borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دهم»
8 ـ دين ستيزى در لواى قرائت‌هاى جديد از دين

پژواك خطابه‌ى حماسى فاطمه3 نواى عبرت‌هايى عظيم را در گوش جان جهان، طنين انداز گردانيده است؛ عبرت‌هايى پرطنين كه شنيدارى‌اش مى‌تواند پايه‌هاى حكومت اسلامى را مستحكم نمايد، جامعه‌ى اسلامى را در برابر امواج سهمگين فتنه و فساد بيمه نمايد و روز به روز بر اقتدار و نفوذ آن در سطح جهان بيفزايد.

از گدازنده‌ترين عبرت‌هايى كه از اين خطبه‌ى آتشين زبانه مى‌كشد و ظلمت را از آسمان جامعه‌ى اسلامى دور مي‌کند و آن را به نورانيت مى‌كشاند، ضرورت مبارزه‌ى قاطع با قرائت‌هاى انحرافى از دين مى‌باشد.

پيام اين فراز از خطبه‌ى حضرت زهرا3 اين است كه در اين امر دين، بايستى محتاطانه گام برداشت و نبايد هر ياوه اى را كه به دين نسبت داده شد، پذيرفت. اگر عقيده اى به دين نسبت داده شد، بايد آن را به قرآن و عترت عرضه داشت و در صورتى كه با تعاليم قرآن و عترت، مطابقت نداشت، آن عقيده را به ديوار تكذيب كوبيد.

غاصبان خلافت، پس از تاراج فدك، براى يغماگرى دين و ايمان مردم با تأويلى جديد از قرآن و دين به ميدان دغل كارى، سياست بازى و نيرنگ وارد آمدند. اينان براى توجيه غارتگرى ظالمانه‌ى خويش، حديثى را به دروغ مستند ساخته و آن را مستمسكى براى فريب ساده انگاران و زودباوران قرار دادند. و آن گاه فاطمه3 در پى استنادى كوبنده به آيات قرآن فرمود: اين قرآن است كه در ميان ما داورى مى‌كند. چرا در آن نمى‌نگريد و حكم آن را گردن نمى‌نهيد؟!

گفتند: ما از قرآن، قرائت خودمان را داريم. بر طبق قرائت ما، هيچ پيامبرى مال، خانه و يا مزرعه اى را براى فرزندان خويش به ارث نمى‌گذارد. آنچه كه تو و على از قرآن مى‌فهميد، قرائت شماست. ما قرائت ديگرى داريم كه بر طبق آن عمل مى‌نماييم و قرائت شما را براى خودتان وامى نهيم. سند صحت و ملاك حقانيت هر قرائتى، نه مقبوليت آن نزد خداوند كه پسند آن در نزد مردمان است!!

اين، همان حربه‌اى است كه با آن به جنگ امام زمان مى‌روند. وقتى امام زمان4 تشريف مى‌آورند با مردمانى مواجه مى‌شوند كه قرآن را تأويل مى‌كنند. قرائت جديدى از قرآن و دين ارائه مى‌نمايند و با امام زمان به مجادله برمى خيزند و مى‌گويند: تو قرآن را درست نمى‌فهمى، ما درست مى‌فهميم. آن معنايى كه تو مى‌گويى، يك قرائت قديمى است و با قرائت ما فرق دارد!!

فضيل بن يسار مى‌گويد؛ از امام صادق7 شنيدم كه مى‌فرمود[1]: آزار و اذيتى كه دوازدهمين امام پس از ظهور خويش مى‌بيند از رنج و اذيتى كه پيامبر اكرم6 از جهال جاهليت كشيد بيشتر است. مى‌دانيم كه پيامبر از قوم خود آن قدر رنج و آزار ديد تا جايى كه فرمود: «ما اوذى نبى مثل ما اوذيت»[2]؛ از ميان 124000 رسول الهى هيچ پيامبرى به اندازه‌ى من اذيت نشد. اما امام صادق7 مى‌فرمايد: آزار و اذيتى كه از جانب مردمان، پس از ظهور امام زمان، متوجه ايشان مى‌شود، از آزار و رنج ديدگى پيامبر نيز فزون‌تر است. راوى حديث، فضيل يسار، تعجب كنان از امام مى‌پرسد: سر اين مطلب چيست كه امام عصر رنج و اذيتى بى نظير مى‌بيند؟! امام صادق7 مى‌فرمايند: سرش اين است كه پيامبر با مردمانى جاهل مواجه بود كه سنگ، صخره و چوب‌هاى تراشيده را مى‌پرستيدند. اثبات نادرستى عقيده و عمل چنين مردمانى كار خيلى مشكلى نيست.

هر چند پيامبر از جهالت و تعصب‌هاى كوركورانه‌ى بت پرستان زمان خويش خيلى رنج مى‌كشيد، ولى در مقام بحث و استدلال مشكلى نداشت. اما آن هنگام كه امام زمان تشريف مى‌آورند نه با بت پرستان جاهل كه با عالم نمايانى روبرو مى‌شوند كه قرآن را تأويل مى‌نمايد و مى‌گويند: آنچه تو از قرآن عرضه مى‌كنى، يك قرائت قديمى است كه به درد 1400 سال پيش مى‌خورده است. امروز بايستى قرائت جديدى از دين عرضه كرد تا خوشايند مردم دنيا واقع شود.

هر چه امام زمان بفرمايند كه مگر قرآن نفرموده است: ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّـهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾ [ نساء (4): 59. ] و مگر نه آن است كه به فرموده‌ى پيامبر خاتم، من «اولى الامر» شمايم و اطاعتم بر شما واجب است، مى‌گويند: اين برداشت شما از آيه است. برداشت ما از آيه چيز ديگرى است. هر چه ايشان بفرمايند كه من امام ناطقم؛ من مفسر قرآنم و آنچه من مى‌گويم حقيقت قرآن است، در مقابل مى‌گويند اين قرائت، از آن توست و قرائت ما چيز ديگرى است. از كجا معلوم كه قرائت قديمى تو درست باشد و قرائت جديد ما نادرست؟! ديگر اين گونه قرائت‌ها كهنه شده است و موردپسند واقع نمى‌شود. ما از قرآن، قرائت‌ها و برداشت‌هاى نوينى داريم كه بيشتر مردمان جهان آن را مى‌پسندند.

نمى‌گويند ما خدا را قبول نداريم؛ تا امام برايشان دليل بياورد و خدا را اثبات كند. نمى‌گويند ما پيامبر را قبول نداريم تا دليل بياورد كه محمد بن عبدالله6 پيامبر بر حقى بود كه از طرف خداوند مبعوث شده بود. نمى‌گويند قرآن، كلام خدا نيست تا دليل بياورد كه قرآن از طرف خداست؛ بلكه مى‌گويند قرآن كلام خداست، اما تنها تأويل و قرائت خويش را قبول مى‌نماييم و بس.

خدا را قبول داريم؛ اما مفهوم خدا غير از آن است كه شما مى‌گوييد؛ خدا يعنى ايده آل اخلاقى. خدا وجود خارجى ندارد؛ بلكه صورتى ذهنى است كه همه‌ى خوبى‌ها در آن باشد. «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّـهُ» را قبول داريم؛ ولى قرائت ما از «الله» يك صورت ذهنى است كه جامع همه خوبى‌هاست. پيامبر اسلام را هم قبول داريم؛ اما معناى پيامبرى، غير از چيزى است كه شما مى‌گوييد.

پندار شما اين است؛ كه فرشته اى به نام جبرائيل از جانب خداوند، قرآن را بر قلب پيامبر نازل گردانيده است؛ در صورتى كه اين گونه نيست. نبوت يك حالت قلبى روحانى و يك نوع تجربه‌ى دينى است كه تحقق آن براى هر كسى و در هر زمانى امكان پذير است.

امام زمان4 با اين مسلمان نمايان چگونه برخورد نمايد؟! هزار دليل بياورد كه دست دزد را بايد بريد: ﴿وَ السَّارِقُ وَ السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُما﴾؛[3] دست مرد و زن دزد را قطع نماييد، مى‌گويند منظور آيه اين است كه اگر هيچ راهى براى جلوگيرى از دزدى وجود نداشت، آن گاه دست دزد را بايد بريد. اين آيه در مقام بيان ابزار است و اگر با ابزار بهترى چون زندانى كردن بتوان جلوى دزدى را گرفت، نبايد به خشونت و قطع دست متوسل شد. اگر بگويد قرآن درباره‌ى مرد و زن زناكار مى‌فرمايد: ﴿الزَّانِيَةُ وَ الزَّاني‏ فَاجْلِدُوا كُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لا تَأْخُذْكُمْ بِهِما رَأْفَةٌ في‏ دينِ اللَّـهِ﴾؛[4] زن و مرد زناكار را در پيش چشم مردم صد تازيانه بزنيد، مبادا تحت تأثير عواطف از اجراى احكام دين خدا خوددارى نماييد.

با وجود اينان، امام زمان چقدر بايد خون دل بخورد؟! اگر بخواهد شمشير بكشد بلافاصله خواهند گفت: خشونت از هر كسى كه باشد محكوم است. تعصبات را كنار بگذاريد و به بحث و گفت وگوى منطقى روى بياوريد! امام زمان با چنين مردمانى با چه زبانى بحث نمايد تا ثابت شود كه اينان جاهلند و در اشتباه و يا غرض ورزند و بيمار؟! رنج چنين امامى بيشتر است، كه با مردمانى هواپرست روبه روست كه تنها خواسته‌هاى نفسانى خويش را به نام دين قبول مى‌نمايند، يا رنج آن پيامبرى كه با بت پرستانى مواجه است كه آنچه را كه خود ساخته‌اند به خدايى مى‌پرستند؟!

 


[1] . كشف الغمهٔ: ج 2، ص 537.

[2] . عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّـهِ7 يقول: إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ اسْتَقْبَلَ مِنْ جَهْلِ النَّاسِ أَشَدَّ مِمَّا اسْتَقْبَلَهُ رَسُولُ اللَّـهِ6 مِنْ جُهَّالِ الْجَاهِلِيَّةِ. قُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ؟! قال: إِنَّ رَسُولَ اللَّـهِ6 أتى الناس أَتَى النَّاسَ وَ هُمْ يَعْبُدُونَ الْحِجَارَةَ وَ الصُّخُورَ وَ الْعِيدَانَ وَ الْخُشُبَ الْمَنْحُوتَةَ وَ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَى النَّاسَ وَ كُلُّهُمْ يَتَأَوَّلُ عَلَيْهِ كِتَابَ اللَّـهِ يَحْتَجُّ عَلَيْهِ؛ ثُمَّ قَالَ: أَمَا وَ اللَّـهِ لَيَدْخُلَنَّ عَلَيْهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُيُوتِهِمْ كَمَا يَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقُر؛ هنگامى كه قائم ما قيام مى‌نمايد، آزارى كه از جهالت و نادانى مردمان مى‌بيند، از آزار و اذيتى كه پيامبر از جاهلان دوره‌ى جاهليت ديد، بيشتر و شديدتر است.

عرض كردم: چگونه؟ فرمود: همانا رسول خدا6 بر مردمانى مبعوث شد كه سنگ، تخته سنگ‌هاى بزرگ، چوب و مجسمه‌هاى چوبى را مى‌پرستيدند؛ اما هنگامى كه قائم ما قيام مى‌نمايد، مردم كتاب خدا (قرآن) را (از پيش خود تأويل مى‌نمايند و با استناد خود با آن حضرت به بحث و جدال مى‌پردازند؛ ولى عاقبت حضرت، عدل خود را بر آنها و در خانه‌هاى آنها وارد خواهد كرد؛ همان گونه كه گرما و سرما داخل می‌‌‌شود. الغيبه: ص 96.. اثبات الهداه: ج 3، ص 544. حليهٔ الابرار: ج 630. بحار الانوار: ج 52، ص 362، حديث 131 و 133.

[3] . سوره مائده (5): 38.

[4] . سوره نور (24)، 2.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: