شخصيت يگانهاى چون حضرت زهرا3 كه به اوج وارستگى از دنيا رسيده است، چرا در مقابل غصب ملك خويش آن همه حساسيت نشان مىدهد؟! چرا براى بازپس گيرى فدك تمام مسلمانان را به قيام فرامى خواند؟!
براى پاسخ گويى به چنين پرسشهايى دقت و ژرف نگرى در سيرهى علمى و عملى آن يگانهى جهان ضرورى است؛ دقت در شيوهى زندگانى آن جناب از يك سو و ژرف نگرى در مجموعهى فرمودههاى ايشان از ديگر سوى مىتواند گره گشاى رمز و راز حقيقى قيام بزرگ آن حضرت باشد.
زهرا3 دست پروردهى پيامبرى است كه هماره به او درس خداگرايى و دنياگريزى داده است. او در پرتو تعاليم الهى به چنان معرفت و بصيرتى دست يافته بود كه اگر تمام كوههاى جهان هم برايش به طلا بدل مىشد، در پيش چشمانش با ذرهاى خاكستر تفاوت نمىكرد:
سيرهى عملى فاطمه3 در دوران مالكيت چهار سالهى فدك صادقترين گواه اين حقيقت است؛ چرا كه هرگاه درآمد ساليانهى فدك به او تسليم مىشد، تنها به اندازهى ضرورت خويش برمى داشت و باقى آن را بين فقيران تقسيم مىكرد.[1] اين شيوه تا آن هنگام كه فدك تحت اختيار فاطمه بود ادامه داشت[2]؛ از اين روى بسيارى از نيازمندان مدينه هماره چشم به راه رسيدن درآمد فدك به دستان سخاوتمند فاطمه بودند تا از انفاق آن بزرگوار، زندگى خويش را سامانى بخشند.
ژرف نگرى در مجموع خطابههاى حضرت زهرا3 نيز، به ويژه آن آتشين خطبهى معروف، پرده از راز حماسهى تاريخى آن جناب برمى دارد:
اى پدر! در پى هجران تو فاجعهها و فتنههايى رخ داد كه اگر تو شاهدش بودى، مصيبتش برايمان بزرگ نمىآمد. ما در فقدان تو به سوگ نشستيم؛ چونان زمين تفتيدهاى در فقدان باران. در حالى كه قوم تو جملگى رهِ فساد و فتنه پيمودند؛ پس شاهد اينان باش و از ميانشان غايب مباش!
آرى فاطمه3 مىديد آن بنيان مستحكمى كه پدرش سنگ بناى آن را گذاشته بود، به وسيلهى داعيه داران دروغين جانشينى وى در معرض انهدام و ويرانى است. مىديد كه اجتماع عزتمند مسلمانان نه از سوى مشركان، نه از طرف بيگانگان و نه از فراسوى مرزها، بلكه از جانب همانانى كه ادعاى رهبرى و پيشوايى امت را دارند، در معرض فتنه و تفرقهاى سهمگين قرار گرفته است.
ريشهى درخت پر بركت اسلام در آستانهى پوسيدگى بود و حقيقت اسلام در سراشيبى انحراف و دگرگونى. اصل و اساس اسلام در لبهى چنان پرتگاهى مهيب قرار گرفته بود كه اگر سكوت مىشد و قيامى نمىشد، چيزى از حقيقت اسلام باقى نمىماند. قيام الهى زهرا3 هرگز به خاطر دلبستگى به آن تكه ملك و رياست مملكت نبود؛ بلكه دستمايهاى بود براى بيدارى مردمان.
اگر فاطمه3 بدون تمسك به فدك وارد ميدان افشاگرى مىشد و فرياد برمى كشيد كه اى مردمان! اين داعيه دار خلافت نه واجد صلاحيت علمى براى رهبرى است و نه داراى تقواى لازم براى پيشوايى، مردم مىگفتند: او در زمرهى اولين ايمان آوران است كه در فرار پيامبر از مكه به مدينه، همراه و همرازى مطمئن و در غار ثور، يار و هم نشينى وحشت زدا براى پيامبر بوده است. او همان است كه دخترش، عایشه، را به عقد پيامبر درآورده است.
دربارهى پدر زن پيامبر اسلام، پيرمردى مشهور به صداقت و داراى سابقههايى درخشان در اسلام، چگونه مىتوان باور كرد كه بدون هيچ صلاحيت علمى و تقوايى، تنها از روى هواى نفس، خيال جاه و مقام در سر بپروراند؟! شايد اين اعتراض شما از آن روست كه خود را از مسند خلافت، دور و بى بهره مىبينيد؟! اگر به سن و سال هم باشد، ابوبكر صديق، اين پيرمرد ريش سفيد و پدر زن پيامبر، بر على، داماد جوان پيامبر، مقدم است! قدرى صبر و تأمل نماييد تا نوبت به شما هم برسد!
در مقابل اين حماقت و جهالت غم بار، چه بايد كرد؟ در مقابل شعور اندك سياسى و اجتماعى مردمان و سطحى نگرى ايشان، چه چارهاى بايد انديشيد؟!
عصارهى مجاهدت تمام پيامبران و صالحان طول تاريخ و حاصل تلاش جان فرساى پيامبر اسلام6 در طول عمر پر بركتش، جملگى در آستانهى فروپاشى است، اينك چه تدبيرى بايد انديشيد؟! بايد چون طوفانى بنيان كن به پا خاست و با پديدآورى امواجى سهمگين، ناآرام و مداوم بر سينههاى سنگ شده، فرود آمد تا شايد صخرهى دلها بشكند و درهم فرو ريزد و گوهر نورانى فطرت از آن ميان پرتوافشانى بياغازد.
مطرح سازى فدك، دستمايهاى بود براى نجات مردمان از سطحى نگرى و ساده انگارى؛ مردمانى كه به اغواى شياطين انسان نما، چون مردگان، در سكوتى غم بار خفته بودند. ساز كردن فدك براى دماندن روحى بود در كالبد آن نامردمان تا از خواب غفلت و شهوت به پا خيزند و قيامى را بر ضد پيشوايان ضلالت به سامان رسانند.
فاطمه3 مىخواست كه با محكوم نمايى غاصبان فدك، بر صحيفهى جاودانهى تاريخ ثبت گرداند كه آن داعيه داران دروغ زنِ خلافت، بيش از هر چيز در پى شهرت پست و رياستند و براى پيشوايى امت هيچ صلاحيتى ندارند.
آرى، آب مىبايست از سرچشمه بسته مىشد؛ وگرنه به سيلى بنيان كن بدل مىگشت كه اسلام را از ريشه و بن برمیكَنْد. هرگز فدك به عنوان يك تكه ملك مطرح نبود. فدك، نشان ولايت بود و ولايت، محك. فدك، محكى مىشد براى ارزش گذارى بر عيار مسلمانى.
فدك، مطرح نبود. فدك، سمبل امامت بود و امامت، حجت. فدك، اتمام حجتى شد بر تمام مسلمانان:
[1] . درآمد ساليانهى فدك را بين 70000 تا 120000 سكهى طلا ثبت نمودهاند. بحارالانوار: ج 21، ص 23.
[2] . بحارالانوار: ج 29، ص 123، حديث 25.