امام7 در بيان صفات عالمنمايان گمراه، يكى از ويژگىهاى آنها را در اين خطبه، مسأله بدعتگذارى شمرده است. او مدّعى است، كه من از بدعت دورم در حالى كه در لابهلاى بدعتها غوطهور است.
مىدانيم «بدعت» آن است كه : «انسان چيزى را كه در دين نيست به عنوان دين معرّفى كند» و يا «چيزى كه از دين است خارج از دين بشمارد». ولى نوآورىها در مسايل سياسى و اجتماعى و اقتصادى و زندگى روزمرّه، هرگز بدعت نيست. يا به تعبيرى ديگر: بدعت گاه در دين است، گاه در غير دين، آنچه حرام و ممنوع است و خطرناك، بدعت در دين است و آنچه ارزشمند و پسنديده است، نوآورىها در مسايل مختلف زندگى است، بى آن كه لطمهاى به احكام دين بزند. مثلا پيامبر اكرم6 به يقين حجّ تمتّع به جا آورد، يعنى: بعد از اداى عمره، از احرام درآمد و سپس براى حجّ، با مقدارى فاصله، احرام بست و نيز عقد ازدواج موقّت را مجاز شمرد، حال اگر كسى بگويد: من حجّ تمتّع را نمىپسندم و بايد حجّ و عمره با هم متّصل باشد، يا عقد ازدواج موقّت پيامدهايى دارد و مطابق ميل من نيست، چنين شخصى در دين خدا بدعت گذارده است.
بىشك، مذمّت و نكوهش شديدى كه در روايات از «بدعتگذار» شده است تا آنجا كه در حديثى از رسول خدا6 مىخوانيم:
«بدعتگذاران بدترين مخلوق خدا هستند. »[1] و در حديث ديگرى از همان بزرگوار آمده است:
«كسى كه در چهره بدعتگذارى تبسّم كند، كمك به نابودى دين خود كرده است. »[2]
به خاطر خطراتى است كه بدعت براى اصالت دين دارد و اگر باب بدعت، در دين خدا گشوده شود و مردم با افكار نارساى خود و سليقههاى مختلف، دين خدا را تغيير دهند، بعد از مدّتى چيزى از دين خدا باقى نمىماند و راه تغييرات براى هواپرستان و سودجويان گشوده مىشود و آيين حق همچون بازيچهاى در دست اين و آن، پيوسته دستكارى خواهد شد. به همين دليل، در حديثى از امام صادق7 مىخوانيم كه در جواب اين سؤال كه كمترين چيزى كه انسان با آن كافر مىشود، چيست؟ فرمود:
«اين است كه بدعتى در دين خدا بگذارد و موافقان آن را دوست بدارد و از مخالفانش برائت جويد.»[3] و اگر در تاريخچه اديان باطل و شاخههاى گوناگونى كه در اديان آسمانى پيدا شد دقّت كنيم، خواهيم ديد كه غالب آنها از بدعتها، سرچشمه گرفته است.
بخش چهارم
امير المؤمنين7 در ادامه ميفرمايد: «فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ»؟ «وَ أَنَّى تُؤْفَكُونَ»! وَ الْأَعْلَامُ قَائِمَةٌ، وَ الْآيَاتُ وَاضِحَةٌ، وَ الْمَنَارُ مَنْصُوبَةٌ. فَأَيْنَ يُتَاهُ بِكُمْ! وَ كَيْفَ تَعْمَهُون، وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ! وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ، وَ أَعْلَامُ الدِّينِ، وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ! فَأَنْزِلُوهُمْ بِأَحْسَنِ مَنَازِلِ الْقُرْآنِ، وَ رِدُوهُمْ وُرُودَ الْهِيمِ الْعِطَاشِ.
ترجمه
«كجا مىرويد؟ و رو به كدام طرف مىكنيد! در حالى كه پرچمهاى حق برپاست، نشانههاى آن آشكار و چراغهاى هدايت نصب شده است؟! شما را به كدام وادى گمراهى مىبرند و چگونه سرگردان مىشويد، در حالى كه عترت پيامبرتان در ميان شماست؟! آنان زمامدار حقاند و پرچمهاى دين، و زبانهاى گوياى صدق و راستى.
حال كه چنين است، آنها را در بهترين جايى كه قرآن را در آن حفظ مىكنيد (در درون جان و روحتان) قرار دهيد و همچون تشنگان، براى سيراب شدن، به سرچشمههاى (زلال علوم) آنان روى آوريد.»
[1] . كنز العمّال، حديث 1095 (جلد 1، صفحه 218).
[2] . بحارالانوار، جلد 47، صفحه 217، حديث 4.
[3] . سفينهٔ البحار، مادّه «بدع» و بحارالانوار، جلد 69، صفحه 220.