى بندگان خدا! محبوب‌ترين بندگان نزد خداوند كسى است كه او را (در راه پيروزى بر هوس‌هاى سركش) نفسش يارى كرده است».

اين جمله كه در آغاز اين كلام مهمّ آمده است، اشاره به اين نكته دقيق است كه پيمودن اين راه- جز به يارى خدا- براى هيچ كس ممكن نيست، چرا كه خطرات و پرتگاه‌ها، آن قدر زياد است كه آدمى با نيروى محدود خويش، نمى‌تواند از اين راه به سلامت بگذرد، جز اينكه توكّل بر خدا كند و خود را به او بسپارد و از درياى بى‌كران لطف و قدرتش كمك بگيرد. همان گونه كه قرآن با صراحت مى‌گويد : «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى‏ مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَداً»، و اگر فضل و رحمت الهى بر شما نبود، هرگز احدى از شما پاك نمى‌شد».[2] ناگفته پيداست كه هدايت‌ها و حمايت‌ها و اعانت‌هاى الهى بى‌حساب نيست، بايد سر تا پا تسليم شد و با قلبى مملوّ از عشق به پروردگار، به در خانه او رفت.

سپس امام7 به بيان نتيجه اين اعانت الهى پرداخته، مى‌افزايد : «آن كس، حزن‌ و اندوه را شعار [لباس زيرين‌] و ترس از خدا را جلباب [لباس رويين‌] خود قرار داده است» (فَاسْتَشْعَرَ الْحُزْنَ، وَ تَجَلْبَبَ الْخَوْفَ).

«استشعر» از مادّه «شعار» به معناى «لباس زيرين» است و قرار دادن حزن و اندوه، به منزله لباس زيرين، به اين معنا است كه اين گونه افراد با ايمان، در درون خويش، از ايّام گذشته عمر كه تلاش و كوشش كافى در اطاعت معبود نكرده‌اند، اندوهگين‌اند، اندوهى سازنده كه آنها را به حركتى جبران كننده در آينده وا مى‌دارد.

«تجلبب» از مادّه «جلباب» به معناى «چادر» يا «لباس رويين» است و قرار دادن خوف و ترس را به منزله لباس رويين، اشاره به اين است كه اين افراد مخلص و مؤمن، پيوسته مراقب خويش‌اند و از اين بيم دارند كه لغزش‌هايى از آنها سرزند، يا اعمالى انجام دهند كه نام آنها را از طومار «مخلصان» و «سعدا» حذف كند.

اين احتمال نيز وجود دارد كه غم و اندوهشان براى فراق محبوب و ترسشان از عدم وصال باشد.

سپس امام7 به نتيجه آن حزن و خوف سازنده پرداخته، مى‌فرمايد : «در نتيجه، چراغ هدايت در قلبش روشن شده و وسيله پذيرايى، براى روزى را كه در پيش دارد، (روز مرگ و رستاخيز) براى خود فراهم ساخته است».

روشن شدن چراغ هدايت، اشاره به تابش انوار معارف الهيّه بر آينه قلب آنها است، كه به مصداق : «وَ اتَّقُوا اللَّـهَ وَ يُعَلِّمُكُمُ اللَّـهُ»، تقوا را پيشه كنيد و خداوند به شما تعليم مى‌دهد»[3] ميوه شيرينى است كه از اين درخت، مى‌چينند.

تعبير به «قرى» كه به معناى «وسيله پذيرايى از ميهمان» است، نشان مى‌دهد كه‌ روز مرگ، يا روز رستاخيز، كه از هولناك‌ترين روزها است، براى آنان به اندازه‌اى دلپذير است كه همچون روزى است كه ميهمان شايسته‌اى در سراى ميزبان كريمى وارد مى‌شود. گويى مقام آنها همچون مقام شهدا است كه ميهمان خدا هستند و از خوان احسان او، روزى مى‌گيرند. «بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ».[4]

سپس به صفات ديگرى از اين بنده محبوب الهى اشاره كرده، مى‌افزايد : «او دور را براى خود نزديك و سختى را آسان نموده است» اشاره به اين كه، پايان عمر و قيامت را كه بسيارى دور مى‌پندارند، نزديك مى‌بيند و به همين دليل، تحمّل شدايد و سختى‌هاى اطاعت و ترك گناه در اين راه براى او آسان مى‌شود.

در ادامه اين سخن، به پنج نكته ديگر، كه هر كدام حاوى وصفى از اوصاف اين بندگان مخلص و عارف است اشاره كرده، مى‌فرمايد : «او (با ديده حق بين) نگاه كرده و (حقايق هستى و عظمت پروردگار را در همه جاى جهان) ديده است. به ياد خدا بوده و به همين دليل، اعمال نيك فراوان به جا آورده است، و از آب گوارایى كه به آسانى (با امدادهاى الهى) در اختيارش قرار گرفته، سيراب گشته و يكباره آن را سركشيده است، و راه هموار و مستقيمى را (كه خدا به او نشان داده) پيموده است».

در اين جمله‌هاى كوتاه و پر معنا از يك سو، اشاره به اهميّت تفكّر و نظر در جهان هستى و مسايل زندگى مى‌كند، كه سبب بصيرت كامل و معرفهٔ اللّه مى‌شود و از سوى ديگر، اشاره به تداوم ياد خدا مى‌نمايد، كه سبب احياى قلوب و آرامش دل‌هاست:

«أَلا بِذِكْرِ اللَّـهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»[5] سپس اشاره به سيراب شدن از سرچشمه وحى و كلمات پربار معصومين مى‌كند، كه به لطف الهى در اختيار بندگان قرار گرفته و اولياء اللّه بى‌دغدغه و بدون ترديد از اين شراب طهور، سيراب مى‌شوند و لا جرعه آن را سر مى‌كشند و سرانجام در جادّه‌اى كه مستقيم و استوار است، گام مى‌نهند و به سوى قرب الهى و معرفت محبوب پيش مى‌روند و به گفته شاعر:

 

وجه خدا اگر شودت منظر نظر

 

زين پس شكى نماند كه صاحب نظر شوى!

گر نور عشق حقّ به دل و جانت اوفتد

 

باللّه كز آفتاب فلك خوبتر شوى!

سپس امام7 در شش وصف ديگر، به برنامه‌هاى خودسازى اين بندگان مخلص پرداخته و نتايج درخشان آن را نيز شرح مى‌دهد، مى‌فرمايد: «(اين بنده مخلص خدا) جامه شهوات را از تن بيرون كرده و از تمام همّ و غم‌‌ها - جز يك اندوه - خود را تهى ساخته و تنها به آن مى‌انديشد (همّ و غم او تنها وصال محبوب و قرب پروردگار اوست) و اين زهد و اخلاص، او را از نابينايى‌ها رهايى بخشيده و از زمره هواپرستان خارج ساخته است، (بدين سبب) كليد درهاى هدايت و قفل درهاى ضلالت گرديده. ».

آرى، رها كردن شهوات و دل مشغولى‌ها و چشم دوختن به آن نقطه واحدى كه مبدأ عالم هستى است، سبب بينايى چشم جان انسان مى‌گردد و نه تنها رهرو راه حقّ مى‌شود، كه رهبر ديگران مى‌گردد، لطف الهى، كليد درهاى هدايت را در دست او مى‌نهد و قفل درهاى جهنّم را به او مى‌سپارد، كه نخستين را باز كند و ديگرى را ببندد.

در ادامه اين سخن، باز به شش وصف ديگر، كه اوصاف پيشين را تكميل مى‌كند اشاره مى‌فرمايد و مى‌گويد : «(اين بنده خالص) راه هدايت را با بصيرت دريافته، و در آن گام نهاده و نشانه‌هاى اين راه را به خوبى شناخته، و از امواج متلاطم شهوات گذشته است و از ميان دستگيره‌هاى هدايت، به مطمئن‌ترين آنها چنگ زده و از رشته‌ها (ى نجات) به محكم‌ترين آنها متمسّك شده است، به همين دليل، در مقام يقين به آنجا رسيده كه (حقايق را) همانند نور آفتاب مى‌بيند. ».

در واقع در صفات پيشين بيشتر روى جنبه‌هاى عملى تكيه شده بود و در اينجا روى جنبه‌هاى علمى و عقيدتى تكيه شده، خارج شدن از صفت نابينايى و كنار زدن‌ حجاب‌هاى هواپرستى و پيدا كردن راه و شناخت علامت‌ها و نشانه‌ها و عبور از درياى متلاطم شهوات و چنگ زدن به محكم‌ترين دستگيره‌هاى هدايت كه قرآن مجيد و كلمات معصومين و راسخان در علم است، سبب مى‌شود كه اين بنده خالص به مقام «حقّ اليقين» برسد، چشم حق‌بينش گشوده شود و جهان غيب را با چشم دل، همچون آفتاب ببيند و اين بالاترين افتخار و موهبتى است كه نصيب انسانى مى‌شود و برترين پاداشى است كه به راهيان راه حق داده مى‌شود.

در قسمت قبل، سخن از سلوك راه‌هاى صاف و محكم‌ و گشودن چشم، به روى حقايق بود و در اين بخش نيز هر دو، با تعبير ديگرى تكرار شده است. ولى همان گونه كه گفته شده، در بخش سابق از جنبه‌هاى عملى سخن مى‌گويد و در اين بخش، از جنبه‌هاى علمى، يعنى شناخت راه و گام نهادن در طريق روشن و مطمئن، در هر دو قسمت لازم است.

 


[1] . شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، جلد 6، صفحه 365.

[2] . سوره نور، آيه 21.

[3] . سوره بقره، آيه 282.

[4] . سوره آل عمران، آيه 169.

[5] . سوره رعد، آيه 28.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: