borhani برهانی آفرینش خلق درباره  خداشناسی
منشور بین المللی اسلام «جلد دهم»
پيوند اهداف و خواسته‌‌ها

برخلاف آنچه در دنیاى مادى معمول است که رضایت به اعمال مجرمانه دیگرى جرم محسوب نمى‌شود، همان گونه که رضایت به اعمال نیک نیکوکاران بى پاداش است، در تعلیمات اسلام، مسئله رضایت به کارهاى نیکوکاران و بدکاران عنوان خاصى دارد و با صراحت در روایات آمده است؛ که هر کس به کار دیگرى رضایت دهد در سلک و گروه او قرار خواهد گرفت. منتها مجرمان، دو گناه دارند و راضیان به اعمال آنها یک گناه، راضیان به اعمال نیک یک ثواب دارند و عاملان دو ثواب. همان گونه که در کلام حکمت آمیز بالا آمد.

مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار بابى به این موضوع اختصاص داده، و در عنوان باب می‌‌‌گوید : «کسى که راضى به فعلى شود همانند کسى است که آن را انجام داده است» و در ذیل آن هشت روایت نقل مى‌کند.

از جمله حدیثى از امام صادق7 در تفسیر آیه 183 سوره آل عمران آورده که خطاب به گروهى از کافران است که مى‌گفتند: ما به هیچ پیغمبرى ایمان نمى‌آوریم تا معجزه‌اى انجام دهد : «﴿قَدْ جاءَكُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلي‏ بِالْبَيِّناتِ وَ بِالَّذي قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ كُنْتُمْ صادِقينَ﴾؛ بگو: پیامبرانى پیش از من، براى شما آمدند و دلایل روشن و آنچه را گفتید آوردند؛ اگر راست مى‌گویید چرا آنها را به قتل رساندید؟!»[1] امام7 در اینجا مى‌فرماید : «معلوم است اینها که در عصر پیامبر6 بودند انبیاى پیشین را نکشتند» «ولى آن‌ها علاقه و فکرشان با قاتلان بود؛ از این رو خدا آنها را قاتل نامید چون خواسته و رضاى آنها به فعل آنان تعلق می‌‌‌گرفت».[2]

امام على بن موسى الرضا7 در پاسخ کسى که سؤال کرد: چگونه هنگامى که حضرت مهدى7 قیام می‌‌‌کند فرزندان قاتلان حسین7 را به سبب اعمال پدرانشان به قتل مى‌رساند در حالى که خداوند مى‌فرماید : «﴿وَلاَ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى﴾؛ و هیچ گناهکارى بار گناه دیگرى را به دوش نمى‌کشد»[3] امام7 فرمود:

به سبب آن که این فرزندان به اعمال پدرانشان رضایت دادند و به آن افتخار مى‌کنند و هر کس به چیزى راضى شود مانند این است که آن را انجام داده باشد، سپس امام7 افزود:

«اگر کسى در مشرق به قتل برسد و دیگرى در مغرب باشد و به آن قتل رضایت دهد شخص راضى در نزد خداوند شریک قاتل است».[4]

روشن است کسانى که به قتل امام حسین7راضى شوند و به آن افتخار کنند در حقیقت ناصبى‌اند و ناصبى‌ها به منزله کفار حربى هستند. روایات دیگرى نیز در همین زمینه هست که ذکر همه آنها به درازا مى‌کشد.

مرحوم صاحب وسائل در حدیثى از على7 از رسول خدا6 نقل می‌‌‌کند: «کسى که در صحنه انجام کارى حضور داشته باشد اما در دل از آن ناخشنود باشد مانند آن است که حضور نداشته و اما کسى که غایب بوده و به آن رضایت داده گویى حاضر بوده (و در آن کار شرکت داشته است)».[5]

در اینجا ممکن است سؤالى مطرح شود که ما روایات فراوانى داریم که نیت معصیت، معصیت نیست، در حالى که انسانى که نیت معصیت مى‌کند در آن لحظه قطعاً راضى به معصیت است. جایى که رضایت به معصیت خود گناهى نداشته باشد رضایت به معصیت دیگرى چگونه ممکن است موجب گناه شود؟

پاسخ این سؤال روشن است؛ شخصى که نیت معصیت مى‌کند رضایت به معصیتى داده که انجام نشده و این شخص با کسى که به معصیت و گناهى که انجام گرفته است رضایت مى‌دهد تفاوت بسیار دارد.

انسان طبيعتاً دوست دارد هر کاري که دلش خواست بکند و چيزي مانع او نباشد؛ حتي اگر آن کار معصيتي کبيره باشد. قرآن کريم در اين زمينه مي‌فرمايد : «يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ ؛ انسان مي‌خواهد که مانعي در مقابل او نباشد. »

اين وضعيت انسان است که تنها با تربيت ديني مي‌توان عقل و فطرت الهي او را حاکم به طبيعتش کرد و آن را مهار نمود. به هر حال اگر انساني با دين تربيت نشد و رفتار او را فطرتش مديريت نکرد و طبيعت سرکش، حاکم بر اعمالش شد، چنين فردي براي سيراب کردن اميال دروني خويش، دست به هر کاري مي‌زند و اگر مانعي در برابر خود نبيند، بي امان پيش مي‌رود.

اين وضعيت خطرناک وقتي به اوج مي‌رسد که او متوجه شود که ديگران مي‌بينند و اعتراضي نمي کنند.

از اينجا روشن مي‌شود که چرا اسلام اين قدر بر «نهي از منکر» اصرار دارد و آن را به عنوان يک وظيفه عمومي بر همگان واجب کرده است.

انسان طبيعتاً دوست دارد هر کاري که دلش خواست بکند و چيزي جلودار او نباشد؛ حتي اگر آن کار معصيتي کبيره باشد. قرآن کريم در اين زمينه مي‌فرمايد: «﴿يُريدُ الْإِنْسانُ لِيَفْجُرَ أَمامَهُ﴾؛ انسان مي‌خواهد که مانعي در مقابل او نباشد»

اين وضعيت انسان است که تنها با تربيت ديني مي‌توان عقل و فطرت الهي او را حاکم به طبيعتش کرد و آن را مهار نمود. به هر حال اگر انساني با دين تربيت نشد و رفتار او را فطرتش مديريت نکرد و طبيعت سرکش، حاکم بر اعمالش شد، چنين فردي براي سيراب کردن اميال دروني خويش دست به هر کاري مي‌زند و اگر مانعي در برابر خود نبيند، بي امان پيش مي‌رود.

 


[1] . آل عمران، آیه 183.

[2] . بحارالانوار، ج 9، ص 192، ح 22.

[3] . اسراء، آیه 15.

[4] . بحارالانوار، ج 45، ص 295، ح 1.

[5] . وسائل الشیعه، ج 11، ص 409، ح 2.

فهرست مطالب

تمامی حقوق این وب سایت متعلق به حجت الاسلام والمسلمین دکتر سید مجتبی برهانی می باشد.

طراحی و توسعه توسط: