borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دهم»
3ـ فاطمه، بانى عظيم‌ترين خدمت

خدمت فاطمه3 به عالم هستى، قابل هيچ وصفى نيست. او هم به پدرش، به عنوان رسول خدا و هم به همسرش به عنوان ولى خدا و هم به امت اسلام به عنوان پيروان رسول خدا، خدمت كرد؛ خدمتى كه از عهده‌ى هيچ كسى، حتى يگانه همتايش امير مؤمنان7 نيز بر نمى‌آمد.

اگر زهرا3 و آن خطبه‌هاى هدايت گرانه‌اش نمى‌بود، امروز ما نيز باور نمى‌كرديم كه حق با على بوده است؛ چرا كه نفاق‌ها، كينه‌ها، دنياگرايى‌ها، ساده انگارى‌ها، سياست بازى‌ها، تطميع‌ها، تبليغ‌ها، تحريف‌ها دست به دست هم داده و امامت را چنان به انزوا كشانده بود كه حتى اجازه نمى‌داد فرياد حق جويى على7 به گوش احدى از آيندگان برسد.

رسالت و امامت، تحقق بخش هدف خلقت بود و اين فاطمه بود كه امامت را حياتى ديگر بخشيد، رسالت را مايه‌ى ثمر گرديد و خلقت را به هدف نزديك گردانيد:

 

نخل نبوت ز تو شد بارور

 

باغ امامت ز تو شد پر شجر

مهر تو رخشان ز بلنداى عرش

 

سفره‌ى تو گستره‌ى عرش و فرش

علت غايى به دو عالم تويى

 

جوهره عالم و آدم تويى[1]

آرى، قيام فرهنگى فاطمه3، حماسه‌اى بود كه تنها از عهده‌ى خودش بر می‌‌آمد.

آگاهى‌بخشی الهى حضرت زهرا3 به امت اسلامى، چنان در اوج بى مثالى است كه پژواك روح بخش آن تا قيام قيامت، در گوش جان جهان، طنين انداز خواهد ماند. فاطمه3، مردم زمانه‌ى خويش را مى‌شناخت و مى‌دانست آن مسلمان نمايان بى غيرت، لياقت عبرت پذيرى از سخنان او و جسارت قيام به همراه او را ندارند؛ اما مى‌خواست براى آيندگان، ضلالت را رسوا، حقيقت را برملا و حجت را تمام نمايد:

«من آنچه شرط بلاغ است با شما گفتم. اما مى‌دانم كه خواريد و در چنگال زبونى گرفتار. يارى نكردن وجودتان را فراگرفته و ابر بى وفايى بر قلوبتان سايه گسترده. چه كنم كه دل خون است و بازداشتن زبان شكايت از طاقت بيرون. مى‌گويم براى اتمام حجت بر مردمان. بگيريد اين لقمه‌ى گلوگير به شما ارزانى و ننگ حق كشى و حقيقت پوشى بر شما جاودانى!! يقين بدانيد كه آسوده تان نگذارد تا شما را به آتش افروخته‌ى خدا بيازارد؛ آتشى كه هر دم فروزد و دل و جان را بسوزد. آنچه مى‌كنيد خدا مى‌بيند و ستمكار به زودى داند كه در كجا مى‌نشيند. فرجام كارتان را نگرانم و چون پدرم شما را از عذاب خدا مى‌ترسانم. به انتظار بنشينيد تا ميوه‌ى درختى را كه كشتيد، بچينيد و كيفر كارى را كه كرديد، ببينيد»:

أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ مَا قُلْتُ هَذَا عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّي بِالْجِذْلَةِ الَّتِي خَامَرَتْكُمْ. وَ لَكِنَّهَا فَيْضَةُ النَّفْسِ وَ نَفْثَةُ الْغَيْظِ وَ خَوَرُ الْقَنَاةِ وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ. فَدُونَكُمُوهَا فَاحْتَقِبُوهَا دَبِرَةَ الظَّهْرِ، نَقِبَةَ الْخُفِّ، بَاقِيَةَ الْعَارِ، مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنَارِ الْأَبَدِ مَوْصُولَةً بِنَارِ اللَّـهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ. فَبِعَيْنِ اللَّـهِ مَا تَفْعَلُونَ «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» (شعراء: 227) وَ أَنَا ابْنَةُ نَذيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديدٍ. فَاعْمَلُوا إِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ.[2]

فاطمه در قيام پُر حماسه‌ى فرهنگى اش، لحظه‌اى از افشاگرى و روشن‌گرى‌هاى هدايت بخش خويش دست برنداشت تا به همه‌ى مسلمانان طول تاريخ بفهماند كه سكوت در مقابل مهاجمان فرهنگى پذيرفتنى نيست؛ غفلت در مقابل هدف گيرانِ ولايت و رهبرى عقلايى نيست؛ پرده پوشى در مقابل منافقان داخلى فضيلتى نيست؛ ساده انگارى در مقابل طرح پرشتاب براندازى، تحمل كردنى نيست؛ و آن هنگام كه اصل و اساس اسلام به ورطه‌ى خطر افتاده باشد، هيچ تقيه و بهانه‌اى براى احدى، چه زن و چه مرد شرعى نيست. بايد به پاخاست؛ بايد فرياد برآورد؛ بايستى در برابر ضلالت قد علم كرد و همچون سيلى بنيان كن بر تيره خارهاى نفاق خروشيد:

 

ما زنده از آنيم كه آرام نگيريم

 

موجيم كه آسودگى ما عدم ماست

فاطمه، در مقابل بدعت و تحريف اسلام، آرام ننشست، برخاست، جوشيد و خروشيد، افشاگرى نمود و روشنگرى كرد؛ چرا كه با الهام الهى و تحديث جبراييل از آينده خبر داشت و مى‌دانست اين روشنگرى‌ها عاقبت دل‌هاى لايقى خواهد يافت و نقش بى نظيرى را در به ثمررسانى و محقق سازى هدف خلقت ايفا خواهد نمود.

 


[1] . شعر از حاجى محمد جان قدسى از سخنوران سده ى يازدهم هجرى. مناقب فاطمى در شعر فارسى: ص 22.

[2] . كشف الغمه: ج 1، ص 491. الاحتجاج: ص 102. دلائل الامه: ص 37.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: