الف - گروه اول:
1 - پس از بيان حكمت برخى از احكام و مسائل دين اسلام در مورد اينكه انسان بايد تقوى پيشه كند و حق تقوى را ادا كند و واقعا خداترس گردد و تا دم مرگ و آخرين لحظه عمرش اسلام خود را حفظ نمايد: «(ف)-اتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُون.»[1]
2 - خشيت عبارت است از؛ خوفى كه همراه با درك عظمت حق «جلّ و علىٰ» و صفات جلاليه او باشد و اين جز با ترك گناه حاصل نخواهد شد، پس گنهكار نمىتواند ادعا كند كه از خدا خشيت دارد و فقط آگاهان از مقام ربوبى داراى چنين صفتى مىباشند (كه مصداق كامل آن على7 مىباشد)، «إِنَّما يَخْشَى اللَّـهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماء»[2]
3 - در مورد معرفى خويش مىفرمايد من دختر همان پيامبرى هستم كه از جنس خود شما بود و رنج و گرفتارى شما برايش سخت و نگران كننده بود و بر هدايت نمودن شما اصرار داشت و اميدوار بود و اصولا نسبت به مؤمنين رافت داشت و به آنها مهربانى مىكرد. «لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ».[3]
4 - براى يادآورى وضعيت ناشايست اعراب قبل از اسلام و اينكه همواره در پى جنگ و خونريزىهاى بىهدف و ناشى از هواهاى نفسانى بودند و در واقع در لبه پرتگاه و سقوط در آتش جهنم بودند «... وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ...»[4]
5 - در ادامه توصيف مردم و ويژگيهاى آنان قبل از اسلام در مورد نداشتن امنيت مىفرمايد شما در آن دوران ترس اين را داشتيد كه مبادا شما را بربايند. «...تَخافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ...»[5]
6 - در بيان نجات مردم بواسطه بعثت وجود نازنين پيامبر اكرم6 «...فَأَنْقَذَكُمُ...»[6]
7 - در مورد اينكه پدر بزرگوارشان براى تبليغ اسلام هر رنجى را بر خود خريدند و همواره با فتنهانگيزى و آتش افروزى مخالفان روبر مىگشتند ولى به مدد غيبى الهى آن فتنهها سركوب مىشد و حضرت به راه خويش ادامه مىدادند، «...كُلَّما أَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللَّـهُ...»[7]
8 - در پى توبيخ مردم نادان كه دنبال هواها و آرزوهاى فانى خود رفتند و حق را رها نمودند و مساله سقيفه و غصب خلافت را پيش آوردند و اينكه در گناه و فتنه واقع گشتند و در واقع هم اكنون جهنم آنها را احاطه كرده و در قيامت هم اين احاطه تجلى خواهد يافت و تا ابد در آتش سوزان دوزخ خواهند ماند، «. . أَلا فِي الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكافِرِينَ»[8]
9 - در ادامه توبيخ ستمكاران كه به جاى پيروى از احكام قرآن به دنبال هوسهاى فانى دنيوى خويش شتافتند و جاى گزين بدى به جاى تبعيت از احكام قرآن برگزيدند، «. . بِئْسَ لِلظَّالِمينَ بَدَلاً»[9]
10 - در ادامه سرزنش آنان كه از دين فاصله گرفتند مىفرمايد آن كسى كه غير از اسلام (و تسليم محض در برابر خداوند) دينى ديگر براى خويش انتخاب كند از او پذيرفته نگردد و در آخرت نيز از زيانكاران خواهد بود، «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»[10]
11 - پس از رد اعتقاد حاكمان غاصب مبنى بر عدم ارث بردن فرزندان انبياء از پدران خود، مىفرمايد: آيا (با وجود احكام نورانى اسلام) باز هم سراغ احكام جاهليت مىرويد. و اصولا كدام حكم از حكم خدا براى آنان كه اهل يقين مىباشند بهتر و نيكوتر است؟
«أَ فَحُكْمَ الْجاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ حُكْماً لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ»[11]
12 - در مورد تهديد ظالمين و اينكه براى وعيدهاى الهى زمانى مشخص وجود دارد و ستمكاران بالاخره به عذاب دچار خواهند شد، مىفرمايند: هر خبر و وعيدى كه پيامبران از جانب خدا دادهاند وقت معينى دارد. «لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ...»[12]
13 - در ادامه تهديد به عذابهاى الهى مىفرمايند: به زودى خواهيد دانست كه كدام يك از ما يا شما دچار عذاب ذلتبار شده و عذاب هميشگى و جاودان دامن گيرش خواهد گشت. «فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتيهِ عَذابٌ يُخْزيهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقيمٌ»[13]
14 - در مورد اينكه مرگ براى پدر گراميشان همچون انبياى سابق قضاى حتمى بوده است مىفرمايد: محمد6 جز پيامبرى (از جانب خدا) نيست كه پيش از او نيز پيامبرانى بودهاند (كه از اين جهان خاكى رختبربستهاند) اگر او نيز بميرد يا به شهادت برسد، آيا دوباره به دين و مرام جاهليت باز خواهيد گشت؟ هر كس كه عقبگرد كند و مرتد شود به خدا ضرر نرسانده و البته خداوند، آنها را كه در دين ثابت قدم ماندند و راه ارتداد را پيش نگرفتند نيز پاداش شكرگزاريشان را خواهد داد. «وَ ما مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ وَ مَنْ يَنْقَلِبْ عَلى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّـهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِي اللَّـهُ الشَّاكِرينَ.»[14]
15 - پس از خطاب به مردم و طلب كمك و يارى از آنان براى احقاق حق، آنان را تشويق مىكند و مىخواهد با برانگيختن غيرت آنها ترس از جو حاكم را از وجودشان بشويد «أَ لا تُقاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَيْمانَهُمْ وَ هَمُّوا بِإِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَ تَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّـهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ»[15] [ آيا با آنان كه عهد شكنى كرده و بر اخراج پيامبر (از مكه) اهتمام ورزيدند، پيكار نمىكنيد؟ و حال آنكه آنها بودند كه نخستين بار (دشمنى و پيكار با شما را) آغاز كردند، آيا از آنان مىترسيد؟ با آنكه خداوند سزاوارتر است كه از او بترسيد، اگر مؤمن مىباشيد. ]
16 - پس از اظهار ياس و نااميدى از يارى مردم، مىفرمايد: اگر شما و تمام آنان كه روى زمين زندگى مىكنند همگى كافر شويد (به خدا زيان نمىرسانيد) كه خدا از همگان بىنياز است و ستوده. «. . إِنْ تَكْفُرُوا أَنْتُمْ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ جَميعاً فَإِنَّ اللَّـهَ لَغَنِيٌّ حَميدٌ»[16]
17 - در توصيف آتش قهر الهى كه در انتظار غاصبين خلافت مىباشد مىفرمايد: آتش برافروخته الهى است كه (درون انسان را پيش از جسم و ظاهر وى شعلهور مىسازد و) از دلها سر مىزند. «نارُ اللَّـهِ الْمُوقَدَةُ * الَّتي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»[17]
18 - تهديد مجرمان زمان خويش: «وَ سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ»[18] [ آنان كه ظلم و ستم روا داشتند بزودى خواهند دانست كه به چه كيفر گاهى (در دوزخ) بازگشت مىكنند. ]
19 - در ادامه تهديد داعيان باطل خلافت مىفرمايد: شما منتظر جزاى اعمال (پست) خود باشيد ما هم در انتظار نتيجه و پاداش اعمال خود مىباشيم. «وَ انْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ.»[19]
20 - در مقابل طفره رفتن غاصبان حكومت و عدم پذيرش حق : «. . بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْراً فَصَبْرٌ جَميلٌ وَ اللَّـهُ الْمُسْتَعانُ عَلى ما تَصِفُونَ»[20] [ حضرت يعقوب در برابر دروغگويى برادران يوسف كه گفتند : «يوسف را گرگ دريد و اين پيراهن خونآلود اوست» فرمود: بلكه اين كار زشت را هوسهاى نفسانى شما در نظرتان زيبا جلوه داده و آراسته نموده است. (و البته من در برابر اين حادثه) صبرى جميل و زيبا پيشه مىسازم (و بردبارى همراه با شكر در درگاه الهى از خود نشان خواهم داد) و از خدا (نيز) در مقابل آنچه شما اظهار مىداريد، يارى مىطلبم. ]
21 - در مورد قيامت و رسوايى ستمكاران و اهل باطل كه به حق اهل بيت، ظلم و ستم روا داشتند «. . وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ»[21]
ب - گروه دوم:
1 - در بيان اهتمام و كوششهاى طاقت فرساى پدر عزيزش در راه تبليغ دين اسلام و انذار مردم از عذاب الهى «فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ ...»[22] را اقتباس كرده و فرمودهاند : «. . صَادِعاً بِالنِّذَارَةِ».
2 - در ادامه توصيف پيامبر اكرم6 از آيه «ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»[23] اقتباس کرده و فرمودهاند : «. . دَاعِياً إِلَى سَبِيلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ»
[ . . . مردم را به راه پروردگارش فراخوان بود و روش او در اين كار حكمت (و برهان) و موعظه نيكو بود].
3 - در هم شكسته شدن هيمنه بت پرستان و از هم گسيختگى آنان به دست تواناى پيامبر اسلام6 با استفاده از آيه «سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ»[24] و فرمودهاند : «(حَتَّى) هَزَمَ (انْهَزَمَ) الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ. »
4 - در توصيف حالت مردم تن پرور زمان خويش مىفرمايد: در حالي كه پيامبر6 و على7 در دوران سختى و فشارهاى همه جانبه از سوى دشمنان براى پيشبرد اهداف مقدس اسلام از خود گذشتگى مىنمودند و آسايش را از خود سلب كرده بودند، شما دنبال رفاه و عيش و نوش خويش بوديد و اين مطالب را با يك كلمه «فاكهون» افاده كردهاند «وَ نَعْمَةٍ كانُوا فيها فاكِهينَ»[25]
5 - پس از بيان زحمات و رنجهاى اميرالمؤمنين7 در راه اسلام و سرزنش مردم منافق صفت به خاطر راحتطلبى و رفاه زدگى آنان به ياد ايشان مىآورد كه شما در آن دوران سخت و كمرشكن هماره منتظر آن بوديد كه حوادث دردناكى (مانند شهادت پيامبر6) براى ما پيش آيد تا شما به اهداف خود برسيد : «. . تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوَائِرَ». استفاده از آيه «. . وَ يَتَرَبَّصُ بِكُمُ الدَّوائِرَ...»[26]
6 - پس از توبيخ و سرزنش ابوبكر كه مدعى بود : «چون زهرا3 فرزند پيامبر است لذا نمىتواند از پدرش ارث ببرد»، مىفرمايد: آيا در كتاب خدا آمده كه تو از پدرت ارث ببرى اما من از پدرم ارث نبرم؟ اگر چنين نسبتى به كتاب خدا بدهى: ﴿لَقَدْ جِئْتِ شَيْئاً فَرِيًّا﴾[27] [ كار بسيار زشت و عجيبى مرتكب شدهاى].
7 - براى تهديد غاصبان خلافت رسول خدا6 «. . يَوْمَ تَقُومُ السَّاعَةُ يَوْمَئِذٍ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ» استفاده کرده و فرمودهاند: «وَ عِنْدَالسَّاعَةُ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ» [ هنگام قيامت اهل باطل به خسران و زيان خويش واقف مىشوند].
8 - انذار پيامبر6 نسبت به عذابهاى الهى را يكى از اوصاف پدر خويش برشمرده و با استفاده از آيه«إِنْ هُوَ إِلَّا نَذيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديدٍ»[28] و فرمودهاند : «انا ابنة نَذيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديدٍ» [ من دختر همان بيم دهنده شما در برابر عذاب شديد الهى هستم (آن چنان عذابى كه گويى پيش روى شماست، چرا كه قيامت نزديك است)].
9 - در مورد عدم عمل به قرآن و پشتسر انداختن احكام آن توسط حكومت جور زمان خويش مىفرمايد : «وَ نَبَذْتُمُوهُ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ» که از آيه «. . فَنَبَذُوهُ وَراءَ ظُهُورِهِمْ...»[29] استفاده کردهاند.
10 - پس از سرزنش مردم به جهت عدم همراهى آنان در راه احقاق حق اهلبيت: كه سبب آن عدم درك حقيقت قرآن و آن نيز معلول تيرگى قلب و دل آنان به واسطه جهل و نفاق بود مىفرمايند : «أَ فَلا تَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها؟» : «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها؟».[30]
11 - در ادامه سرزنش مردمان تيره دل از آيه : «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ»[31] اقتباس كرده و فرمودهاند: «كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِكُمْ مَا أَسَأْتُمْ مِنْ أَعْمَالِكُم
[ . . . چنين نيست، بلكه ظلمت ظلم و تيرگى اعمال ناشايستشما موجب زنگار قلبهايتان گشته (و از اين روى است كه قرآن را نمىفهميد تا بدان عمل كنيد)].
12 - در پى توبيخ و بيان علت ارتكاب اعمال مجرمين وقت از قسمتى از آيه «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ إِنْ أَخَذَ اللَّـهُ سَمْعَكُمْ وَ أَبْصارَكُمْ ...»[32] اقتباس نموده و فرمودهاند : «... فَأَخَذَ بِسَمْعِكُمْ وَ أَبْصَارِكُمْ» [ آن زنگار قلب شما باعثشده تا گوش و چشمهاى شما كر و كور گردد (و از درك حقيقتباز مانيد)].
13 - به دنبال توبيخ و سرزنش مردم دل مرده و غفلت زده از قسمتى از آيه«. . . فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ ...»[33] استفاده کرده و فرمودهاند: «... إِذَا كُشِفَ لَكُمُ الْغِطَاءُ» [هنگامى كه بميريد و پرده غفلت از جلوى چشمانتان كنار زده شود خواهيد دانست كه چه عذابهاى دردناكى در انتظار بوده است.]
14 - در توصيف عذاب شديد الهى در قيامت از آيه ﴿. . وَ بَدا لَهُمْ مِنَ اللَّـهِ ما لَمْ يَكُونُوا يَحْتَسِبُونَ﴾[34] اقتباس كرده و فرمودهاند : «وَ بَدَا لَكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَحْتَسِبُونَ.»[35] [در قيامت از جانب خدا براى شما عذابهايى رو مىشود كه هرگز به ذهن و فكرتان هم خطور نكرده بود.]
[1] . سوره آل عمران، آيه 101.
[2] . سوره فاطر، آيه 28.
[3] . سوره توبه، آيه 128.
[4] . سوره آل عمران، آيه 103.
[5] . سوره انفال، آيه 26.
[6] . سوره آل عمران، آيه 103.
[7] . سوره مائده، آيه 64.
[8] . سوره توبه، آيه 49.
[9] . سوره کهف، آيه 50.
[10] . سوره آل عمران، آيه 85.
[11] . سوره مائده، آيه 50.
[12] . سوره انعام، آيه 67.
[13] . سوره هود، آيه 39.
[14] . سوره آل عمران، آيه 144.
[15] . سوره توبه، آيه 13.
[16] . سوره ابراهيم، آيه 8.
[17] . سوره همزه، آيه 6.
[18] . سوره شعرا، آيه 227.
[19] . سوره هود، آيه 122.
[20] . سوره يوسف، آيه 18.
[21] . سوره غافر، آيه 78.
[22] . سوره حجر، آيه 94.
[23] . سوره نحل، آيه 125.
[24] . سوره قمر، آيه 45.
[25] . سوره دخان، آيه 27.
[26] . سوره توبه، آيه 98.
[27] . سوره مريم، آيه 27.
[28] . سوره جاثيه، آيه 27.
[29] . سوره سبأ، آيه 46.
[30] . سوره آل عمران، آيه 187.
[31] . سوره محمد آيه 24.
[32] . سوره مطففين، آيه 14.
[33] . سوره انعام، آيه 46.
[34] . سوره ق، آيه 22.
[35] . سوره زمر ، آيه 47.