borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دهم»
5 ـ بروز نفاق‌ها و كينه‌هاى خفته

خطبه‌ى حماسى فاطمه3 پس از حمد و ثناى الهى، اشاره به حكمت برخى از دستورات خدايى، گذرى بر تاريخ ذلت بار جاهلى و نگاهى به سير عزت يابى عرب از رهگذر رسالت نبوى و رشادت‌هاى على7، با تحليل ريشه‌هاى فتنه‌ى سقيفه دنبال مى‌شود:

«آن هنگام كه خداى تعالى همسايگى پيامبران را براى رسول خويش برگزيد دورويى‌ها آشكار و كالاى دين كهنه و بى خريدار گشت. خشم فروخورده‌ى گمراهان زبانه كشيد و كمترين گمنامان به سالارى رسيد. پيشواى اهل باطل آواز درداد و يكه تاز ميدان شما گرديد.

شيطان از كمين گاه خويش سر برآورد و شما را به خود دعوت كرد و ديد كه چه زود اجابتش نموديد و در دام فريبش خزيديد. چون شما را به حق كشى فراخواند، لبيك شما را دريافت و چون شما را در مقابل حق به خشم و غضب درآورد، شما را غضبناك يافت.»[1]

حضرت زهرا3 ريشه‌اى‌ترين عامل شعله ورى فتنه را نفاق‌هاى در نهان خفته معرفى مى‌كند. قساوتمندان به ظاهر مسلمان شده، عقب ماندگان به ظاهر رشد يافته، گمراهان به ظاهر هدايت شده، آتش تعصب‌ها و كينه‌هاى قومى قبيله‌اى را در نهاد خويشتن فرو ننشانده‌اند، به تهذيب و تزكيت نفوس خويش نپرداخته‌اند، سطح معرفت‌هاى خود را ترقى نداده‌اند وليكن داعيه‌ى دين و ايمان را پوششى براى ظلمت و قساوت درونى شان قرار داده، همواره مترصد فرصتى گشته‌اند تا از پشت بر اسلام خنجز بزنند.

چه كسى باور مى‌كرد كه پيشتازان جنگ و جهاد، سوداگران جان و انفاق كنندگان مال، در نهان دل‌هايشان دورويى بپرورانند؟! چه كسى باور مى‌كرد كه پيشتازان بيعت با على7 در روز غدير از او كينه‌ها و نفرت‌ها به دل داشته باشند؟! در آن زمان چه كسى جرأت مى‌كرد داعيه داران جانبازى در راه خدا را منافق خطاب نمايد؟! چه كسى شهامت آن را داشت كه فداسازان جان و مال در راه خدا را فريب خوردگان شيطان بخواند؟! چه كسى مى‌توانست پرده‌هاى دروغين دين و ايمان را فروافكند و باطن ظلمت و ضلالت را برملا نمايد؟!

هيچ کس نبود جز زهراى اطهر3؟! چه كسى جز زهرا3 مى‌توانست فرياد برآورد كه هر چند بهانه‌ها و شعارهايتان مردم فريب و زيبا؛ اما حقيقت كارتان زشت و نازيباست؟! هر چند خود را خاموش كنندگان فتنه مى‌خوانيد؛ اما فتنه افروزان حقيقى شماييد. هر چند خود را قرآن گرا مى‌دانيد؛ اما در عمل، به دامن شيطان گريزانيد.

 

شعارهايتان جملگى دروغ و نيرنگ

 

و كارهايتان برافروزاننده‌ى فتنه و ننگ:

هنوز از عهد و قرارى چيزى نگذشته و سوز سينه‌ى ما خاموش نگشته بود؛ زخم دل ما التيام نگرفته و پيامبر هنوز دفن نگرديده بود كه آنچه نبايست كرديد و آنچه از آنتان نبود، برديد و بدعتى بزرگ پديد آوريد. بهانه آورديد كه از فتنه مى‌ترسيم؛ اما بدانيد كه خود را به قعر آتش فتنه افكنديد؛ چرا كه آتش دوزخ، كافران را از هر سو فرامى گيرد.

«شما كجا و فتنه خواباندن كجا؟! دروغ مى‌گوييد و راهى جز راه حق مى‌پوييد! وگرنه اين كتاب خداست در ميان شما! نشانه‌هايش بي كم و كاست هويدا و امر و نهى آن روشن و آشكاراست! شما به چنين كتابى پشت نموده‌ايد. واى بر شما! آيا مى‌خواهيد از آن رو گردانيد يا به غير آنچه در آن است، حكم نماييد؟! كسى كه جز تسليم محض در مقابل خداوند، آيينى پذيريد، روى رضاى پروردگار نبيند و در آخرت با زيانكاران نشيند.»[2]

صحيفه‌ى تاريخ اين چنين در پيش روى ما گشوده شده و كلمات آگاهى بخش فاطمه3 اين چنين در گوش جان‌ها طنين انداز گشته است. و اين ثمره، به بهاى اندك محقق نشده است. بهاى اين روشنگرى‌ها، درهم شكسته شدن سينه و پهلوى زهراى اطهر3، سيلى خوردن و نيلى شدن آن چهره‌ى مطهر و 25 سال مظلوميت و سكوت كشنده‌ى حيدر7 است. آرى، ما ميراث دار خون سينه و پهلوى شكسته‌ى زهراى اطهريم. بارى، اين بيان‌هاى گران بها براى عبرت ما شيعيان است: ﴿فَاعْتَبِرُوا يا أُولِي الْأَبْصارِ﴾؛[3] پس پند و عبرت بگيريد اى صاحبان انديشه!

اگر به تهذيب نفوس و خالص سازى نيات و اعمالمان همت نگماريم، از تاريخ عبرت نگرفته‌ايم! اگر لحظه‌اى از اهل بيت: جدا گرديم، از تاريخ عبرت نگرفته‌ايم! اگر گذاشتيم منافقان به لانه خزيده‌ى ديروز سر از لانه بيرون آورند و يكه تازان ميدان شوند، عبرت نگرفته‌ايم!

بزرگ‌ترين رسالت اين قسمت از خطبه‌ى حضرت زهرا3 شناساندن چهره‌ى نفاق و عملكرد موذيانه‌ى منافقان است. منافقان، همواره مترصد فرصتند و به محض اين كه زمينه را آماده ببينند به ميدان مى‌آيند و پرده از قساوت‌ها و خباثت‌هاى باطنى خويش بر می‌‌‌افكنند. ميزان ميدان دارى منافقان به هوشيارى و آگاهى مردمان وابسته است.

منافقان، هم طراز كافران هستند. در واقع مى‌توان گفت: نفاق، چيزى جز كفر باطنى و ايمان ظاهرى نيست و از آنجا كه سعادت و شقاوت انسان در گرو حقايق باطنى است، منافقان كه در باطنشان كفر وجود دارد، در زمره‌ى كافران به شمار مى‌روند و حتى به يك لحاظ از كفار بدترند؛ زيرا نقاب بر چهره زده، در پشت اسلام ظاهرى سنگر گرفته، براى مردم شناخته نمى‌شوند و ضررشان بر جامعه‌ى اسلامى بيشتر است. از اين رو آيات زيادى دلالت مى‌كنند بر اين كه منافقان اهل عذاب هستند؛ بلكه بدترين عذاب‌ها را دارند. نظير: ﴿إِنَّ الْـمُنافِقينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ﴾؛[4] منافقان در پايين‌ترين و پست‌ترين درجات آتشند. ﴿إِنَّ اللَّـهَ جامِعُ الْمُنافِقينَ وَ الْكافِرينَ في‏ جَهَنَّمَ جَميعاً﴾؛[5] خداوند، منافقان و كافران را در جهنم جاى مى‌دهد.

با توجه به نكته‌ى فوق، نفاق چيزى جداى از كفر به شمار نمى‌آيد و در حقيقت آنچه هست يا كفر است يا ايمان. از اين روست كه خداوند متعال، پيامبر رحمت را به شدت و خشونت با منافقان مأمور مى‌گرداند و آنان را هم طراز با كافران از اهل جهنم مى‌خواند: ﴿يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفَّارَ وَ الْمُنافِقينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْـمَصيرُ﴾؛[6] اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنها سخت بگير! جايگاهشان جهنم است و چه بدسرنوشتى است!

از همين روست كه پاره‌ى وجود پيامبر حضرت زهرا3 نيز منافقان را هم طراز كافران از هلاك شدگان آتش جهنم مى‌شمارد، بر سست عنصران منافقان مى‌خروشد و نقاب از چهره‌هاى زشتشان فرومى افكند. تا ديگر براى نقاب كهنه‌ى نفاق، تا هميشه‌ى تاريخ، رنگ و لعاب و فريبى باقى نماند. ايشان مي‌فرمايد:

«بهانه آورديد كه از فتنه مى‌ترسيم؛ اما بدانيد كه خود را در قعر آتش فتنه افكنده‌ايد؛ چرا كه آتش جهنم كافران را از هر سو احاطه كرده است. . . . چندان درنگ نكرديد كه اين اسب سركش، رام و افسارش در دست قرار يابد. نوايى ديگر ساز كرديد و شعله‌هاى فتنه را فروزان ساختيد. اغواى شيطان را اجابت نموديد و در خاموش سازى انوار دين، همت گماشتيد. در اقامه‌ى سنت پيامبر، اهمال و سستى روا داشتيد. به ظاهر طرفدارى از دين مى‌نماييد و در باطن به نفع خويش عمل مى‌كنيد و نسبت به اهل بيت پيامبر و فرزندانش حيله و نيرنگ روا مى‌داريد.»[7]

و در جايى ديگر در ميان زنان مهاجر و انصار كه به ملاقاتش آمده بودند نامردان دوروىِ روزگار را اين گونه مورد نكوهش قرار مى‌دهد:

«صبح كردم در حالى كه به خدا سوگند دنياى شما را دوست نمى‌دارم و از مردان شما خشمناك و بيزارم. درون و بيرونشان را آزمودم و نامشان را از دهان خويش به دور افكندم. از آنچه كرده‌اند، ناخشنودم. چه زشت است كندى شمشيرها.»[8]

و آنگاه پرده از راز حق كشى‌ها و كينه توزى‌هاى اين دون صفتان فرو مى‌افكند:

«واى بر آنان! چرا نگذاشتند حق در مركز خود قرار يابد و خلافت بر پايه‌هاى نبوت استوار ماند؟ چرا حق را از خانه‌اى كه جبرييل در آن فرو مى‌آمد به خانه‌ى ديگر بردند؟ و حق را از دست على كه عالم به امور دنياست گرفتند؟

بدانيد كه اين زيان بزرگ و آشكارى است! چه باعث شد كه على7 كينه توزى نمايند و انتقام گيرند؟ چون سوزش تيغ او را چشيده‌اند و پايدارى او را ديدند كه نسبت به مرگ بى اعتنا بود. ديدند كه چگونه بر آنان مى‌تازند و با دشمنان خدا نمى‌سازد و آنان را عقوبت مى‌كند و در راه رضاى خدا با شدت و قاطعيت رفتار مى‌كند.»[9]

و در پى اين گفتار، حقيقت حال منافقان را براى هميشه در گوش جان تاريخ، طنين انداز مى‌گرداند:

اكنون بياييد و بشنويد: شگفتا كه روزگار چه شگفتى‌ها در پس پرده دارد و چه بازيچه‌ها يكى پس از ديگرى بيرون مى‌آورد! اگر تعجب نمايى، پس گفته‌هاى آنان تعجب آور است.

«به راستى مردان شما چرا چنين كردند؟ اى كاش مى‌دانستم به چه پناهگاهى تكيه داده‌اند؟ و كدام ستون استوار را انتخاب نمودند؟ و به كدامين ريسمان چنگ زدند؟ و بر كدام فرزند و خاندانى پيشى گرفتند و غلبه نمودند؟

شگفتا چه دوستان دروغين و سرپرستان نااهلى را انتخاب كردند! و چه زشت است سرانجام ستمكاران كه جايگزين بدى برگزيدند! سر را گذاشته به دُم چسبيدند؛ پى عامى رفتند و از عالم نپرسيدند!

نفرين بر مردمى نادان كه فسادكارند و فسادكارى خود را نيكوكارى مى‌پندارند! بدانيد كه آنان فاسدند، هر چند خويش را فاسد ندانند!

واى بر آنان! آيا آن كه مردم را به راه راست مى‌خواند، سزاوار پيروى است يا آن كه خود راه را نمى‌داند؟ در اين باره چگونه داورى مى‌كنيد؟»[10]

 


[1] . [فَلَمَّا اخْتَارَ اللَّـهُ لِنَبِيِّهِ دَارَ أَنْبِيَائِهِ وَ مَأْوَى أَصْفِيَائِهِ ظَهَرَ فِيكُمْ حَسَكَةُ النِّفَاقِ وَ سَمَلَ جِلْبَابُ الدِّينِ وَ نَطَقَ كَاظِمُ الْغَاوِينَ وَ نَبَغَ خَامِلُ الْأَقَلِّينَ وَ هَدَرَ فَنِيقُ الْمُبْطِلِينَ- فَخَطَر فِي عَرَصَاتِكُمْ وَ أَطْلَعَ الشَّيْطَانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ هَاتِفاً بِكُمْ فَأَلْفَاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجِيبِينَ وَ لِلْعِزَّةِ فِيهِ مُلَاحِظِينَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفَافاً وَ أَحْمَشَكُمْ فَأَلْفَاكُمْ غِضَاباً. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: ج 16، ص 233. دلائل الامامهٔ: ص 39.

[2] . فَوَسَمْتُمْ غَيْرَ إِبِلِكُمْ وَ وَرَدْتُمْ غَيْرَ مَشْرَبِكُمْ. هَذَا! وَ الْعَهْدُ قَرِيبٌ وَ الْكَلْمُ رَحِيبٌ وَ الْجُرْحُ لَمَّا يَنْدَمِلْ وَ الرَّسُولُ لَمَّا يُقْبَرْ ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ‏» (توبه: 49) فَهَيْهَاتَ مِنْكُم‏؟ وَ كَيْفَ بِكُمْ؟ وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ؟ وَ كِتَابُ اللَّـهِ بَيْنَ أَظْهُرِكُم‏، أُمُورُهُ ظَاهِرَةٌ وَ أَحْكَامُهُ زَاهِرَةٌ وَ أَعْلَامُهُ بَاهِرَةٌ وَ زَوَاجِرُهُ لَائِحَةٌ وَ أَوَامِرُهُ وَاضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ، أَ رَغْبَةً عَنْهُ تُرِيدُونَ أَمْ بِغَيْرِهِ تَحْكُمُونَ؟ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا « وَ مَنْ يَتَّبِعْ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ.» (سوره آل عمران: 85). الاحتجاج: ص 108. دلائل الإمامهٔ: ص 39 .

[3] . سوره حشر (59): آيه 2.

[4] . نساء (4): 145.

[5] . نساء (4): 140.

[6] . توبه (9): آيه 73. تحريم (66)، آيه 9.

[7] . ابْتِدَاراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ؛ «أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ»... (توبه: 49) ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا إِلَّا رَيْثَ أَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا وَ يُسْلَسَ قِيَادُهَا ثُمَّ أَخَذْتُمْ تُورُون‏ وَقْدَتَهَا وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا وَ تَسْتَجِيبُونَ لِهُتَافِ الشَّيْطَانِ الْغَوِيِّ وَ إِطْفَاءِ أَنْوَارِ الدِّينِ الْجَلِيِّ وَ إِهْمَالِ سُنَنِ النَّبِيِّ الصَّفِيِّ، تَشْرَبُونَ حَسْواً فِي ارْتِغَاءٍ وَ تَمْشُونَ لِأَهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِي الْخَمْرَةِ وَ الضَّرَاءِ. دلائل الامامهٔ: ص 29. بلاغات النساء: ص 32.

[8] . [أَصْبَحْتُ وَ اللَّـهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَتْلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ: «وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخِطَ اللَّـهُ عَلَيْهِمْ وَ فِي الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ» (مائده: 80) لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ‏. الاحتجاج: ص 108. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: ج 16، ص 233. كشف الغمهٔ: ج 1، ص 492. ]

[9] . وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ: أَلا ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ! وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ7؟ نَقَمُوا وَ اللَّـهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّـهِ. معانى الاخبار: ص 354. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: ج 16، ص 233. الصراط المستقيم: ج، ص 171. الاحتجاج: ص 108. بحارالانوار: ج 43، ص 158. ]

[10] . أَلَا هَلُمَّ فَاسْتَمِعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرَ عَجَباً ﴿وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ!﴾ (رعد:13) : لَيْتَ شِعْرِي إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا؟ وَ عَلَى أَيِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا؟ وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا؟ وَ عَلَى أَيَّةِ ذُرِّيَّةٍ أَقْدَمُوا وَ احْتَنَكُوا؟ «لَبِئْسَ الْمَوْلى‏ وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ وَ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلا» (كهف: 50) اسْتَبْدَلُوا وَ اللَّـهِ الذَّنَابَى بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ «يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعاً أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لكِنْ لا يَشْعُرُونَ» (بقره: 12. كهف: 104) ﴿أَ فَمَنْ يَهْدي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا يَهِدِّي إِلاَّ أَنْ يُهْدى‏ فَما لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ؟﴾» (يونس: 35). شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحديد: ج 16، ص 233. بحارالانوار: ج 43، ص 158.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: