وى هجوم به خانه وحى را در دو مورد از كتاب خود آورده است و ما به نقل يكى از آنها بسنده مىكنيم:
قسم به كسى كه جان عمر در دست اوست يا بايد بيرون بياييد يا خانه را بر ساكنانش آتش مىزنم.
عدّهاى كه از خدا مىترسيدند و پس از پيامبر6 رعايت منزلت او را مىكردند، گفتند:
اباحفص، فاطمه در اين خانه است. بىپروا فرياد زد: باشد!. نزديك شد، در زد، سپس بر در كوبيد و وارد خانه شد.
على7 پيدا شد ...
طنين صداى زهرا در نزديكى مدخل خانه بلند شد ... اين ناله استغاثه او بود ...!».
***
اين بحث را با حديث ديگرى از مقاتل ابن عطيّه در كتاب الامامهٔ و الخلافهٔ پايان مىدهيم (هر چند هنوز ناگفتهها بسيار است!).
او در اين كتاب چنين مىنويسد:
هنگامى كه ابو بكر از مردم با تهديد و شمشير و زور بيعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتى را به سوى خانه على و فاطمه8 فرستاد.
عمر هيزم جمع كرد و در خانه را آتش زد...».[1]
در ذيل اين روايت، تعبيرات ديگرى است كه قلم از بيان آن عاجز است.
نتيجه:
با اين همه مدارك روشن كه عموما از منابع اهل سنّت نقل شده، باز بعضى از آنان تعبير «افسانه شهادت» را به كار مىبرند و اين حادثه تلخ را ساختگى مىپندارند! اگر اصرار آنها بر نفى اين حقايق نبود ما نيز بحث را اين مقدار گسترش نمىداديم.
[1] . الامامهٔ و الخلافهٔ، ص 160- 161، تأليف مقاتل بن عطيهٔ كه با مقدمهاى از دكتر حامد داود استاد دانشگاه عين الشمس قاهره به چاپ رسيده (چاپ بيروت، مؤسّسه البلاغ).