* فَقالَ أَميرُالْمُؤمنينَ7: لاوَيْلَ لَكِ بَلِ الْوَيْلُ لِشانِئِكِ. ثُمَّ نَهْنِهی عَنْ وَجْدِكِ يَا ابْنَةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِيَّةِ النُّبُوَّةِ، فَمٰا وَنَيْتُ عَنْ دينی وَ لا أَخْطَأْتُ مَقْدُوری فَاِنْ كُنْتِ تُريدينَ الْبُلْغَةَ فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ وَ كَفيلُكِ مَأْمُونٌ وَ ما اُعِدَّ لَكِ أفْضَلُ مِمّٰا قُطِعَ عَنْكِ، فَاحْتَسِبِی اللّـهَ.
«اميرالمؤمنين علی7 فرمود: وای بر تو نيست، بلكه وای بر كسی است كه به تو بغض دارد و با تو به بدی رفتار میكند. خود را از خشم باز دار، ای دختر پيغمبر برگزيده و ای يادگار نبوّت. در دينم عجز نشان ندادم و از آنچه بر آن توانايی داشتم كوتاهی نكردم، اگر به اندازۀ كفاف میخواهی روزی تو ضمانت شده است و متكفّل آن هم امين است و آنچه برای تو مهيّا شده بهتر از آن است كه از تو منع شده. پس به حساب خدا قرار ده.»
* فَقالَتْ3 : «حَسْبِی اللّـهُ» وَ اَمْسَكَتْ.
در اينجا حضرت3 فرمود: خدا برای من كافی است. و ديگر چيزی نگفت. در روايت است كه ضمن صحبتهای زهرا3 صدای مؤذن بلند شد كه در مسجد پيغمبر6 اذان میگفت و شهادت به وحدانيت و بعد شهادت به رسالت محمد6 در اينجا بود كه علی7 سرش را بلند كرد و به چهرۀ زهرا3 نگاه كرد و گفت من فرق نكردهام من همان هستم كه در جبهههای جنگ مبارزه میكرد امّا آيا دلت میخواهد ديگر اين شهادت به رسالت پيغمبر را نه تو بشنوی و نه ديگران در طول تاريخ بشنوند؟ يعنی اگر من قيام كنم اسلام ضربه میخورد و چيزی از آن باقی نمیماند.
من بايد حساب كار را تا قيامت بكنم و مصلحت اسلام را در نظر بگيرم. اينجا بود كه حضرت زهرا3 گفت: حالا ديگر من هم صبر میكنم برای اينكه اسلام و رسالت پيامبر6 در طول تاريخ باقی بماند پس ما اهلبیت با همۀ اين فشارها باز هم صبر میكنيم.
اين نكته را هم اينجا بگويم كه بعضی افراد كه مطلب را درست نفهميدهاند فكر میكنند: حضرت زهرا3 نعوذ باللّه به علی7 تندی كرد. اصلاً اين طور نيست بلكه حضرت زهرا7 كه میداند در طول تاريخ اين نوع سؤالات مطرح است اين مسائل را مطرح میكند تا پاسخ شوهرش بيان شود و در طول تاريخ برای من و تو سؤالی باقی نماند نه اينكه حضرت زهرا3 نسبت به صبر و سكوت حضرت علی7 اشكال و شبههای داشته باشد.[1]
* * *
[1] . پایان گفتار آیهٔ الله مجتبی تهرانی.