كساني كه در اين دنيا دنبال معارف الهيّه نرفتند، خدا را نشناختند، و بر خلاف غرائز خدادادي و در جهت انحراف حركت كردند، اهل ستم و گناه و شقاوت بودند؛ همانطور كه روح آنها در اين دنيا ظلماني است، و بين آنها و بين حقيقت حجاب و ستري واقع شده و نور ندارند، در آنجا هم نور ندارند.
﴿وَ مَنْ لَمْ يَجْعَلِ اللَّـهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ﴾.[1]
«و كسي كه خداوند براي او نور قرار نداده است، پس آن كس نور ندارد. »
شخص بينور، بينور است. هر جا برود بينور است. زيد بن عمرو، زيد بن عمرو است؛ در مسجد، در خيابان، در منزل، هر جا باشد خود اوست.
﴿وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبيلاً﴾.[2]
«و كسي كه در اين عالم، در اين نشْأَه، كور باشد، در آخرت هم كور است، و راهش گم است. »
مراد از كوري، نه كوري چشم ظاهر است. براي اين چشمها در قيامت كوري نيست.
كوري مال قلبي است كه واقعيّات را ادراك نميكند، و در اوهام و اباطيل به سر ميبرد. پس بنابراين، آن كسي كه كور باطن است، در آخرت نيز كور باطن است. ﴿وَ مَنْ كانَ في هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى﴾.
كسي كه چشم بصيرتش به كُحل هدايت مُكَحَّل نگرديده است، و ادراك أسرار عالم نكرده، و ربط با خداي خود پيدا ننموده، و اتّكاء و اعتمادش بر ذات ازلي و ابدي قرار نگرفته، و به دنبال هوسهاي نفساني و هواجس وَهمي رفته، و بالنّتيجه ديدۀ قلب خود را در اينجا كور نموده است؛ در آنجا هم كور است، آنجا هم محجوب است.
چون چرك و كثافت روي چراغ را گرفته باشد، نميگذارد نور دروني آن به بيرون بتابد؛ و آن نور دروني محبوس و زنداني ميشود. چراغ روشن است، و با اين وصف، خانه تاريك.
[1] . ذيل آيۀ 40، از سورۀ 24: النّور.
[2] . آيۀ 72، از سورۀ 17: الإسرآء.